سرزمین من ، قامت درهم شکسته !

بنام خدا !   

    سرزمین من ؛ قامت درهم شکسته !

سر زمین من قامت درهم شکسته

زمان ، در گذر شتاب است . ملل  و ملت  ها یی تمدن بر پا میدارند ؛  سقف  هفتم  میشکافند  و به سوی خدا گونه شدن  گام بر میدارند . ” تفکر و  اندیشیدن ”  که ، همانا  بر ترین عبودیت   در نزد   حضرت دانا  ، برشمرده شده است ،  در میان  این ملل   در اوج  کرسی کمال   جلوس نموده  و از این  ودیعه اعجاز  کننده  خداوند ی  ،  در جهت  خدمت به  انسان  و انسانیت ،  استفاده های  بس شگرفی ،  صورت گرفته است . در چنین  جوامع  ، ”  انسان ”    سوژه اصلی  ” اصالت ” و ” ارزش  “ها  بوده  ؛  که ،  انسان  خلیفه ، وصی  و نماینده  خدا وند   بر روی  زمین ،  بر شمرده    شده  است .

 انسان ، یعنی ؛ کمال بی انتها . و ،  منبع  توانایی های  پایان نا پذیر  !

انسان  مالک مطلق  بر روی زمین . . و،  موجودیت وی ، این یعنی ، اوج اعجاز خداوندی ،  در پروسه خلقت .  و  اوج  اعجاز انسان  ، این یعنی  ” اندیشه ”  وی . و همین  اندیشه  آدمی  ، بال پرواز وی   به  ملکوت  اعلی بوده  و خواهد بود   .

  کمال ” مطلوب  ”   در چنین جوامع ، نهایت ی   خدمت  به  انسان  بوده است .  خدمت  در راستا خوب بودن، خوب درخشیدن   و خوب  زیست نمودن .  و از همین  پس  منظر خوب بودن  و خوب زیست نمودن است  که ، اسطوره ها  یی  از  خوب ترین  ها،  در مجموعه  (  زمان  و مکان ) قامت  بر افراخته اند    . و این  اسطوره  ها است که ،  به جریان   تاریخ ،  و شعور  و اندیشه   انسان ها  سمت و سوی دایمی   داده  و همچون  تابلو های  ” هدایت  ”  بر  فراز  ” راه ”    (عبور )   میدرخشند . 

 جوامع  ی که ، در حد  بلوغ  تفکر و  اندیشیدن  صعود نموده  اند ، در سینه خویش همواره   گوهر ها یی  را ، به پرورش  گرفته اند .  گوهر های که  صدف و ار،  زینت بخش  تاج  شرف  بشریت  بو.ده   اند .    و   اسطوره  ها ی مانده  گار  در سینه  تاریخ .

 اسطوره ها  ، این   همان  زلالی ت فوران  اندیشه ، تفکر  و تعقل   بشری است که،  همچون  چشمه ساری  از  عمق  زمین( اندیشه  توده )  و یا هم از سینه  صخره یی ( فرهنگ  مردم )  می جوش اند  و  شتر ک  میزند.  و ، از فیض وجود  خویش ،  بشریت را  شاداب و سیر آب     مینمایند .

نوابغ و اسطوره ها یی،    در عرصه سیاست ، اقتصاد  ، جامعه شناسی ، تکنالوژی  و… و در نهایت  جهت  خوشبختی و سعادت  بشریت .   

 گر چند میدانم که ، سعادت و خوشبختی برای انسان ها  یک  امر نسبی بوده است ؛ نه مطلق .     

 …و ؛ جامعه و جوامع دیگری  در دنیای تلخ احتضار ؛   مرگ و نابودی خویش را  به  انتظار ، نشسته اند . جامعه مریض ، ضعیف و  در هم  شکسته . 

در چنین  جوامع ی ،  همه چیز  و همه گان  پوسیده اند .  به خصوص ، مغز شعور  و درایت  آدمی .   خاکستان تفدیده ، سوخته  و شوره  زار نمک سود  . اگر صبحگاهی در این بادیه ،  امیدی به  جوانه  مینشیند ،  در بیداد گه  سوزان  و تفدیده   استبداد  و جهالت ،  میسوزد و  پر پر  میشود .

 این جا دیگر از تفکر و اندیشه، خبری نیست .  و نابغه یی  نیست  و اسطوره یی  نیست  . برهوت  وحشت ، که  خون ریز ترین  آنها ، برترین ی شخصیت ها بوده اند  .  حقیقتا  که  در قانون  جنگل،  چنین  باید باشد.

جامعه که  اسیر ریسمان است .  چگونه در آن جا تفکر رشد بنماید  ؟   جامعه که  اسیر استبداد  و قربانی  استبداد بوده است ، در ان جا چگونه ، اندیشه  بار ور گردد ؟  

  توده  بوده است  و ” ریسمان ” و  ” قاطر ” و   ” کوه ”  و بیابان  و هیز م و.. توده بوده است و ” افسون ” و افسانه  ” و  چه خوب به این  افسانه های تخدیر کننده  ایمان پیدا نموده  و  به ان  دل خوش نموده ایم .  

   و ؛      حاکمیت  ها  در چنین  جوامع ،  اوج  رذالت  =  استبداد  و ارتجاع !    

حاکمیت  ، این  یعنی  مجموعه  قدرت  اعمال کننده   که  ،  ریشه به  اندرون  ساختار جامعه مشخص  داشته ،  و از  بطن  تفکر  و  فرهنگ  حاکم  بر  جامعه ، به وجود  آمده باشد .  این  یعنی  حاکمیت ها ، زاییده فرهنگ های  حاکم  بر جوامع  میباشند .

 و ،  در  محدوده یی حاکمیت ی  از رذالت ها ، خوب بودن  ؛جنایت ی است  سخت  نابخشودنی . خوب  در این  محدوده  نی تنها  اسطوره  نه بوده   ؛ بلکه ، سر خوبان  همواره بر سر دار بوده است .

از  بطن  چنین جوامعی ، نابغه  و اسطوره جهانی که  ، همچون  نگینی  بر  تارک  افتخار آدمیت بدرخشند ، هرگز به  ظهور  ننشسته   ،  بلکه   این  همواره   قامت  ملا عمر ها است  که در این  خارستان وحشت ،  بر منبر تقدس   جلوس  نموده و تکیه زده اند   .   در این جامعه ، هرگز  حق معیار نبوده است  بلکه ، این  همواره  معیار ها ، حد و مرز تعیین  حق بوده است ..  چه اخپل وان  وی صحی دی .  از خود گ
و


16 دیدگاه برای “سرزمین من ، قامت درهم شکسته !
  1. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 10:1
    مدیریت محترم جاغوری یک عرض سلام و ارادت خدمت شما دوست عزیز !
    خواهشمندم تا در بخش نظرات مربوط به نوشته های این حقیر ، هیچ نوع محدودیت ی اعمال نفر مایید . بگذار هر عزیز ی که ، هر چی میخواهد و در تصور ا ش خطور مینماید ، بنویسد . میدانم بعضی فحاشی ها برایم تلخ است . اما، من برای همین مردم مینویسم و خوبیت جاغوری یک نیز در همین مقوله نهفته است . از کلمه ( سانسور )، نفرت دارم برادر عزیز ! دست حق به همرا تان باد .
    ارادت مند شما ، م لومانی !

  2. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 11:15
    زردادی صائب ! ای … صفت خو از سایت جاغوریک گم نشد . ما فکر موکدیم که … کیده موره . شما بزرگوار رقم شی ره بلدی یک کار کنو جان برادر .

  3. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 13:27
    از روزیکه این نیمچه ملای چرند نویس جرندیاتش را در سایت پایگاه اطلاع رسانی جاغوری میگذارد راستش نسبت به بازدید و مطالعه این سایت کم علاقه شده ام. آقای رحیمی! مگر مطلب کم است که همه روزه چرندیات این … را در اینجا میگذارید؟ وقتی حتی عناوین چرندیاتش را می بینم حالم به هم میخورد. اگر قرار باشد که همه ای محتویات این ویب سایت معتبر را چرندیات این شخص تشکیل دهد من از این ویب سایت بعنوان یکی از مدیران و خوانندگان آن خدا حافظی میکنم.

  4. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 15:52
    مدریت سات و میر احمد لومانی صاحب بنوس و ما درک تان نمودیم و به چل این … هار شده اب دریا مردار نمیشود

  5. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 18:12
    (م) لالی (فرزند جاغوری) باز که قهر شدید ؟!
    شما که (مدیر ، استاد و..) تشریف دارید ! پس ، پیش از ان که قهر و ناز نمایید ، عالمانه به نقد ام بگیرد . مثلا مشخص فرمایید که در کجا مثلا همین مقاله ، من چتیات گفته ام . از مضمون این مقاله ؛ " میدانم "که ، آتش در فلان جای استبدا و ارتجاع میافتد شما که جبره خوار ان ها تشریف ندارید ؟
    شما که از الفاظ و القاب مدیر ، استاد و…. را یدک میکشید ، پس صادقانه و علمی این حقر ی به قول همیشه گی شما ( نیمچه ملا ) کار گر ، سنگ کش ، بنا …و میر خانیک را به چالش بکشید ! این محک است دیگر لا لا ، نی محفل های شب نشینی !

  6. دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 19:57
    همین دوست ما که قبلاً از نام لومان زاده نظر میداد و بعد از افشاء شدن تصادفی او بنام نالی به آدرس loma.blogfa.com که وبلاگی را بنام (دخترونه) مدیریت میکند، اکنون تغیر نام وهویت داده و از نام فرزند جاغوری مینویسد.
    فرزند جاغوری مطمئن باشید که تیر توطئه شما بهدف نخواهد خورد و مارا شکار بدبینی و اودورزادگی تان نخواهد کرد البته در صورتیکه ما یک کمی تحلیل از وضع لومان خود و عمروعاص و عبیدالله های زیاد خود داشته باشیم. چندسال قبل یکی از حاجیان ما هم همین راه را رفته بود میترسم که شما هم از اخلاف همان حاجی صاحب نباشید..
    گذشته ازهمه شما به سطح و سویه کوچه و قریه توطئه میکنید و سوژه پولیسی تان هم خیلی ضعیف است. یک مدیر وبلاگ اگر نظریه منفی بنویسد ، خودرا مدیر وبلاگ نمیگوید یعنی به این معنی که شما خیلی کودکانه میخواهید نفاق اندازی کنید و بیخبر ازینکه ما حالا دیگر خوشبختانه کودک نیستیم.

  7. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 8:21
    اشتباه گرفته اید! من اصلا لومان زاده را نمی شناسم و هیچ رابطه ای با او ندارم. این نکته را بخاطر داشته باشید که نه تنها من و لومان زاده از تفکر و نوشته های شما منزجریم بلکه اکثریت مطلق خوانندگان و بازدید کنندگان این ویب سایت چنین است. با پدر و خانواده ات دشمنی ندارند و زمین شریک و حتی ده شریک نیز نمی باشند. خودت میدانی که … نویسی های تان همه را متنفر ساخته است. بقیه اش را خودت میدانی!

  8. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 10:29
    به فر زند جاغوری . برادر عزیز دیگر مزاهم کسی نشو ! چشم حسود کور , تو هم بنام فر زند جاغوری مقاله بگذار .
    دیگر بنام مستعار مثل موش وری سرت را از هر غار بیرون نکن .
    اگر بار دیگر ویروس وری مزاهم شدی چنان چر ندیات برایت بنو سم که حظ کنی .

  9. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 14:1
    تو کدام سماروق استی دیگه؟ اینجا نه ملکیت پدر و نه ملکیت مادر تان است و هرکس حق دارد سایت را باز کند و چیزی بخواند و بنویسد و تو (تولی) کسی را مانع شده نمیتوانی. موزه پاکی را کنا بگذار!

  10. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 14:27
    او ….مزاهم مردم نشو هرکس حق داره که نظر خودرا منطیقی بنو سد نه بنام این وان توهین کند و تو …. نا پاک در بالا نظر خودرا بخوان و سر کچل خودرا قاضی قرار بده و حیف نیست که نام پاک جاغوری رابالای خود گذاشتی . …

  11. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 22:54
    سلام آقای لومانی عزیز
    برادر درد مندم
    ما بدان مقصد عالی نتوانم رسید
    هم مگر پیش نهند لطف شما گامی چند

    ملت ما را آنچه بیش از پیش رنج می دهند فقر فرهنگی است فقر درک درد و… است . این ملت یک عمری همه جور عقده دارند . گاهی باید به همان بینش شان سرو من تو خالی کند . ولی

    ما بدان مقصد عالی نتوانم رسید
    هم مگر پیش نهند لطف شما گامی چند

    آری برادر گرامی

    نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
    نه هرکه آینه سازد سکندری داند
    هزار نکته باریک تر زمو اینجااست
    نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

    درست است که این مردم حتی یکی شان خودی من باشم به تکنولوژی روز دست پیدا کرده باشند ولی این به این معنا نیست که دیگه با تمام وجود پیشرفت هم کرده اند . بعضی از دوستان من تو که گاهی تو را و درد تو را وکلام تو را درک نمی کند بر آن خورده مگیر و با بزرگواری خود ببخش . ارزش هر کس به کلمات اوست.
    تلقین ودرس اهل نظر یک اشارت است
    گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم .
    به امید نوشته روشن گرانه بیشتر تان

  12. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:18
    اول: سلام.
    دوم: و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما(سیره عقلای بشر).
    سوم: خواهش می کنم، کمی آدم شید.

  13. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:50
    اقای لومانی سلام . ایکاش همه, درد و احساس شما قلم بدستان عزیز را میداشت . امید وارم که دوستان عفت قلم و کلام را رعایت نموده و با درایت نقد کند .
    حال گوینده زکلامش پیداست _ از کوزه همان تراود که در اوست .

  14. سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:55
    سلام دوستان!
    عزیزانی که از نوشته های آقای لومانی به دلیل سیاسی و میاسی و ابدورزادگی و… خوششان نمی آید خوب نخوانند! این راحت ترین کار است.

  15. چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 8:29
    فکر میکنم میر احمد لومانی حالا چند تا را پولکی مامور کرده تا کور و کورانه ازش تبلیغ نمایند و از … حمایت کنند. این … اول باید نوشته های قبلی این را بخوانند و اگر وجدان سالم داشتند آنوقت بیایند و به دفاع از ایشان بپردازند.

  16. چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 22:38
    سلام دوستان مخصوصا آقایان(لومان زاده, فرزندجاغوری, یکی بود بنام جاغوری حالا بنام فرزند جاغوری) خواهیش دارم . خواهیش میکنم شما هریک مقاله از اندوخته هایت نویشته کنید نه ویب سایت دوزدی ایرانی دخترونه. مقاله تحت عنوان(بازی استراتیجیک) با دوشمن .
    کی من و دوستان توان و ارزیش و ماهیت شما را بدانیم. و تشکر فراوان نویشته کنیم.

    نه فحاشی فحاشی کی تشکر نداره. تشکر آقای لومانی.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*