مرده های بامدادی
(به تنهایی های استاد شهید اکرم یاری که در نسل ما جریان یافته است)
ما همه همذات توییم
منجمد شده در تو
درخت هاییم که ترا استاده ییم
و باران که مدام گریه ات می کنیم
پس از چند بهار
پس از چند خزان
پس از چند زمستان
ما رگهای متورم شده ای توییم
به خطا دریای سنگماشه مان خوانده اند
دره ها و تپه های توییم
که آزادی را به بلندایی خاکریز خوانده ایم
یاری !
حالا پس از سال ها
صدایم گرفته است
و آهنگ ناموزون باد را زمزمه می کنم
خار و خسی بر من می پیچند
و زخمی تر از هر روز بر می خیزم
و چشمان در خون نشسته ام
دلگیر تر از ابرهای چوم بهار
تو را می گرید.
یاری!
حالا با چشم های بسته
دریچه های کور
سیاه تر از هر تیرگی
بی زمزمه تر از همیشه
دلتنگی ام را با ماه قسمت می کنم
ماه دلتنگ جاغوری
که دلتنگ تر از تو می تابد
گام به گام ورق می خورم
و به وسعت تمام دی دوهای دختران سنگماشه
ترا فریاد می کشم
دراز می کشم در خودم
و از فراز خودم می نگرم
که چقدر کوتاهم من
بی تو
نیمه کشته
نیمه سوخته
نیمه درمانده و مفلوک
حالا شب در نفسهایم جریان دارد
و ظلمات در رگهای متورم شده ام می دود
سگ ها و سنگ ها دنبالم می کنند
و من در کشاکش دندان سگ و سنگ های رها شده از فلاخن
تمامیت شب را در آغوش می کشم
سیاه و سپید می شوم
سنگ ها و سگ ها در من پخش می شوند
و زندگی مانند
مرده های بامدادی در من می لولند
و من تمام گورستان های وطنم را قدم می زنم
برای تکه گوری
با خودم فکر می کنم
من باید آخرین قربانی تاریک این قبیله باشم.
+;نوشته شده در ;پنجشنبه نهم دی 1389ساعت;21:35 توسط;شریعتی – سحر; |;
پنجشنبه 9 دی1389 ساعت: 23:53
احسنت احسنت احسنت آقای شریعتی!
چیزی را که همه فکر میکنند تو گفتی شعر خیلی بلند بلندتر از قله های قاده و تیزتز از قله های شیخ کوه.
به چشمانم باور نمیکردم که این شعر راجع به استاد یاری از خودت باشد ولی با نام خودت در دامنه این شعر ، دانستم که در بین ما ملیت هزاره و جاغوریها چقدر انسانهای حقبین و حقجو و حقخواه وجود دارند. ما بالاخره هرکی باشیم و بهر سازمانی که سرزده باشیم همه از شاخه های همان یک درخت تنومند هزارگی هستیم که تبر را گرفتن و به ساقه و ریشه خود کوبیدن خطا هست و جفا. با خواندن این شعر راجع به استاد یاری ( با وجودیکه من در زمان خودم خلقی بودم )حس احترامم بخودت هزار چندان شد.
من با استاد یاری هنگامیکه از طریق قلعه ی رئیس با پای پیاده طرف لیسه سنگماشه میرفتم یکی دوبار در بالای زمین هایش نزدیک تاکهایش هنگامیکه با دهقانانش یکجای کار میکرد یکی دو صحبت مختصر داشتم. همیشه کلاه سفید عرقچین می پوشید و ادم میانه قد بود.
جمعه 10 دی1389 ساعت: 1:11
ای کاش ما قدر یاری های مان را در زمان حیات شان می دانستیم،یاری نه یک شخص بلکه یک اندیشه بود،اندیشه که در آن عدالت،برابری انسان خرف اول را می زد،یاری مانند یک بحر بود، که دنیایی از علم و معرفت را با خود داشت.یاری ها مانند ستاره در خشانی بودند که در آسمان تاریک و نکبت بار افغانستان بسیار کوتاه درخشیدند،لعنت بر آن طوفانی نا میمون که با تبر نفرت بار سرخ اندیشه های سبز بلند قامتان تاریخ ما را واژگون کرد.لعنت ابدی بر آنانی باد که یاری ها را مظلومانه در تاریکی شب در شهادت تاریخ و انظار کفتاران خونریز به رگبار ننگین بستند.درود به اندیشه یاری و همراهان ستبراش.
جمعه 10 دی1389 ساعت: 15:35
برار سلام شعرت خوب بود میشه بیو گرافی و انگیزه تشکیلات حزبی شان را دراین سایت بگزاری تا دوستان کمی در مورد شخصیت یاری مرور نماید.
جمعه 10 دی1389 ساعت: 20:52
سلام شریعتی عزیز.
نوشته هایت را اکثرا در نت میخوانم ممنون.
اما با این شعرت حرف دگری را برایمان گفتی در گوشهء نگاه انداخته ای که با تاسف با بسیار بیرحمی به فراموشی سپرده شده است. و شما با کمال جرات از ستاره شرق غبار زدایی کرده اید. در این راستا قلمت را پرکارتر و گامهایت را استوارتر ارزومندیم. تا باشد که این سکوت طولانی را در مورد بزرگان چون اکرم یاری اکرم و غفور سلطانی و همه شهدای بزرگ و گمنام راه ازادی برادری و برابری در افغانستان را شکسته و نظریات و اندیشه های ایشان را مورد بحث ونقد قرار داده شوند. تا باشد که تجارب هم از این بخش نصیب جامعه و روشنفکران ما شود.
برایتان ارزوی موفقیت دارم.
جمعه 10 دی1389 ساعت: 23:14
واقعا جای افتخار است که ما مردم به جایی رسیده ایم که از بزرگان مان بدون تعصب یاد می کنیم. خوب است که آقای شریعتی عزیز از مبارزات اکرم یاری عزیز برای برابری و سعادت مردم برای ما بگویند و اینکه اکرم یاری در جنبش های روشنفکری و عدالت افغانستان چه نقشی داشته است. بی خود نیست که اکرم یاری را ستاره ای شرق نام داده اند. ما افتخار می کنیم که جاغوری انسانهای بزرگ همچون اکرم یاری را به افغانستان تقدیم کرده است.
شنبه 11 دی1389 ساعت: 2:10
سلام شریعتی عزیز و خوانندگان روشن
آگرفضایی که احساس میشود پیش آمده سالها پیشتر در میان ما بوجود میآمد – ما نه تنها که رشد سیاسی و اجتماعی صد برابر از امروز داشتیم که کمتر عزیزانی را که امروز و سالهاست در جمع ما نیستند نیز باخود داشتیم. سر و گردنهایی که از همدیگر شکستانده ایم و چوقو و دماغی که از هم خون کرده ایم خون نکرده و باهم پیکر عظیم و مشت توانایی داشته بوده ایم که نه تنها از هزاره با نیرومندی توانسته بودیم دفاع نماییم که بدنه تنومندی از اندیشه در راه خدمت به افغانستان در کل میبودیم
واحسرتا از آنچه مابر یکدیگر روا داشتیم
پروردگار بزرگ به نسل جوان و آینده ما شعور و شهامت پذیرش همدیگر و دیگرانرا عنایت کناد .
و خیر دهاد آنانیرا که در راستای همدیگر را دوستداشتن قدم بر میدارند و چه خوبست که از همینجا شروع کنیم و یادی خیری کنیم از تمام عزیزانی که به نحوی در مردم دوستی کوچکترین از خودگذری کرده اند.
از آنانیکه اندیشه مارکسیستی دارند و یا هم اندیشه یکتاپرستی. و میتوانند بنویسند امید وارم چیزی درمورد و یادوبود شخصیتی بنویسند که وابستگی فکری غیر ازآنچه شمادارید -داشته اند.
موفقیت و بهروزی ازآن همه تان.
شنبه 11 دی1389 ساعت: 8:56
afsssos 100 afsos ki an jawan mard tarikh dar meyan ma nist, yadash gerami bad
شنبه 11 دی1389 ساعت: 20:3
عوض علی پیرمرد هزاره توسط پشتون های طالب به قتل رسید
نویسنده: ذبیح فرهنگ
آیا روزی خواهد شد که طالبان به این فکر بیافتند که قبل از کشتن آدم های که در این سرزمین زندگی میکنند فکرکنند که میکشند برای چی؟ خبر ها حاکی ازین است که عوض علی یکی از باشندگان محلی ولایت غزنی ولسوالی قره باغ از خانه اش به جرم دیدن ویدیوی نوحه، توسط طالبان گروگان گرفته شده بود بعد از دو روز جسد بیجان اش در قسمت زرد الو پیدا شد. این اتفاق دقیقآ یک هفته قبل یعنی به تاریخ بیست هشتم قوس “سیزدهم ماه محرم” اتفاق افتاده است.
عوض علي گاو مرده پیرمرد هزاره که به جرم دیدن ویدیو توسط طالبان به قتل رسید
دلیل اختطاف و به قتل رسیدن این پیرمردهزاره، تماشای کست ویدیویی نوحه خواندن پسر ش در ایام محرم بوده و به گفته یکی از اقوام نزدیک به عوض علی، زمانی که طالبان در خانه آنها یورش میبرند خانواده عوض علی در تلویزیون شان ویدیوی نوحه امام حسین را میدیدند که طالبان ازین عمل کرد آنها ناخرسند میشوند، از خانواده میپرسند که این نوحه را از کجا کردین و چرا چنین موضوعات مبتذل را میبینید؟ عوض علی دست پاچه میشود و میگوید این نوحه هارا پسرش خوانده بوده و از چند سال به این سو ما ازش در ایام محرم استفاده میکنیم و طالبان عوض علی را لت کوپ میکرده و میپرسیده که پسرش کجاست و تا پسرت را تسلیم ماه نکنی ، جان بخلاصی نداری!
از همان لحظه عوض علی اختطاف میشود و بعد از دو روز جسدش یافت میشود.
به گفته نزدیکان خانواده عوض علی، خانم عوض علی زمانی که با جسد شوهرش رو برو میشود سکته کرده و دنیا را وداع میگوید، این دو جسد بیجان در کنار هم برای ابد میخوابند و با چشمان بسته بجزسیاهی چیزی دیگری را نمی بینند و از روشنی متنفرند.
این در حالی است که طالبان گاهی از سر تقصیر بد به ساحات نزدیک به دشت قره باغ به خانه های مردم یورش میبرند و این چندمین قربانی است که در سال جاری اتفاق میافتد. طالبان راه های مواصلاتی بین ولسوالی های جاغوری، قره باغ و مالستان را در ساحه دشت قره باغ که در واقع قلعه جنگی دیگری میان نیرو های حکومتی و طالبان است مسدود میکنند و مانع رفت آمد مردم هزاره در آنسوی ولسوالی ها میشوند. در همین اخیر 15 نفر از پولیس های حکومتی نیز قتل عام شده بودند که همه هزاره های اطراف ولسوالی قره باغ بودند.
یکشنبه 12 دی1389 ساعت: 10:3
سلام به همه دوستان :
برادر قیوم حسین که عیاش است من و تو چی هستیم؟ خوب ؟ بد؟
چی؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوشنبه 13 دی1389 ساعت: 2:26
برادر عزيز جناب آقاي شريعتي سلام و درود بر شما!!
مدتي بود كه من به فكر بودم تا زندگينامه اكرم ياري را پيدا نمايم اما هر چه در انترنت جستجو كردم زندگينامه دقيق و درست نيافتم!!! الان كه شعر شما را ديدم با كمال بسيار خوشحال گشتم كه مردانه و با شهامت در بارهي ياري عزيز شعر سرودهي و خدا ميداند كه چه قدر مرا متاثر كرد؟!! اميدوارم كه در آينده همچنان به قول يكي از دوستان كامنت نويس، غبار زدايي از چهره ستاره شرق نموده، ياد و خاطرهي آن نادره دوران را گرامي داشته و به نسلهاي امروز و فرداها معرفي نماييد.
مجددا از جنابعالي تشكر ميگردد به خاطر اين كار نو، خوب، انساني، و…. موفق و پيروز باشي شريعتي عزيز!!!.
دوشنبه 13 دی1389 ساعت: 12:51
به نام خدا سلام دوستان عزیز بعد از اینکه از سایت جاغوری یک فاریغ شودید
یک سری از جمهوری سکوت بزنید از 3 دهه تاریخ زنده هزاره را بینصیب نشید
سه شنبه 14 دی1389 ساعت: 0:56
سلام جناب اقای شریعتی !
خیلی ممنون از اینکه یادی از این مبارز رشید به عمل اوردید . مبارز که صدایی ان توسط جلادان سفاک خاموش گشت .ولی یاد ان هرگز از خاطر یاران فراموش نمی شود .
من فکر میکنم خیلی از اندیشمندان ما یک دهه پیشتر از ما زندگی میکند و یاری هم یکی از همین اندیشمندان است که اندیشه ان در عصرکه سخن ها را به قول پرویز شاپور "فلتر میکردند و فریاد ها را در گلو خفه میکردند" زندگی میکرده است .