یاد ایام
مجموعة پنجاه قسمتی (از سیخینه تا لوانگر) در بخش سیخینه، کویته، ایران و کابل به پایان رسید. بخش نروژ را خواهم نوشت. تلاش دارم نخست این کشور سرد، ساکت با مردم متفاوت آن را خوب بشناسم، سپس به صورت مقایسهای بین افغانستان و نروژ خواهم نوشت که خواندنی باشد. در این بخش عجلهای ندارم؛ اما به زودی شروع خواهم کرد.
در نوشتن این مجموعه خاطرات اجتماعی هدفهای ویژهای را دنبال میکردم که چنیناند:
۱٫ زندگی اجتماعی من، زندگی تمام همنسلان من است. انسان همنسل من، سیرخطی زندگی من را داشتند و نزدیک به تجربة من زندگی کردند. تلخیها، بنبستها، شیرینیها، کودکیها و جوانیهایی مشترک داشتیم. گفتم ضمن نوشتن از خود، تجربة یک نسل زندگی را بنویسم تا نسلهای پس از من بدانند که بر نسل من چه گذشته است.
۲٫ خاطراتنویسی میان نسل من و پیش از من، طرفدار چندانی نداشته است. درحالیکه خاطرات است که تاریخشفاهی را میسازد و تاریخشفاهی، موادخام تاریخنگاری مدرن است. اگر نسل پیش از من از خود مینوشتند، بدون شک اکنون دستمان از سرنوشت آنان و تاریخ پیش از مان، این قدر خالی نبود.
۳٫ خاطراتنگاری و خودنگاری در جهان دیگر ارزش نوشتاری بالایی دارد. در دیار و زبان من، زیاد معمول نیست و آن را(منیت و خودخواهی) معنا میکنند. درحالی که اگر ننویسند، یک نسل و یک سرزمین از تجربههای آنان محروم میشوند. میخواستم که تجربهنگاری و خودنگاری اجتماعی، رواج عام پیدا کند و آنانی که توان نوشتن دارند، از خود بنگارند و آنانی که ندارند، با کمک نویسندگان دیگر بنگارند. مانند آنچه در کابل، خاطرات دکتر بانو سیماسمر را خودنگاری کردم که کارِ خوبی شد. اکنون با اینکه چاپ نشده است؛ اما در دسترس است و میدانیم که دکتر سیماسمر که بوده است و چه کرده است؛ اگر نه با رفتن ایشان، که عمرش دراز باد، یک عمر تجربه و تلاش را از دست میدادیم.
۴٫ در روزگار من، اتفاقهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و شخصی افتادهاند که ثبت نشدهاند، خواستم این اتفاقات عمومی و اجتماعی ثبت شوند. بدون شک گوشهای از تاریخشفاهی مردم ما همین رویدادهایند که اکنون کمارزش، اما برای نسل پس از ما ارزشمند خواهند شد.
۵٫ در این خاطرات اجتماعی، جزئیات وارد نشدهاند؛ زیرا خوانندگان شاید علاقهمند به برخی از جزئیات که شخصی مینماید، نباشند. وقتی این نوشتهها را به کتاب تبدیل کردم، جزئیات را خواهم آورد.
۶٫ در این گزارش زندگی خودی، ممکن است کاستیهایی هم باشند. این کاستیها طبیعیاند. روایت شخصیاند. روایت شخص اولاند. نباید چنین نگاشته شود که کامل و جامع باشند. این فقط نگاه من، تجربة شخصی، برداشت و چشمدیدهای من است. بنابراین، به آن به روایت شخص اول بنگرید.
۷٫ خودسانسوریهایی مصلحتی هم در این خاطرات شدهاند که وقتی کتاب شد، بدون هیچ خودسانسوری و مصلحتی خواهم نوشت؛ چون نمیخواهم نسلِ پس از من، گرفتار خطای تاریخی و روایتی شوند. البته که روایت شخص اول خواهد بود.
تا شروع جدید،
یاهو!
کامنت بسته شده است.