ادامه قسمت اول :
در ترجمه قبلی ام یک قسمت از نوشته های الیساندرو مانسوتی(Monsutti, Alessandro) را در مورد همکاریهای اقتصادی، انتقال پول و روابط فامیلی در بین هزاره ها را خدمت دوستان ارائه کردم و در این قسمت بیشتر روی مثال های عینی که مولف با اشخاص مختلف مصاحبه کرده است تمرکز داریم.
انتقال ارز میان افغانستان، پاکستان و ایران
در سال 1993 درجریان اولین کار ساحوی ام در کویته پاکستان همراه با مهاجرین افغان بطور اتفافی از ارسال پول به افغانستان چیزهای را دریافتم. و کم کم از صحبت با مردم فهمیدم که این یک تمرین عمومی است که به شکل یک سیستم انتقال پول در آمده است و به شکلی معلوم می شود که در حقیقت یک از خصیصه های زندگی افغانها را به نمایش می گذارد. بخصوص هزاره ها که اکثرا شیعه اند، شبکه های آنها ترجیها جدا از دیگر گروپ ها، به ایران مهاجرت کرده اند(در حالیکه افغانهای دارای مذهب سنی بیشتر تمرکز شان در کشورهای شبه جزیره عرب و پاکستان است).
عبدالکریم شخصی که من او را در بهار سال 1996 ملاقات کردم که او در یک معدن ذغل سنگ نزدیک شهر کویته کار می کرد. او که از ولسوالی جاغوری آمده بود و ماهانه بطور متوسط 2000 کلدار بدست می آورد. در جریان 14 ماه که او دراین معدن کار می کرد سه مرتبه به خانواده اش پول ارسال کرده بود که مجموعه پول ارسالی او 450 دالر شده بود. دربهار سال 1995 او مقدار 7000 کلدار که معادل نزدیک به 200 دالر می شود به شوهر خواهرش عیسی علی به امانت گذاشته بود. عیسی علی صاحب یک دوکان در جاغوری است، در عوض آن خانواده عبدالکریم مقدار 1000000 یک میلیون افغانی از ایشان بازیافت کرده بود. در اخیر تابستان سال 1995 عبدالکریم مقدار 3000 کلدار(کمتر از 100 دالر) را به نعمت الله یک از اقارب خانمش داده بود که او می بایست معادل آن 800000 هشت لگ افغانی را به جاغوری تحویل میداد. در زمستان 1995-96 عبدالکریم مقدار 4000 کلدار(120 دالر) را به یکی از کارگران همان معدن که به هزاره جات بر می گشت به امانت گذاشت تا آن را به فامیل عبدالکریم در جاغوری که معادل آن در آفغانی 800000 هشت لگ افغانی میشد، تحویل نماید. مردان علی که در همان معدن به حیث سرکارگر بود فامیل او نیز در جاغوری زندگی می کرد، درآمد او بیشتر از عبدالکریم بود و سالانه قادربود نزدیک 1000 دالر را پس انداز کند.
هزاره های مهاجر درایران درآمد بیشتری داشتند. به طور نمونه، محمد حسن که از ولسوالی قره باغ ولایت غزنی است، در سال 1996 او دریک شرکت ساختمانی کار می کرد که درآمد ماهانه او 1000000 میلیون ریال بود. که او می توانست 60 فیصد این درآمد را برای فامیلش ذخیره کند. کل پول پس انداز این شخص در سال 7200000 افغانی معادل (1800 دالر) می شود. قابل ملاحظه است که دو سوم افغانهای مهاجر در ایران بدون فامیل شان زندگی می کنند. که تعداد شان در آن سال حدود 1420000 نفر را در ایران تشکیل میداد. حال اگر درآمد مجموعی این افراد را که بطور سالانه برای فامیل شان در افغانستان ارسال می کنند حساب کنیم معادل یک بیلیون دلار می شود. نظر به آمار وقت سازمان های حقوق بشری نزدیک به 6 میلیون مهاجر در پاکستان و ایران در 1990 و حدود 20000هزار نفر هم از جمله بیجا شدگان داخلی اند.
عبدالکریم، مردان علی و محمد عیسی هر کدام از سیستم حواله داری استفاده می کردند که این سیستم در خاورمیانه بطور گسترده قابل استفاده بوده و استفاده از ورق های اعتباری(سند) در میان مسلمانها از قرن هشت رواج داشته و روش کار آن بسیار ساده می باشد.
یک آدمی که از مصر به اسپانیا (که در آن زمان تحت کنترل دولتهای اسلامی بود) سفر می کرد با خود یک ورق اعتباری(سند) و5000 درهم پول نقد می برد. که در این سند نوشته شده بود که شخصی به اسم …. را مطابق به تقاضای شان پول نقد بدهید. و از ایشان یک رسید همراه با امظای ایشان دریافت دارید.
این نوع نامه ها نه تنها یک فرمان تحویل پول بود بلکه یک وسیله ای اعتباری و مبادله نیز بشمار می رفت. بانکدارها در زمان خود هم قرض دهنده بود وهم تجار. تعدادی از استراتژی های اقتصادی مهاجرین افغان نیز هنوز براین دو اصل استوار است. اجازه دهید که چند نمونه دیگری از استراتژی تجاری حواله که به چی اندازه قابل انعطاف و قابل قبول است، تشریح نمایم.
یوسف که یک حواله دار سیار از ولسوالی جاغوری است سرمایه اش را با خسر بره اش شریک کرده ولی تجارت را به تنهایی به پیش می برد و فایده آن را مطابق قراردار قبلی بین شان تقسیم می کنند. یوسف در عین زمان یک دکان درجاغوری نیز دارد، ولی بخاطر حواله داری سالی 3 تا 4 مرتبه در پاکستان و ایران سفر می کند تا پول های ارسالی هزاره های هم منطقه اش را جمع آوری کند. درجریان این سفرها، دکان او بسته می ماند. بطور مثال یوسف در بهار سال 1995 برای اولین بار جاغوری را به مقصد کویته و تهران ترک کرد. که در این سفر او 10000 دالر را از دوستانش جمع آوری کرد. بعد از سه ماه او از مسیر مشهد، هرات و کندهاربه خانه برگشت وهمرا با خودمقداری جنس پوشاکی نیز برای فروش داشت. در اول تابستان همان سال او یک سفر کوتاه دیگری به کویته داشت که می بایست 8000 کیلوگرم گندم را به قیمت مجموعی 1200 دالر خریداری می کرد. در بهار 1996 یک بار دیگر به ایران رفت و مقداری جاکت را توسط کشتی به پاکستان فرستاد که این بار از سرویس قاچاچی های بلوچ استفاده کرد. او بعدا این اجناس را در کویته دریافت کرد و بزودی آنرا بفروش رساند، که اولین فایده اش را از این طریق حاصل نمود. بعدا او مقداری مو
اد غذایی (گندم، آرد، برنج، روغن، چای، شکر و ….) را از پاکستان به دوکانش در جاغوری توسط یک دلال یا واسطه پشتون انتقال داد. یوسف در این مرحله با دو و یا سه نفر دیگر شریک بود که آنها هم از ولایت غزنی آمده بودند و از زمان های دور با هم آشنا بودند. در سالهای 1995 و 1996 آنها در قبال هر هفت کیلو 20 تا 25 کلدار که معادل آن 0.6 -0.75 دالر بود مال التجاره پرداخت می کرد. یوسف اجناس های خود را فروخته و از این طریق حواله های قبلی را پرداخت می نماید. قابل ملاحظه است که همه این پرداخت ها بر اساس اعتماد و صداقت بوده و هیچ سندی این پرداخت ها را تظمین نمی کند.
محسن نیز یکی از ساکنین ولسوالی جاغوری بوده که گاه گاهی به اصفهان، شیراز، مشهد و تهران سفر کرده و از مهاجرین آشنا حواله جمع آوری می نماید. در هر سفر او از 20 تا 30 مهاجر پول جمع آوری کرده که از هر یکی 100 تا 200 دلار را گرفته که مجموعا 5000 تا 6000 دلار می شود. او این پول ها را به واسطه های معروف و یا دلال ها با حق العمل 2.5 فیصدی تحویل داده و بعدا آنرا در کویته تحویل می گیرد. او با این سرمایه ها کار کرده و برای چند روز و یا چند هفته با آن در کویته صرافی می کند. بعدا مقداری جنس که بتواند در دکانش بفروش برساند، خریده و اجناس را از طریق یک گروب قاچاقچی پشتون که مدت درازی با آنها آشنایی دارد، به جاغوری می رساند.
محسن برای هر 1000 تومان که او از ایران جمع آوری می کند، 975 تومان را در کویته دریافت میدارد. بعدا آنرا با ارز افغانی مبادله کرده که در آن وقت تومان 40 برابر افغانی بود. یعنی او با مبادله 975 تومان به افغانی مبلغ 39000 افغانی را بدست می آورد. و از طرفی دیگر او در قبال هر 1000 تومان که در ایران به عنوان حواله دریافت می کرد، می بایست نظر به توافق طرفین 36000 افغانی را به فامیل های مهاجرین در جاغوری تحویل میداد. اگر بخوبی آنرا محاسبه نمایم او در قبال هر 1000 تومان 3000 افغانی را سود برده که در حقیقت 7.5 فیصد فایده برده است.
در زیر یک نمونه ای از سند حواله که بین حواله دار(محسن) و طرف معامله نوشته شده است نظر می اندازیم:
اقرار میدارم من بنده محسن از قوم داوود قریه بیدک، مبلغ یک لگ تومان از قراری صرف 36 که در افغانی مبلغ سی و شش لگ می شود از آقای محمد قیوم داوود قریه وکیل خیل بطور قرض الحسنه گرفتم که در مدت یک ماه به اقرار خود صادق می باشم.
با احترام محسن 1375/9/19
این دستخط با آنکه یک سند اعتباری است در عین زمان یک تصدیقنامه و یک نوعی قرارداد از طرفین نیز می باشد. محمود به این سیستم حواله اعتبار داشته که مقدار قرار داد شده را در جاغوری به یکی از اعضای فامیلش بطور کامل تحویل دهد. سیستم حواله باکارکرد عملی خود بعلاوه یک سمبول واقعی اجتماعی نیز می باشد.
به علت بی اعتباری و عدم پشتیبانی ارز افغانی و بلند یا پایین آمدن ارز افغانی، اگر مدت پرداخت پول حواله کوتا باشد(مثل حواله داری های محسن و یوسف)، ریسک ضرر آن زیاد بوده اما اگر مدت پرداخت پول طولانی تر باشد، در آنصورت ریسک آن کمتر می باشد. زیرا حواله دارها روی آن ارزها سرمایه گذاری کرده و با آن صرافی یا تجارت می کردند، که اغلب حواله داران بیشترین سود را از این قسمت بدست می آوردند.
باآنکه یوسف و محسن بطور انفرادی کار می کنند ولی اکثر حواله دارهای معروف شریک کاری خود را دارند. که افراد متخصص در انتقال پول و در عین زمان تجار باتجربه نیز می باشند. اما تعدادی از حواله داران تجارت نمی کنند.
در اولین نمونه این نوع حواله داری با 5 نفر آشنا شدم که در میان هزاره ها فعالیت داشتند. عبدالله جان که در اصفهان یک کارگر ساده بود، می خواست که پس انداز خود را در ولسوالی قره باغ به فامیلش بفرستد. رمضان علی که اغلبا در مسیر کویته و اصفهان مسافرت داشت. جعفر که در ولسوالی قره باغ ولایت غزنی دکان داری داشت. محمد تقی که بچه مامای رمضان علی بود در قره باغ حواله داری می کرد. قدرت الله، برادر عبدالله جان که در قره باغ دارای یک خانه و یک زمین کشاورزی مشترک بودند.
عبدالله جان پس انداز خود را به رمضان سپرده تا به فامیلش تحویل دهد. رمضان هم این پولها را به یک تجار ایرانی( که صاحب یک شرکت وارداتی و صادراتی و یک شماره حساب پرداخت پول در پاکستان باز کرده بود) سپرده و یک سند رسمی مهر دار (تاپه دار) را تحویل می گرفت. رمظان همرا با این سند اعتباری به پاکستان رفته تا پول تحویلی خود را از آنجا دریافت نماید. او بعد از دریافت پول، آنها را به جعفر قرض میدهد. جعفر هم به نوبه خود سند پول ها را به محمد تقی حواله دار محلی در قره باغ فرستاد، و با پول های مذکور مقداری برنج و گندم خرید و اجناس را توسط یک لاری به قره باغ فرستاد. جایی که او این اجناس را در دوکانش بفروش رسانیده و از فروش آنها پول را بدست آورده و آنرا به محمد تقی حواله دار سپرده تا آن ها را در قره باغ به برادر عبدالله جان تحویل نماید.
در اینجا محمد تقی و رمظان علی باهم کار می کردند طوریکه یکی در ایران و دیگری در قره باغ فعالیت داشتند.
حالا یک نمونه ای دیگری را مطالعه می نمایم: لطیف و کریم دوبرادر که در جاغوری زندگی می کنند. که اولی آن در کویته حواله داری می کند و دومی آن درجاغوری. آنها 9 برادر داشته که چهار نفرآن متاهل است. فامیل آنها در مجموع 20 نفر بوده که از فوایده لطیف و کریم زندگی خود را به پیش می برند. مسولیت فامیل و زمین زراعتی آنها بدوش برادر بزرگتر شان بوده و یک برادر جوانتر شان نیزمصروف در یک کارگاه شیرینی پزی می باشد.
کر
یم در کویته در محل تمرکز تجاران هزاره گی در رفت و آمد بوده و درآمدهای کارگران آشنا (بخصوص کارگران که در معدن ذغال سنگ کار می کنند) را جمع آوری کرده و از طریق آن مواد غذایی، پوشاکه صابون و دیگر وسایل مصرفی را خریداری و با لیست افراد که پول خودرا حواله کرده اند توسط یک گروپ معروف ترانسپورتی پشتون به جاغوری انتقال می دهد. لطیف در مرحله اول مقداری زیادی از اجناس دریافت شده را به دوکان داران در جاغوری بطور عاجل می فروشد و به این ترتیب پول های مهاجرین را نظر به لیست دریافتی پرداخت می نماید. کریم و لطیف مثل دیگر حواله داران حق العمل خود را از این حواله نمی گیرند بلکه آنها به فایده اموال فروش رفته که از کویته به جاغوری انتقال میدهند بسنده می کنند. در حقیقت آنها با یک سرمایه کوچک تجارت شان را پیش می برند.
اکثر حواله دارها سند و لیست شان را توسط دست تنظیم کرده درحالیکه لطیف و کریم لیست شان را درپاکستان چاب کرده و بعدا نام افراد را در خانه های خالی آن می رسانند.
بطورنمونه :
دوکان عبدالطیف و عبدالکریم
آدرس: سنگ ماشه، بازار بالا
تاریخ:
نام حواله دار، نام پدر، ساکن، نام گیرنده، نام پدر، محل سکونت مقدار حواله به افغانی، تاریخ پرداخت، امظا حواله دار، امضاه گیرنده.
که این ارقام و جدول نظر به تعداد نام حواله دارها چندین بار تکرار می شود. گاهی کریم و لطیف رمزهای ویژه خود را داشتند که تنها خود شان آنها را درک می توانستند.
و یا گاهی یک سند هم بین حواله دار و ارسال کننده عقد میگردید. که یک نمونه ای آن در زیر است:
اینجانب محمد حنیف مبلغ 20000 هزار کلدار از جمعه علی به تاریخ ….. گرفتم و به تاریخ……. دادنی می باشم و کدام جنجالی ندارم. والسلام امضا
حواله داری دیگری از قره باغ بنام سخی در اصفهان همرا با دو برادرش سجاد که صاحب یک دوکان در کویته و دیگری جلال که صاحب یک دوکان در قریه اش در افغانستان است. در این میان مثل دیگر حواله دارها، سخی پول های کارگران مهاجرین آشنایش را دراصفهان به کمک سه واسطه دیگر بنام های احمد علی، محمد جان، و اختر جمع آوری می کنند که سخی را از نظر اجتماعی و ضمانتی قادر می سازد تا مقداری بیشتری حواله جمع آوری کند. سخی به سجاد تلفنی صحبت کرده به او لیست و مقدار حواله را می دهد. سجاد پولهای بدست آمده را در کویته حاصل کرده و توسط آن اجناس مختلف را خریداری کرده تا دوکانش را در کویته و افغانستان حمایت کند. بعدا او لیست مشتریها همرا با فیصدی فایده یا حق العمل را به برادرش جلال در قره باغ می فرستد. این سه برادر به حیث سه شریک تجاری یک شبکه کوچک را پیش برده و به این طریق زندگی سه فامیل شان را ضمانت می کنند.
این مطالعات به ما نشان می دهد که حواله نه تنها راه انتقال پول در این نوع جامعه است بلکه یک سند اعتباری نیز می باشد. درحالیکه حواله دارها به این طریق تجارت شان را نیز پیش می برند. در چهار نمونه و مثال فوق که قبلا مطالعه کردیم، رمضان علی و محمد تقی خودشان تجارت نمی کردند بلکه آنها پول مهاجرین را به چند تجار خورد و بزرگ به قرض میدادند. بعضی ها هم زمان چندین کار را می کردند، یوسف و محسن به تنهایی کار می کردند و به این اساس مجبور بودند که شخصا در کشورهای ایران و پاکستان سفر کنند. درحالیکه کریم و لطیف؛ سخی، سجاد و جلال در یک محل مشخص ساکن بوده و هیج سفری میان این کشور های همسایه نداشتند بلکه فعالیت های شان را از طریق تلفن و واسطه کارهای دیگر پیش برده و فعالیت های شان را بین شان بصورت مکانی تقسیم کرده اند.
از میان این نمونه در می یابیم که شبکه تجارت و انتقال ارزکه توسط هزاره ها ایجاد شده بود، موقتی بوده و وابسته به وضعیت اجتماعی شان می باشد. انواع مختلف حواله داری بوجود آمده عبارتند از:
1- دوکانداران کوچک که اکثرا در جنوبی ترین قسمت های هزاره جات مثل جاغوری و قره باغ زندگی می کنند. آنها باشهرهای کویته، تهران، قم، اصفهان، شیراز، مشهد و دیگر شهرهای ایران در ارتباط بوده و اکثرا بدون شریک در بیرون کشور بوده و مجبورا بصورت سیار فعالیت می نمایند. آنها پس اندازهای کارگران مهاجر آشنا را جمع آوری کرده و توسط آن اجناس قابل فروش در هزاره جات را خریداری کرده و به هزاره جات انتقال میدادند. این شبکه بر اساس یک ارتباط روبرو ایجاد شده که مثال عمده آن یوسف و محسن می باشند.
2- تجار و دکانداران که چندین شریک در جاهای مختلف و بصورت یک زنجیره نسبتا طولانی باهم فعالیت دارند. آنها مجبور نیستند که دایما سفر کنند و به این اساس اکثرآ در یک محل اقامت دارند. که بودن در یک مکان ثابت دو برتری را برای آنها تامین میسازد: اولا داشتن یک دوکان یا یک مرکزیت در کویته، که آنها را قادر می سازد تا از این طریق ارتباطات گسترده را با خارج از گروپ خود ایجاد کنند تا مشتری های بیشتری را جذب نمایند. دوما حاضر بودن در فعالیت های گروپی، یعنی مجبور نباشند که بخاطر سفرهای غیر قانونی و عبور از مرز، مدتی را از ساحه فعالیتش دور باشند. مثلا سخی، سجاد و جلال و نیز با یک تناسب کمتر میتوان از کریم و لطیف نام برد. درحالیکه رمضان علی و محمد تفی از یک سرویس مختلط کار می گیرد. اگر بطور جزئی مطالعه نمایم، درحقیقت همه افراد این شبکه ها یک نوع روابط دوستی خارج از محدوده کاری شان دارند. که اکثر شان برادر، پسر کاکا، شوهر خواهر وغیره اند.
3- تجارهای معروف که ارتباطات گسترده با کشورهای مختلف، جایکه در آن جا شبکه خاصی خود شان را دارند. آنها اعتبارات رسمی و جواز واردات و صادرات از کشورهای مختلف افغانستان، پاکستان، ایران، امارات متحده عربی، کویت، عربستان سعودی، کشورهای مشترک المنافع آسایی مرکزی، ترکیه و حتی سنگاپور، تایلند و اندونیزیا را با خود دارند. آنها از پیشرفته ترین امکانات تکنالوجی ارتباطات استفاده کرده و مجبور نیستند که برای حل امورات تجارتی شان به کشورهای مختلف سفر کنند. دو کتگوری اول را که نام بردیم اکثر کارهایشان را با همکاری این شبکه پیش می برند و در حقیقت دو سرویس دهنده اولی مشتری این شبکه بشمار می روند. طوریکه دکانداران کوچک و حواله داران بخاطر انتقال ارز و اجناس شان، با شبکه سومی وابسته می باشند.
اجازه دهید بطور خیلی فشرده سیستم حواله و پیشکسوتان آن را مطالعه نمایم:
الف – یک کارگر در ایران که پس انداز خود را برای خانواده اش در افغانستان می فرستد. ب- دلال یا واسطه کمک می کند که کارگر و حواله دار همدیگر را بشناسند و به همدیگر اعتماد کنند. او پول های کارگران را جمع آوری و آنها را به حواله دار میدهد. و از این کارش حق العمل یک فیصد که نیم آن از کارگر و نیم دیگر آن از حواله دار می باشد بدست می آورد. ج- حواله دار، شخصی که هم انقال پول را به عهده دارد و هم با پول بدست آمده تجارت خود را به پیش می برد. د- تاجر که با حواله دار به نحوی همکاری داشته و با پول حواله اجناس قابل فروش را خریداری کرده و یا از آن پول روی سرمایه گذاری های کوتامدت استفاده می کند. ح- دکاندار محلی که در افغانستان موقعیت داشته و اجناس خریداری شده بیرون از کشور را دریافت و آنها را فروخته تا مطابق لیست ارسال شده حواله های هر شخص را به فامیلینش برساند.
کتگوری های فوق ایده آل ترین نوع انتقال ارز را بخود اختصاص داده که بطور عملی می تواند افراد ب، ج، د و گاهی ح یک شخص باشند و به تنهایی همه این کارها را انجام دهند. به هر اندازه که مقدار حواله افزایش یابد افرادی زیادتری را در زنجیره ای حواله داری به هم می پیوندند. گاهی ممکن است که تاجر با یک شبکه انتقال پول ایرانی ارتباط برقرار کرده تا ارز را بواسطه آنها از طریق پرداخت بانکی به پاکستان سهل تر سازد. و در اخیر انتقال اجناس بدون قراردادی های ترانسپورتی و قاچاقبران پشتون امکان پذیر نیست و بنابراین آنها نیز نقش عمده ای در این شبکه بازی کرده و سهم خود را از آن حاصل می نمایند.
حواله دار در مجموع از این شبکه سه سود اساسی را می برد:
– حق العمل یا کمیشن
– نفع بردن در مبادله پول تومان به کلدار یا افغانی
– فایده که از فروش مواد غذایی، پوشاکه و دیگر اجناس حاصل می نماید.
در دین اسلام بهره بردن مستقیم از پول نقد مثل دادن قرض یا قرض الحسنه حرام است. اما فایده های که از تجارت حاصل می گردد حلال شمرده می شود، به این اساس اکثر حواله داران تلاش دارند که با پول های بدست آمده طوری معامله نمایند که از نظر شرعی برایشان کدام مشکلی ایجاد نشود.
حق العمل های انتقال پول در میان هزاره در ایران، پاکستان و افغانستان معمولا از 5 فیصد افزایش نیافته و اکثرا 2 تا 3 فیصد معامله می شود. خیلی سخت است که فیصدی فایده های سالانه یک حواله دار را حساب کنیم زیرا اکثر حواله داران هزاره فیصدی فایده های سالانه شان رامحاسبه نمی کنند، از طرف دیگر نرخ تبادله اسعار خارجی در مقابل پول افغانی خیلی زود تغیر یافته و گرفتن آمار را به مشکل مواجه می سازد.
در غیاب هر نوع ضمانت بیرونی از طرف دولت، باید یک فضای سالم اعتماد دراین شبکه ایجاد شود تا تداوم خود را حفظ کند اعضای یک نژاد خاص و یا یک جامعه خاص فقط زمانی با گروپ بیرونی معامله می کنند که وضعیت امنیتی اقتضا کند، مثل عبور از مرز و سفر به مناطق ناامن.
علی رغم آسیبهای اجتماعی و اقتصادی جنگ دوامدار، هزاره ها به گونه مناسبی از این زمینه سود برده و ساختار اقتصادی شان را پایدار نگه میدارند. این پدیده رول مهمی در بازسازی آینده افغانستان بازی میکند. ساکنان هزاره جات نیز بدین وسیله از قحطی نجات یافته و از طریق واردات اجناس و مواد غذایی از طریق کویته خود شان را حمایت می کنند و به این طریق مناطق جدا افتاده و بدون حاصلات زراعتی و جاده های بدون امنیت را به خوبی تحمل می کنند.
ادامه دارد…
جمعه 28 مرداد1390 ساعت: 11:26
تشکر از ترجمه زیبایت آقای حکمت. این حقایق هنوز هم کم کم جریان دارد اما به تناسب پیشرفت تکنالوجی کمی تغییر یافته و در مقابل امنیت کمتر شده است.
به امید نوشته های دیگر تان
جمعه 28 مرداد1390 ساعت: 11:29
نوشته جالبی بود. قبلا به این نوع نوشته های هیچ برنخورده بودم. این واقعیت ها را هر کدام مان دیده ام ولی هنوز کسی در این مورد نوشته است. در حالیکه خارجیهای دیگر در این زمینه برای ما تحقیقات می کنند.
ممنون دوست عزیز از زحمات ترجمه تان و از اینکه با ما شریک ساختید.