پاسخ به دوست عزیز ما جناب اقای نصیر

سلام به دست اندر کاران جاغوری یک
لطفا نوشته مدیریت را که در نظرات درج شده خواندنش درصفحه نظرات دشوار می باشد لطفا آن را در صفحه اصلی نشر نماید. احمدی
………………………………..
تشکر اقای احمدی از تذکر بجای تان چشم گرچند مطالب مورد نظر به صورت نظر با عجله نوشته شده امید وارم مورد استفاده دوستان قرار بگیرد .
نصیر :
سلام به گردانندگان محترم سایت جاغوری یک! تشکر ازاینکه بستری برای بحث آزاد خلق کرده اید و همکاری و روشنگری میفرمایید. اما یک نکته از نظر بنده قابل دقت است و آن اینکه اگر قصد خدمت به مذهب و مردم هزاره را دارید، برخی اتهام های واهی که در برخی کمنت ها داده میشود را نشر نکنید.
شما خوب می دانید که عده ای عقده یی با برداشت های ناقص از جریانهای سه ده سال گذشته، امروز هرچه از دهن شان برآمد می گویند و هیچ سند و مدرکی هم نیست و صرف برای تخریب یک جریان مورد نفرت شخصی خود، وارد کمنت ها می شوند و چه بسا که یک شخص به نامهای مختلف می نویسد.
شما لااقل در قسمت نشر برخی اتهام های بی مدرک، دقت داشته باشید.
مشکل اینجاست که این گفته های بی مدرک، برای دیگران سند میشود و به رخ مردم هزاره کشیده میشود. مثلی که در جریان جنگ های تحمیلی کابل، مخالفین مزاری اتهام میخ زدن به سر را بستند و ناق ناق به زبان دیگران جاری کردند.
میخ زدن در جنگ های نادرخان و حبیب الله خان کلکانی میان پشتون وتاجیک رخ داد که در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ ثبت است؛ اما هیچکس آن و اقعیت تاریخی را بر زبان نمی آورد و برای شان طعن و لعن نیست؛ درحالیکه این اتهام واهی را به رخ هزاره بدبخت می کشند و اهانت میکنند!
ما متاسفانه ظرفیت سیاسی مطلوب را نداریم و به خاطر دشمنی قولی وقریه ای و حزبی گذشته، می بینید که در کمنت ها چه می کنیم و چه میگوییم!!!!
این وظیفه شماست که لااقل کمنت ها را بخوانید و اتهام هایی که به حیثیت کل مردم هزاره صدمه وارد می کند، در اینجا ثبت نکنید و مفت مفت سند ندهید.
بگذریم از اینکه جنگ گروهی، جز همین سایت جاغوری یک، در هیچ سایت دیگر راه ندارد و فقط اینجاست که جنگ داخلی نصر و نهضت و سپاه و حزب و… گرم گرم جریان دارد . هویت این سایت را زیر سوال می برد و نشان میدهد که دیگران در کجا و ماجاغوری ها در کجا؟ !!!
……………………….
نصیر عزیز سلام
خوش حالم که شما را به سلامت می بینم و تشکر از ابراز نظر شما دوست عزیز . جاغوری یک افتخار دارد که خوانندگان مثل شما را دارد انسان که درد ملی دارد دلش برای ملت وقوم اش می سوزد . بگزریم .
من با توجه به گرفتاری های موجود و رسیدگی به بخش های دیگر سایت فرصت نمی کنم به بحث ها شرکت کنم و گاهی نوبت هم به مانمی رسند که پاسخ بگویم . قبل از ما عزیز دیگر به آن پاسخ داده و ما را بی نیاز ساخته است .
ولی نظرات دوست عزیز ما جناب اقای نصیر در برگیرنده مطالب و سوالهای بسیاری ممکین است باشد به این دلیل نکات را خدمت دوستان به عرض می رسانم .
نصیر جان وقتی داشتم نظرات شما می خواندم مرا به یاد دغدغه های روز مره زندگی ام انداخت . روزانه بدون اغراق وقتی در منزل هستم تمام وقتم را جاغوری یک به خود اختصاص می دهند از قیبل تاید نظرات حتی الامکان خواندن همه مطالب که توسط همکاران بروز و نشر می شود و نیز تنظیم آنها و گذاشتن عکس و یا احیانا ویدیو مناسب و…
یکی از گرفتاری هایم تاید نظرات است . ابتدا من بر این باور بودم که نظرات باید آزاد باشد مخصوصا ما مردمی هستیم که یک عمر چندین قرن در سانسور بودیم ناخواسته به آن مخالفت می کنیم . من یادم هست از سال 85 که وبلاک نویسی را در موج سوم آغاز کردم نظرات را کلا آزاد می گذاشتم هرکسی که هرچه دلش می خواست می نوشت و من بدون در نظرداشت مسایل حاشیه ای از آن لذت می بردم خدا را شکر می کردم که ابزار اطلاع رسانی دیگر محدود محصور اشخاص خاص نیست و خودم نیز از این نعمت قرن بیست در شعف بودم .
ولی متاسفانه دیر نپاید بنا به دلایل که بعد عرض می کنم مجور شدیم نظرات را تایدی کنم :
دلیل اول : فلترینگ ها به اساس جستوجو عمل می کند . انها کلمات مورد نظر شان را جستجو کرده مطالب پیرامون آنها را حوانده اگر طبق میل و مزاج شریف شان نبود بیدرنگ آن سایت را فلتر می کند . که گرفتاری زیادی هم برای سایت و هم برای خواندگان -که مجال توصیح شان نیست -فراهم می کند .
دلیل دوم : اینکه ظرفتیت ها خیلی پایبن است و شخصیت ها نیز پایین نر . شاید آشنای ما به این پدیده  ناقص باشد این بستر شاید به منظور خاص ایجاد شده و یا بهتر بگوبم برای استفاده سالم ایجاده شده حال این هم مثل بقیه ابزار های صوتی و تصویری هر کس هر چه را مناسب دبد به نشر آن اقدام می کند کاری هم نمی شود کرد . به این دلایل مجبور شدیم این پنجره را تایدی کنیم .
باید درد دل خود را بگویم متاسفانه ما در یک محدوده خاصی از کره زمین تعلق داریم ضمن اینکه نکات های مثبت و برجسته ای زیاد داریم به همان میزان عیب های بزرگ نیز داریم که بعضی وقت ها برکل خوبی ها می چربد.
یکی از آن موارد دست به قلم نشدن است ما شخصیت های خوب زیاد داریم ولی عملا به عنوان نویسنده مطرح در کشور بحساب نمی اید. و یا اگر هم از قضا روز گار پیدا شوند تمام سعی شان این است که بازار گرم کن دیگران باشد به تعبیر دیگر سعی شان براین است که سفره دیگران را رنگین کند…
البته اگر رنک داشته باشد . هیج وقت فکر نمی کند ما می توانیم بر سری سفره خود دارایی خود را به ارزانی بگیریم تا دیگران بر سری سفره ما حاضر باشد تا ما بر سری سفره ه ای آنها.
در حال که این نکته را من بارها در میان دوستان می گویم : انسان که در بخش فرهنگی فعالیت می کند یا باید سخران خوبی باشد و یا نویسنده ای خوب . سخنران خوب فرصت و زمینه اش بسیار محدود است اگر یک زمینه هم پیدا شود از کجا معلوم که نوبت به ما و یا شما برسد. در حال در یک سخن رانی کمتر اتفاق می افتد که بیشتر ازصد نفر باشد در حال نوشته شما در یک سایت بیشر از سه هزار نفر در روز بخواند واین یک فرصت طلای است برای نشر افکار . به این دلیل دوستان را من زیاد تشویق می کنم که بنویسند . که متاسفانه تا هنوز در این عرصه اتفاق خاص جدی نیافته است .
این حرف را بر اساس یافته های شخصی خود که روزانه به ان سرکار دارم عرض می کنم قصد خاص هم ندارم . بخشی از دوستان که به اینترنت دسترسی دارد در خارج زندگی می کند از سواد بیسار بالای برخور دار نیست به همین دلیل اول نظر نمی دهند اگر بدهند بسیار سطحی است و گاهی هم متاسفانه از در دامن دو و د شنام سخن به میان می اورد . درحال که طرح نظر بدون دشنام نیز ممکین است.
برخی دیگر که صاحب اندیشه و قلم است به دلایل مختلف به اینترنت نمی ایند که نقش مالی را نمی توان نادیده گرفت .
یک طیف خاص است هستند که خوشبختانه دارد وارد عرصه جدید می شود و ما با این نسل امید زیاد داریم .
با توجه به توصحات که در بخش نظرات عرض کردم در خصوص فرمایش جناب عالی عرض می کنم من تا حدودی با فرمایش تان موافق هستم .
تا حدودی به این دلیل که اولا : موارد مثل موارد خاص را که ذکر کرده اید نباید نشر گردد . چون کاری نکرده را بی جهت چرا به خود نسبت بدهیم دلیل عدم نشر این گونه مطالب واصح است چون چنین چیزی اتفاق نیافتاده تا ما نشر شدن آن را توجیه کنیم این در خصوص مسایل ملی وقومی .
اما در مورد اشخاص که همه از آن به تیکی یاد می کند اگر کسی به عنوان حسادت اقدام به اتهام کند این هم دلیل برای نشر آن وجود ندارد .
اما در مورد گروها و افراد وابسته به آنها نظر دیگر دارم شاید موافق باشید ویا شاید مخالف :
احزاب وگروه ها به منظور و ایده خاصی شکل می گیرد و رهبران آنها بر اساس آن ایده که دارد به مبارزه بر می خیزد . این مبارزه از تبلیغ عادی شروع شده و چه بسا به مبارزه نظامی هم بینجامد .
این جریان های سیاسی دارای طرز تفکر خاص و ایده مخصوص به خود می باشد در جامعه امروز گروه ها نمایانگر طیف خاص از طرز تفکر است . بر اساس همان طرز تفکر به این و یا به آن گرایش پیدا می کند .
من فکر می کنم که مشکل در جامعه ما از همین جا شروع می شود افراد که وابسته به جریان های خاص در گذشته شده به روال عادی نبوده است معمولا هر حزب که در یک منطقه پا نهاد دیگر اکثرا به آن حزب پیوستند نه مردم قدرت انتخاب را داشتند و نه کسی به آنها اجازه چنین کاری را می دادند .
در این گیر دار افراد فرصت طلب زیاد بودند که برای چنین روز به انتظار نشستند تا به رفتن به این گروه و آن حزب به اهداف شوم شان برسند . لذا افراد زیاد را سرغ داریم که کارنامه همه احزاب را در زیر بغل دارد .
البته سران همان گروها با زور و یا به رضا که زمینه توضیح شان نیست تصمیم گرفتند آن احزاب را در زباله دان تاریخ بسپارند یک حزب داشته باشد. بعضی در توجیه این نکته می گویند که سران احزاب به باور شان با سپردن گروها به زباله دان تاریخ شاید اعمال و رفتار آنها نیز از بین برود و کسی ان را به رخ شان نکشند . من فکر کنم قضیه بسیار پیچیده تر از آن است که ما فکر می کنم .
پس در خصوص گروه های منحله ظاهرا چیزی برای دفاع وجود ندارد کسانی که دست به دفاع تمام عیار از این گروهگ ها می زند جز اهداف شخصی دیگر نمی تواند توجیه داشته باشد .
اما در خصوص افراد این تنظیم ها :باید عرض کنیم افراد انها را با همان گرایش های اولیه می توان تقسیم بندی کرد .
عمده بحث روی افراد هستند که احزاب را وسیله برای اهداف شخصی خود انتحاب می کند به باور های و ایده های شان اعتقاد ندارد البته در ظاهر ممکین است بیشتر از هر هم حزبی خود سر و گردن بشکند . با این افراد به نظر شما چه کار باید کرد ؟ ما دیگر ابزار نداریم تا با آین افراد که به عنوان انگل جامعه می تواند تعبیر کزد به مبارزه بنشینیم .
البته صد البته مخالف اسم بردن اشخاص هستم و این کار را به تعبیر های گوناگون می توان انجام داد .
این گونه افراد که به دلایل شخصی مباحث گروه گرای را باز می کند مصیبت های گذشته را از زباله دان تارخ بیرون کشیده ویک عده مردم ساده لوح را در اطراف خود جمع کرده تحت عناوین قوم گروه هزاران مزخرفات دیگر … در این قرن می خواهد بر گرده ای مردم تحمیل کند والله من چنین باوری را نمی پسندم .
افراد لایق وجود دارد ولی چون صرفا تعلق به آن حزب ندارد بیایم همه بساط که یک عمر برای مردم چیده اند براندازیم طرحی نو برا اساس گروه گرای براه بیندازیم . چرا چون از ما نیست .
ما نباید از نقد هراس داشته باشیم حال در هر پست مقام باشیم گرجند کاری سخت است ولی مطمن باشید با تجربه و شکیبای می شود بدست اورد .
راستش از خبری که در سایت های خبری خواندم که یک حزب در یک راهپیمایی به مناسبت 8 ثور عکس همه رهبران من جمله جلالت ماب را به آتش آشنا کرده لذب بردم . لذت به خواطر دموکراسی بوجود آمده گرچند دلگیر شدم گه چرا یک ریس جمهور ما به جهت بی تدبیری خودش وما شاهد چنین صحنه باشیم . ولی دیموکراسی به وجود آمده یکی از نعمت های است که قدرش را باید بدانیم البته روی خیلی ها را هم کم کرد .
پس خلاصه و جمع بندی :
1 – پس خواسته یا نخواسته یک خط قرمزی جلوی پایمان است که بعضی را خود مان شاید به لحاظ منافع ملی و . . . رسم کنیم بعضی را دیگران شاید جلوی پایمان بگزارند . و ما نگزیر از رعایت آنها هستیم .
2 – گروهای منحله اعمال شان به توضیحات که عرض شد قابل دفاع نیست اگر کسی مبادرت به چنین کاری کند باید دید منافع شخصی آن شخص چیست ؟ البته واصح است که نفس انقلاب گرجند باعث از بین بردن انسانهای زیاد شد ولی ثمرات را نیز به دنبال داشت که می توان از خاصیت های لاینفک این نوع مبارزه ها وانقلاب دانست .
3 – خود افراد و سر دسته حزبی ها احزاب شان را به زباله دان تاریخ سپردند سرشکستن افراد وابسته به آن فکر کنم توجیه منطقی نمی تواند داشته باشد . گذشته گذشته است همان مقدار بدر ما می خورد که برای تجربه اینده از آن استفاده کنیم نه بیشتر ونه کمتر .
4 – اما در مورد افراد سود جو که هیچ اعتقاد به ایده های حزبی ندارد جز اهداف شخصی شان . با این ها چه باید کرد ؟ و گاهی ممکین است اهداف شخصی هم نداشته باشد از سری لج بازی مبادرت به چنین کاری میکند . با این افراد چه باید کرد؟
من فکر می کنم خدا کند چنین اشخاص وجود نداشته باشد ولی اگر چنین افراد پیدا شود بد نیست به طور غیر مستقیم ضمن تذکر از اشتباه فعلی شان گذشته های شان را نیز به رخ بکشیم تا دست از سری این مردم ستمدیده بردارند .
یک مشکل که در این جا البته در گذشته وجود داشت و ممکین است حالا نیز در مخ گروه گرایان وجود داشته باشد این است متاسفانه معمولا این افراد به خواطر جسارت که دارد مورد توجه احزاب نیز قرار می گیرند تا مبادا چنین فرد جسور را از دست بدهند . این نیز یکی دیگر از افت های احتماع ما در گذشته بوده است .
5 – خواهش که من دارم این است بگذارید جریان های سیاسی که امروزه ودر هر زمان مکان ادعای رهبری این مردم را دارد به نقد کشیده شود . در صورت لزوم جریان های فکری شان نیز مورد سوال قرار بگیرد .
امروز اگر از حزب خاص زیاد نام برده می شود و نقد می شود به این دلیل است که بقیه احزاب عملا حضور ندارد امروز در کابینه دولت خود را نماینده یک قوم ملت معرفی می کند. حال اگر کسی پیدا شود از این آغایان بپرسند که شما چرا یک حزب را به دو حزب تقسیم کرده اید آیا اهداف معاونت و یا رهبر شدن یک حزب ؟ … اگر قصه چنین بوده پس ان آشک اه اولیه برای چه بود ؟
ما قسم ابوافضل را قبول کنیم یا دم خروس را
کسی هست تقسیم شدن این حزب را به دوحزب توضیح بدهند. چرا کم کاری های تان را به ریش این ویا آن می بندید . چرا وقتی کم اوردید برای غایله افرینی انحراف افکار عمومی به شخص خاص توهین کرده وبه قبیله خاص اهانت می کنید واقعا مشکل بزرک امروز ما همین دو مورد است . جریان که شما برای آن سر می شکنید ان هم از گذشته اش این هم از آینده اش . به یاد سخن ان ابر مرد تاریخ افتادم گه می گفت : من با هیچ کس عقد اخوت تبستم .حال اگر از این جریان ، جریان بهتر وجود ندارد خود فاجعه دیگر است .بحث دیگر .
بقیه احزاب اگر در مورد شان صحبت نمی شود عملا نه وجود خارجی دارند و نه کدام ادعای دارند و نه کسی آنها را باور دارند . شما که گل سر سبد این مردم خود را معرفی می کنید چه گل به سری این مردم زده اید .
خدا رحمت کند شهید مزاری دوران وحدت را که عاقبت بخیر شد . شعار مشخص داشت (هزاره بودن در این کشور جرم نباشد ) در این راستا تلاش کرد ولی خاگستر که جای اتش مانده خود را باز مانده ای یک جریان و یک ایده می داند اجازه بدهید که از عمل و رفتار آنها نقد شود مورد انتقاد قرار بگیرد . منتها با حفظ احترام کامل .
یک بار دیگر از همه عزیزان وخوانندگان جاغوری یک به دلیل طولانی شدن سخن عذر می خواهیم و از نصیر عزیز تشکر می کنم که زمینه چنین بحث را با تذکرات شان فراهم کردند
مدیریت جاغوری یک
 


84 دیدگاه برای “پاسخ به دوست عزیز ما جناب اقای نصیر
  1. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 5:7
    با سلام،
    جناب مدریت صاحب، عده ای بی سر و پا با استفاده از هر فرصت در این سایت به دروغ بافی پرداخته و فحاشی مینماید و فکر میکنم که طرف مقابل هم حق روشن‍گری به بازدید کننده گان شما را داشته باشند.
    – بنده کاری به وضع موجود و اینکه افراد چه میکنند ندارم لکن موارد نسبت داده شده به سازمان نصر در کامنت ها و برخی نوشته ها نه نقد که دروغ محض بوده و غرض ورزیست. نقد درست است و نصر هم بی عیب و نقص نبوده اما دروغ و تهمت نقد نیست.
    – و نیز این دوروی و ریا کاریست وقتکه نارسای و نابسامانی است نسبت آن به نصر داده میشود لکن از شهادت، ایثار و خود گذری نصر حرف در میان نیست! افراد مثل شفیع و سید سرور و… کی نصری بوده که مردم آزاری شان به نصر نسبت داده میشود! شفیع هیچ نسبت نصر نداشته و سید سرور هم از افراد زیر دست ضابط اکبر قاسمی شورایی.
    – کلی گوی هم نقد نیست و نقد باید روی مصداق باشد. عده ای قاعده ای کلی برای خودشان بافته اند و میگوییند که نصر با خود جنگ آورد و سرتاسر آدم کشت! خوب در کجاه و کی؟ آنهایکه در جریان بوده اند میدانند که آغازگر جنگهای داخلی هزارجات شورایی ها بود و ادامه آن هم بین شورای و سپاه. نصر هم با حرکت جنگ داشته که این جنگ هم بیشتر در حواشی هزارجات بود. .

  2. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 15:2
    نصر / نهضت / سپا ووو در زمانیکه همه وحدت کرد و در کابل در کنار هم گرد هم امدند همه اینها به زباله دانی انداخته شد و حتا در حزب وحدت هزاره خلقی و پرچمی و سید و تر کمنی همه وهمه جمع شدند . همانطور در کنار مسعود همه خلقی و پرچمی تاجیک و گلبدین هم همین طور . افسوس که چشمان بادامی ما خودرا میبیند و دیگران را نه . فعلا نصر و سپا و غیره غیره هم باز اگر پس بیاید در روز سیاهی ازره تمام موشه .
    فعلا هزاره ها در صدد یک رهبر واحد و متکی به نفس بر اید زیرا خلیلی و محقق پاسخ گوی مردم نبوده و نیست زیرا مزاری انچه که میخواست برای مردم ازره گفته خواست و دراین را به شهادت رسید نه برای اینکه این دو با کرزی معامله گری کند و اخرش هم هیج در هیج ..

  3. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 15:20
    دوست محترم جناب رحیمی عزیز و دیگر دوستان بازدید کننده سایت خوب جا غو ری یک را عرض سلام تقدیم میدارم!
    دوستان! هر گاه حرفی از آزادی و آزاد اندیشی به میان میاید؛ مستبد ترین جریان های سیاسی، سینه چاک آزادی گردیده و با خاک پاشی ها در چشم مردم«عوام» خود و جریان سیاسی خویش را بانی و قیم آزادی و آزاد اندیشی جا میزنند. اما آنچه را که در عمل از ان ها به تبارز مینشیند؛ دیکتاتوری و قلدری محض بوده است!
    افغانستان چون پیشینه طولانی استبداد را دارا بوده است؛ هم احزاب چپی مان به این گونه مرض دچار بوده اند و هم احزاب اسلامی مان!
    در کوره راه تاریخ این کشور« افغانستان» احزاب ی آمدند و رفتند. اما جریان باقی مانده است که امروز خود را قیم، بانی و صاحب اختیار ما ملت و مردم « هزاره» جا میزنند! تمام امکانات ملی و بین المللی را غصب نموده و کوچک ترین زمینه تبارز و باروری ما سوای جریان مافیایی خودشان را در نطفه به خفه میگیرند. تعداد سود جو، ابن الوقت و لمپن را در محوریت این حزب گرد آورده، و بهترین و طلایی ترین ادوار تاریخ این مردم درد مند را به بازی گرفته اند. تبلیغات و غوغا سالاری این جریان، گوش افلاک را کر نموده و در هر کوی برزن مجازی و غیر مجازی، طبل انا رجل شان بلند است ….« و حال، در این تعفن زا تبلیغات " کر و کور کننده؛ " جا غوری یک " به لطف الهی، اصل قداست آزادی بیان و اندیشه را پاس داشته و زمینه ساز تبادل افکار و اندیشه بدون سانسور و خود محوری را برای مردم و جامعه مان به ار مغان گرفته است» … و، بانیان استبداد تک حزبی، آنهایی که خون ریختند و خون خوردند و از این باده خونین سرمست گردیدند و خلق ی را بر باد دادند؛ لب به شکوه و شکایت گشوده اند. ناراحت و مکدر گردیده و میخواهند تا این صدای "ممکن " را به هر نیرنگ و خدعه یی، به خاموشی بکشانند!
    « جا غوری یک » در پی همت شکستاندن عینک اسب های گادی گونه ایست که؛
    ادامه دارد…

  4. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 15:27
    ادامه کامنت:
    « جا غوری یک » در پی همت شکستاندن عینک اسب های گادی گونه ایست که جریان مشخص سیاسی آن ار میخواهند بر ما و خلق ستمدیده مان همچنان به تحمیل بگیرند! لجام مان بزنند و بر گرده مان به سواری بنشینند….
    آن ها یی که از این عمل « گفتن حقایق» به درد آمده اند؛ آیا به درد دیگران نیز هرگز فکر نموده اند!! آیا فکر نموده اند که بر دیگران چه گذشته است؟؟! هزاران و میلیون ها انسان از شما و جریان شما در خون نشسته اند؛ کجا است حقوق انسانی آنان؟؟! یتیم ، بیوه و قربانیان سیاست های شوم و غلط شما و رهبران تان! آیا ان ها انسان نبوده و نیستند؟! آیا ان ها حق و حقوقی ندارند!
    شما و جریان تان باز هم حق دارید از یک شخص برای تان بابا؛ پیشوا؛ امام و پیغمبر و حتی خدا بتراشید؛ برای خود و جریان سیاسی تان! اما حق ندارید بنام ملیت و مردم هزاره این جفا را بر گرده مردم به تحمیل بگیرید. که هزاران انسان هزاره توسط همین اشخاص به گونه های متفاوت به قربانگاه کشیده شده اند!
    « دوست میدارم تا در این گردونه زنده گی؛ صدای فریاد مظلومیت انسان ها یی با شم که، در زیر دندانه های شدید ترین استبداد سیاه بنام های مختلف به قربانی گرفته شده اند. و مظلومانه تر از ان که در سیاه چال استبداد سانسور؛ خفقان و حق کشی ها زنده به گور گردیده و در باتلاق فراموشی به دفن گرفته شده اند…» و، امیدوار م تا دوستان در جا غوری یک در این امر خطیر مرا یاور و رهنما باشند!!
    .. دوستان جفا بس است؛ بیاییم صادقانه آزادی و دموکراسی را پاس داشته و از سانسور و اغوا حذر بنمایم….!! بگذار صد کل بشکفد و…

  5. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 17:0
    جناب الف خوبی !!!
    نوشته های روز گذشته، شما را به این بقین رساند که جنایات انجام شده توسط شما بخواطر حاکمیت مطلقه عبدالرحمانی شما در قالب سازمان جهنمی ن … غیر قابل انکار است .
    و بیان ذره از جنابات شما از نوشته امروزی ات پیداست که به پشیمانی یزید گونه بخواطز به شهادت رساندن فرزند رسول خدا ص رسیده ای!!!
    در توبه و بازگشت بدامان مردم باز است بیشتر ازین به رسوایی و زندگی جهنمی خود راضی نباشید.
    دنیا به شما می خندد و حیوانات صحرا به حال شما میگرید از این انکار شرم اور تان که نوشته ای شفیع دبوانه وسید سر ور ن … نبود پس انهمه چنایا ت را که انجام داذ زیر پرچم تصر چگونه انجام شد و این ادم ها چکاره بود ند آین سخن تازه ای است.
    جناب الف !! خون ناحق همه را از عقل پیاده کرده شما تنها نیسید مثال های زیاد دیگری در دنبا دارید.
    خدا را سپاس میگویم که موفق شدیم به همین کوتاهی، شما را در محضر مردم کشانیم که اقرار کنید که عامل جنایا ت بودید و تاثیران آن دامن گیر اعصاب و روان تان هم گردیده است.

  6. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 17:13
    جناب هزاره درود برشما !
    درست گفید و به جا هیچ عاقلی در صدد اجرای معجزه مسیحایی نیست که به مرده ها زندگی دوبار ه بدهد.
    ولی افسوس همیجاست که ن … ها امروز نه در داخل افغانستان بلکه از اروپا نا استرالیا و درست مثل دوران قتل عام مردم در بیست سال قبل با اهداف کور ،امروز هم در صدد شده اند تا هزاره ها را بعنوان یگ آله دست مثل گذشته ها برای مقاصد شوم شخصی خود بکار بگیرند
    شما به نوشته ها و کامنت ها خوب دقت کیید که ن … ها در کشور های خارج هم بدتر از وضع داخل ، حیثیت و شرافت مردم را بنام هزار و … به بازی گرفته است تا افراد سیا ه مغز این جریان فاسد در کار های سیاسی هزاره دخیل باشد سیاه روزی از جامعه هزاره ها پایان پییدا نمیکند و این مردم است که باید بیدار و هوشیار عمل کنند

  7. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 17:13
    جناب آقای مدیرسایت شما که دم از آزادی و دموکراسی می زنید چرا کامنت های که در باره موسسه خواجه عبدالله انصاری هرات و شیخ موسی رضایی بود را سانسور نمودید . معلوم می شود که دموکراسی یک جانبه شما یک دروغی بیش نیست . شیخ موسی به خاطر این موردحمایت شماست که خود را ازجاغوری می داند درحالی ایشان مالستانی است نه ازجاغوری . دیگر این که کارهای متقلبانه ای ایشان درمورد … مدارک بسیاری دیگر را با مشکل دچار کرده است پس چرا شما از ایشان حمایت می کنید .

  8. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 17:54
    سلام. در قدم اول به جواب محترم الف باید عرض کنم که مدرک برای جنایت و کشتار مردم هزاره توسط سازمان ناصر و بقیه سازمان‌ها منحله زیاد است. از جمله محض اطلاع جناب عالی‌ اشاره می‌کنم به گروپ داکو که در جاغوری متّهم به۷۰ مورد …. و هرگز محاکمه نشدند. قتل پدر نعیمی در نای قلعه به جرم اینکه پدر نعیمی یکی از فرماندهان حرکت بود بدون کدام محاکمه، هر چند خود نعیمی هم در اسارت بدون محاکمه به قتل رسید. برادران احسانی در لومان در حالی‌ که قصد ترور قومندانان نهضت را داشتند خود در دام مرگ گرفتار شدند این در حال بود که سه نفر از همراهان بی‌ گناه قوماندان‌های نهضت در حادثه ترور توسط برادران احسانی به قتل رسیده بود. آنها همه نصری بودند. اینهای که یاد آور شدم فقط گوشه از جنایت‌های بی‌ شمار نصر است. به همین میزان سازمان‌های دیگر هم در حقٔ مردم هزاره جنایت کردند.اما برادر گرامی هزاره، آیا به نظر شما جنایت‌های که توسط سازمان‌های منحله هزاره بر ضد مردم هزاره انجام میشود جنایت نیست؟ من نظر مدیریت محترم سایت جاغوری ۱ را بیشتر احترام میگذارم که گفت عملکرد‌های این گونه سازمان‌های جنایت کار قابل دفاع نیست. اما در زمینه مدرک دادن باید عرض کنم که مردم تا کی‌ در تاریکی‌ مطلق باقی‌ بمانند تا مدرک به دست دیگران نیفتد. جنایت جنایت است خواه از سازمان‌های هزارگی سر زده باشد یأ از غیر هزارگی. و هر دو باید تقبیح شود.

  9. پنجشنبه 14 اردیبهشت1391 ساعت: 21:59
    – جناب میراحمد! سینه چاکی تاجیک ها را به شما بخشیده ایم و خداکند از این راه به سعادت دنیا و آخرت برسید. اما این را هم به یاد داشته که خلق و پرچم شما آغازگر جنایات بود و شما هم رو سیاه تر ازهر گروه دیگر در ارتباط با ارتکاب جرایم ضد مردمی. لذا عدم مقبولیت تان چه بحیث خلقی-پرچمی و چه به صفت سینه چاکان تاجیک و آریایی ربط به نصر و غیر نصر ندارد بناء براین عقده ای شما از نصر بی مورد است چون شما بیشتر در خدمت رفقای خلقی و روسی تان بودید نه در بین مردم و بهمین خاطر بی خلته فیر میکنید. چند صباحی را هم که درلومان بودید و یا احوالات جنگ واسق لومانی و احسانی لومانی را از این و آن شنیدید را هم نمیتوانید به کل هزاره جات تعمیم بدهید. لومانی ها جنایت ها و تجاوزات را نسبت به یگدیگر مرتکب شدند که در شرایط آنارشیم بدون نصر و نهضت هم چنین مینمودند!
    جناب لومانی، هزاره هویت خود را دارد و بازیابی هویت هزاره در سینه چاکی تاجیک و آریایی بودن نیست و هزاره ها با تاجیک دوشمنی نداشته بلکه شورای نظار جنگ را تحمیل نمودند و تعجب اینکه کس نشنید از شما که به روی گل به اصطلاح همخون های آریایی تان(جنگ افروزان پنجشیری) اوخ گفته باشید! سینه چاکی هم حدی دارد والاه.
    – جناب فروغ معلوم است که دید تان را از دست داده اید و کورکورانه کرو فر میکنید! خوب دروغ بافی و تهمت های شما در کامنت قبلی تان چه میشود؟
    – بله افراد مثل شفیع و سید سرور هیچ نسبت به نصر نداشته و از زمره ای «شلغم-شوروا» ای وحدت بودند. از قضاء جزا دادن این دو از نادر موارد عملکرد مثبت خلیلی است زیرا این دو با وجود سلحشوری در برابر تجاوزات مردم آزاری را هم به بی نهایت رسانده بود.
    – اما دیدار جان؛ واسق لومانی و احسانی لومانی قبل از نصر و نهضت هم با همدیگر خصومت داشتند و در شرایط آنارشیزم بدون نصر و نهضت هم چنان میکردند که کردند. اما نعیم؛ همین نعیم با افرادش هم در چندین ترور نصریها نقش داشته و بر کسی پوشیده نیست که نصر و حرکت با هم بطور سیستماتیک رقابت و درگیری داشتند و هر دو طرف کشته دادند که ایکاش این رقابت به خشونت نمی کشید.

  10. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 0:43
    الف جان در هزارستان نا کرده گناه رهبری یا گروهی نیست همه بزعم خود در مقابل هم هزاره را به کشتن داد این را شما قبول کنید یانکنید این بود داستان هزارستان طی سی سال ! راه حل را پیدا کنیم بهترین گزنیش راه حل است . زیرا انتخابات ریاست جمهوری کم کم از راه میرسد . در گذشته اشتباهات بوده از گذشته درس عبرت بگریم . راه بیرون رفت برای فردا را بیا بیم . راه حل از همه مهمتر است . زیاد شکوه و گلایه باز بر میگردد به همه گروها که اشتباه کردند و اله دست این و آن شدند …

  11. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 0:56
    جناب الف «خ» عزیز!! چه مذبوحانه خودرا به در و دیوار میزنید!! هزیان از سخنان تان پیدا است. ایکاش اگر همت داشتید و به گفته های باور، با اسم مستعار وارد میدان نه میشدید! اگر من از کرده های حزب خلق یک کلام دفاع کرده ام، انگاه شما حق داشتید تا حقیر را به جرم خلقی بودن سنگسار بنمایید! استدلال شما خام بودن فکر و اندیشه شما را حکایت مینماید! ما از درخت میگوییم و شما کودکانه طفره رفته و از دیوار برای مان حرف میزنید! من همان گونه که جنایات خلقی ها« امین و دارو دسته انرا» غیر انسانی و فاجعه بر انگیز میدانم؛ به همان شکل جنایات و قتل عام های سازمان های جهادی، بخصوص سازمان شما را!! واسق و احسانی پشت اندر پشت چندین نسل برادر وار در کنار هم زنده گی داشته اند. این عصبیت های پوچ سازمانی بوده است که نی تنها واسق و احسانی را در تقابل با همدیگر قرار داده است؛ بلکه صد ها و هزاران واسق و احسانی دیگر را در مناطق هزارستان عزیز درگیر خانه جنگی های ویران گر نموده است!

  12. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 1:36
    بی تمیزی های مردم از سخن پیدا شود
    پسته پوسیده گر لب وا کند رسوا شود
    جناب الف چقدر خوب است که شما این بحث ها را دنبال مینمایید. چون مطمئن هستم که از میان چنین بحث ها برای نسل جوان این سرزمین حقایق های کتمان شده هویدا خواهد گردید!
    شما مرا متهم به خلقی بودن نموده اید!! خلی خوب برادر؛ قلم بردار و راجع به جنایات خلقی ها هرانچه در جانته داری بنویس! چشم حسود کور! اما من نیز حق دارم تا راجع به جنایات حزب و سازمان شما بنویسم. بنویسم که چقدر انسان کشتید و کشور و مملکت را به قهقرا کشاندید. همواره متحد تاکتیکی و استراتیژیکی استبداد تاریخی ملیت و مردم ما بوده اید. اتکا تان به اوغان به حدی بوده است که در غرب کابل تا اخرین مرمی در مقابل هزاره میجنگید؛ و بعد به طالب و اوغان روی میاورید؟؟!
    شما از هویت هزاره گفته اید!
    هویت هزاره چیست و شخصیت های تاریخی هزاره کیها هستند؟؟!
    مولانا بلخ کیست؛ ناصر خسرو کیست؛ ابن سینا و…. کیها هستند؟ زردشت و..
    اگر میخواهی هویت اوغانی را بر ما تحمیل بنمایی، که من ان را قبول ندارم! در غیر ان فارسی زبان های سرزمین خراسان بزرگ، دارای یک فرهنگ و افتخارات مشترک میباشند!!
    در ضمن این گفتار خدا شاهید است که صرف جنبه روشنگری و حق خواهی دارد و بس!!

  13. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 6:40
    اقای مدریت سایت بگفته شما کروه ها مرده سازمان نصر هم ازجمع مرده ها است
    تمام مرام و نیشان نصر دفن شده نصرو شورای اتفاق و دعوت اسلامی و جبهه مصتضعیفین و بخشی بزرکی از حرکت و بخشی از سپاه همرای 90 در صد از مردم
    بطرف ما با ابتکار بابه مزاری تبدیل به حزب وحدت شد چرا واقعیت انکار میکنید اگر از کروه ها گفته میشود باید از همه شان گفته شود اگر نه یک عقده خالی کردن بیش نیست

  14. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 16:34
    سلام آقای میر احمد لومانی عزیز!
    قلمت توانمند باد که دز راستای روشنگری خوب میدرخشد.
    این را ه گمکردگان امروز تعادل فکری را از دست داده اند و درست به جنایاتش اعتراف میکنند، ولی باز خود را به هز در و دیواز میزند. ببینید، میگویند که فرد اول صحنه های قتل عام جنایت و وحشیگری انان چون شفبع … را انکار میکنند که نصری نبود و آر " شلغم شوروای" وخدت بود > معنی این حرف این است که م ز شخضا عامل ان همه جنایت ضد مردمی و انسانی را نسبت به هزاره ها مرتکب شد ،شفیع شریک نبود . و کشته شدن شفیع و سید سروز را از شاهکاری های خلیلی و مخقق و شفق میدانند، چقدر اینها برای مردم بیچاره هزاره خوراک کشنده تبلیغاتی درست می کنند تامردم از اصل ما جرا ها گمراه شوند، اگر خل … شفیع را نمی کشت ، باور کنید که شفیع خلیلی را میکشت، او مانند …

    نص ها امروز که نمیتواند روی جنایت های شان را بپوشاند در تقلا شده اند که اقلا
    گلیم م … را با انهمه شعار های درو غینی که سرداده اند ازین در یای متلاتم
    سلامت بیرون برد ولی باید بدانند که حقایق بیش از این پشت پرده ها نخواهد ماند.

  15. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 17:12
    جناب لومانی،
    ۱- خود شما همواره به نام مستعار ظاهر میشوید از قبیل م، مریم و…پس انگشتی هم بسوی خودت نشانه بگیر و ریاکاری نکن!
    ۲- مردم خلق و پرچم را یکی میدانند و حالا شما خلقی نه پرچمی. خوب از بار گناه شما کم میشود؟ خلق و پرچم هر دو کاسه لیس روس بودند و شریک جنایات ها و فجایع. رئیس سازمان مخوف «خاد» که هزاران انسان فرهیخته را سر به نیست و چه بسا که زنده به گور نمودند از رفقای پرچی شما یعنی مستر نجیب بود. برعلاوه، در هزارجات هرچه که شد ناشی از آنارشیزم مطلق بود اما شما و رفقای خلق و پرچم تان بحیث دولت و حکومت و بطور سیستماتیک و با قصد و آگاهانه جنایت نمودید! من نویشته ام که آغازگر جنگهای هزارجات شورایی ها بوده و ادامه ای آن هم بین شورای و سپاه. نصر و حرکت هم با هم درگیر بوده اند. لکن شما ها از روی عقده و کینه همه ای جنگ های نا کرده را به نصر نسبت میدهید! این نه روشنگری که دروغ بافی و کینه توزی است.
    ۳- آشکار است که ناراحتی شما بیشتر ناشی از مقاومت مردم هزاره در برابر تجاوزات شورای نظار بوده تا جنگهای داخلی هزاره ها! از نظر شما چور و چپاول و تجاوز و قتل عام در افشار و غرب کابل توسط شورای نظار و هم پیمانان اش نقل و شیرینی است لکن مقاومت ودفاع حزب وحدت در برابر سینه چاکان شما جنایت! خوب سینه چاکی هم حدی دارد واللاه.
    ادامه

  16. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 17:14
    ۴- نصر و هم پیمانی با اوغو؛ خوب این هم از آن دروغهای است که از عقده مندی نسبت نصر و سینه چاکی برای به اصطلاح آریاییزم ناشی میشود. آن زمان که شما با رفقای پرچمی و روسی تان ترنگ داشتید نصریها از اوغو در مقر و قرباغ و پشت بند پلخمری و…ونیز از کوچی ها زهر چشم گرفته بود تا جایکه که نام ابوذر در جنوب و نام شیخ دولت در شمال چشم ترسناک اوغو شده بود. این ابوذر بود که اولین بار مانع ورود کوچی ها در هزارجات شد و تا ابوذر بود پای کوچیی از ورود به این بخش از سرزمین هزاره گرفته بود. خوب شما آن موقع ترنگ تان با رفقای پرچمی تان گرم بود و حال هم گرم سینه چاکی فاشیستهای آریایی اما عده ای از پاکترین و دلسوزترین فرزندان هزاره مصروف نبرد بی امان با ستم و تجاوز و تزویر و جهل و خرافات و همه هم در این راه جان شان را از دست دادند تا هزاره بودن جرم نباشد و هزاره صاحب عزت و غرور باشد، آنوقت عده ای – بی سر و پا، سوسیال خور و لنده غیر و سینه چاک دیگران که از هزاره بودن شرم دارند و میخواهند هویت دیگر برای خود بتراشند – جان فشانی آن عزیزان بخون خفته را با دروغ بافی و تهمت مخدوش کنند و اسم آنرا بگذارند روشنگری و افشاگری! آیا دروغ افشاگریست؟ و آیا سینه چاکی و خود باختگی تا حد وارونه نشان دادن جنایات روشنگری است؟
    ادامه

  17. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 17:15
    – در کا بل هم همین وحدت که شما نصرش مینامید با سیاف و گلبدین چنگید تا بلاخره شهید مزاری از زیاده خواهی و شیطنت شورای نظار به ستوه آمد و مجبور به ائتلاف با جنبش دوستم و حزب اسلامی شد. در کامنت قبلی نوشتم که «در سیاست نه دوست همیشگی وجود و نه دوشمن و الحمدلله جامعه هزاره به این سطح از آگاهی وبیداری رسیده اند که به جای دوستی و دوشمنی با کس و کسان به دنبال تأمین منافع خود هستند و این جای افتخاراست که هزاره ها خود سیاست میکنند و نه تبعیت». هزاره هزاره است نه اوغو است و نه تاجیک و هزاره ها نه با کسی دوشمنی دارد و نه کسی را برتر از خود میداند. شما که ترجیح میدهید تاجیک و آریای قلمداد شوید همین سعادت مندی مال شما!
    ۵- بله هزاره ها فارسی زبانند و بخش از حوزه ای تمدن فارسی. این حوزه منحصر به فاشیست های آریایی نیست و خالقان و فرهیخته گان این مدنیت قبل از هر چیز انسان بودند (با رگ و ریشه های گوناگون) و انسانگرا نه فاشیست و شؤنیست که امروزه عده ای سوسیال خور بیخاصیت بر سر میراث گذشته گان جنگ سایبری راه انداخته اند.

  18. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 17:28
    من در سيدني زندگي ميكنم و از همه سؤال كنيد كه ن … ها تنها ميخواهد همه كاره باشد.
    براي جوانان و طبقه تحصيل كرده نه تنها فرست نميدهد بلكه با انها به زشتي برخورد كرده انها را بدنام ميكند.
    شفق ، هدفم همان شف … است كه منشأ همه فساد و تفرقه افگني است.

  19. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 23:11
    جناب الف عزیز سلام!
    1 – من فکر میکنم که با یک کودک لجوج طرف هستم تا یک انسان بالغ و معقول! شما از کجا میدانید که من بنام های م و مریم و… کامنت نوشته ام ها؟! اگر من به شما میگویم که مردانه با اسم حقیقی وارد میدان شوید، حق دارم . جون در همین کامنتها من با نام حقیقی با شما طرف هستم. متوجه باش که همین کمنت ها را بغیر من و تو کسان دیگر که دارای عقل و شعور هستند نیز میخوانند.
    2- شما از نجیب و جنایات پرچمی ها گفته اید. میخواهم خواطر تان را جمع نموده و به عرض برسانم که از نظر حقیر مجموع اساس و بنیاد مکتب مارکسیزم دارای اشکال و مغلطه میباشد! حال شما هی به فلان جای نجیب و تره کی و امین بچسب!! من از بنیاد این مکتب را قبول ندارم!
    3- هر گاه اگر در میان دو انتخاب پلید و پلید تر قرار بگیرم، ناگذیر پلید را انتخاب خواهم کرد. تجارب بیش از سی سال احزاب و جریان های سیاسی کشور به مردم وملت نشان داد که کی ها پلید بودند و کیها پلید تر! بر همین استدلال من برای تحصیل و رشد شخصیت خویش کابل کمونیست ها را انتخاب نمودم!
    4- شما از خلقی ها شکوه و شکایت نمودید!! باور نمایید اگر همین خلقی ها و پرچمی های هزاره در کابل نمی بودند؛ « با با» شما در خواب هم نمیتوانیست وارد کابل گردد!

  20. جمعه 15 اردیبهشت1391 ساعت: 23:36
    ادامه کامنت!
    همین خلقی و پرچمی ها بودند که بر اساس حس هزاره بودن؛ همخون بودن و هم سرنوشت بودن، قطعات بزرگ نظامی را با تمام تجهیزات و توان مندی ان تحویل « بابا» شما داد! همه دیدند، و دیدید که بابا شما با این سرمایه ملت و بیت المال مردم چگونه جفا روا داشته، و از آن استفاده نا مطلوب و غیر معقولانه نموده و همه رابرباد فنا داد. تجهیزات و امکاناتی که از ان میشد در جهت اعمار یک هزارستان پایدار، خودمختار و متکی به خود استفاده نمود! مثال هزاره گی است که: « فلان چیز که ده گیر زوزاد اماد مینی شی خاک مین دیزنه» و بابا شما چنین کرد…
    4- شما هم پیمانی تان را با اوغو تکذیب نموده اید! پس جنگ های غرب کابل میان مزاری و اقای اکبری و شیخ قند هاری و شورای نظار و..چی بوده است؟؟ تا ان جایی که حافظه تاریخ میداند، تمام امکانات لوگر و چهار اسیاب حزب اسلامی بر روی مزاری باز بوده است. اتکا مزاری به اوغان همین بس که تا اخرین مرمی در کابل چنگ میکند و بعد به سوی طالبان پناه میبرد! جناب الف شما این را چی توجه مینمایید؟!
    5- هر گاه از بابا تان مینویسید؛ مقداری به وجدان تان مراجعه نموده و از یتیم و بیوه و قربانیان که توسط انان به جامعه باز مانده است نیز فکر بنمایید! مطمئن باش که وجدان نهیب تان خواهد زدو…
    در پایان!! از جنایات خلقی ها و پرچمی ها و هر جانی دیگر، به هر پیمانه که توان دارید بنویسید، من دستان شما را میبوسم!! بگذار جنایت کاران این ملت مظلوم تحت هر لفافه یی مقدس و نا مقدسی که چهره پنهان نموده اند، به افشاه گرفته شوند. که این خود بخشی از عدالت بوده و حقی در برابر این مردم قربانی شده ادا خواهد گردید!!

  21. شنبه 16 اردیبهشت1391 ساعت: 3:50
    لومانی همان طوری ناسنجیده در دامن کمونیست سقوط کرد که حالا به اشتباهی خود
    پیبرده اینتخاب دوم تان هم غلط است جاده دوطرفه است یکطرفه نمیباشد تا حال شناخت از تاجیک ها ندارید سازمان نر افغانیستان تا بهال در مقابل هر زور گوی ایستاده است و دوستی با تمام اقوام در افغانیستان را ضروری میداند

  22. شنبه 16 اردیبهشت1391 ساعت: 12:8
    جناب حیدری!! اگر سیاست کشتن خودی و در دامن اوغان پناه بردن است که بدا به حال چنین سیاست! چنین سیاست پیامد عینی و تاریخی ان ظهور طالبانیزم بوده است! اگر دست آوردی دیگری داشته، ترا به شیر مادرت قسم برای ما توضیح بدهید!!؟؟

  23. شنبه 16 اردیبهشت1391 ساعت: 17:34
    جنباب حیدری خوبی !
    این سازمان شما دوستی با تمام مردم افغانستان از چی تاریخی شروع فرموده است ؟ میدانید؟
    شما پاراگراف های تان که نه ،که حتی اول و آخر جملات تان باهم تناقض دارد / استدلال نمیدانید یا مثل رهبران خود راه گم کرده وبی هدفید.
    فقط خوب بلدید چطور هزاره بکشید سرکوب نمایید وبس / ازشما خیلی کیله هم نیست رهبران تان وضع بهتر از شما نداشت وندارد، ازشما چی کیله، گفته هم سازمانیت جناب الف نکند سوشیال خوری تو را بدین روز انداخته باشد .
    خیر است کافی زیاد بوخور خوب موشی یگ چند ساعت است!!!

  24. شنبه 16 اردیبهشت1391 ساعت: 22:51
    جناب لومانی، حرف روی جنایات های سیستماتیک رفقای پرچمی شما بود نه از مارکس و مارکسیزم و فکر نمیکنم که شما و رفقای تان چیزی از مارکسیزم بدانید و لذا قبول و ناقبولی شما در اینجا بلا موضوع است و با این فره که «من از بنیاد این مکتب را قبول ندارم» بارگناه شما و رفقای تان را کم نمیکند. اگر هم قصد توبه را دارید در پیشگاه ذات پردگار توبه نمایید و در اینجا روی جنایات های رفقای پرچمی و باداران آریایی تان سرپوش نگذارید! و بگفته ای خودت اگر از مکیدن فلان جای ببرک و ترکی و نجیب و… چاره ات نشد و روی آوردید به مکیدن از سینه چاکان فعلی ات، انتخاب خودت ولی با تأسف که انتخاب ات همواره پلید ترین ها بوده چه با انتخاب خلق-پرچم و چه سینه چاکان بعد از خلق و پرچم بجای مردم. خوب از کوزه همان طراوت که در آن باشد، همان انتخاب و همین شخصیت و سواد تان هم که از نوشته هایت معلوم است!
    ادامه

  25. شنبه 16 اردیبهشت1391 ساعت: 22:53
    = در ارتباط با خلق وپرچم بعد از سقوط نجیب؛ معلوم است که شما در خدمت سینه چاکان تان بودید نه در میان مردم و شاید از روی عقده و عناد اینگونه دروغ بافی مینمایی. بهر صورت قضیه از این قرار بود که: آنهایکه مردانگی داشتند و غرور هزارگی به صف مردم خویش پیوستند و همنوا با مردم در برابر تجاوز و حق کشی ایستادگی نمودند اما نامردان ….. که از هزاره بودن خود شرم داشتند سینه چاکی دیگران را انتخاب نمودند و عناد را تا آنجا رسانده اند که جنایات مرتکب شده توسط بادران را وارونه جلوه میدهند و از چور و چپاول و تجاوز و قتل عام در افشار و غرب کابل توسط شورای نظار و هم پیمانان اش شمه ای نمیگویند لکن مقاومت ودفاع حزب وحدت را جنایت قلمداد میکند.
    تعجب اینکه فروغ که در دروغبافی با لومانی همنوا است این مورد را یکی از خیانت های شهید مزاری میداند و میگوید که چرا مزاری خلقی و پرچمی را پناه و مقام داد که من در جواب فروغ نوشتم: «این هم از تیز بینی و مردم دوستی و صداقت شهید مزاری بود که به جای تنگ کردن حلقه ، دایره ای وسیع ایجاد کرد که همه در آن جا داشته باشند تا از صف قوی و محکم در برابر تجاوزات برخودار گردند، مگر اوغو و تاجیک جنرال های شان را اعدام کردند؟». جناب لومانی خوب شما درست میگویید یا برادر فکری شما فروغ؟
    = توهین شما به شهید مزاری ارزش پاسخگوی ندارد و حیف این سایت با شخص دروغگو و چرند نویس مثل تو!
    = اما اصرار به هم پیمانی با اوغو لودگی بیش نیست زیرا همه میدانند که نصر، وحدت و هزاره ها برای که و برای چه با سینه چاکان شما و همپیمانان شان جنگیده اند.

  26. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 3:51
    لومانی ظهور طالیبان از سیاست های غلط کاذیبانه باداریتان تاجیک ها به وجود امد اگر معاهده جبل السراج تاجیک ها زیری پاه نمیکرد تمام اقوام در حکومت سهم بر اساسی نفوس شان شریک میکرد دولت با قدرت به وجود می امد و ظهوری طالبان نا ممکین بود دوم اینکه جامعه هزاره دست اورد بزرک شان قانونی اساسی کشور است که در ان قانون هویت و مذهب هزاره و شیعه رسمیت قانونی داده شده سوم اینکه بشترین محصیلین را مردم ما دارد امنیت نیسبی در هزاره جات است چهاروم اینکه ادار های دولتی توسط خودی مردم محل اداره میشود اینها حاصیل خون های شهدا میباشداگرچه تا هنوز از به عدالتی مردم ما را رنج میدهد ولی جامعه هزاره اینده روشن را پش رو خوا هند داشت

  27. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 9:28
    وقتی کسی در تعفن گروه و جریان های اغوا کننده افراطی غرق گردد،چشم و گوش و هوش وی زایل میگردد. گفتن و دیالوگ با چنین افراد چه بسا مشکل و بدور از نتیجه میباشد…!! نمونه ان در تاریخ زیاد هست مانند کمونیست های کره شمالی، آلمان زمان هیتلر؛ سره خلقی « سرخ خلقی» های خود مان و نصری های افراطی و..
    من از یک جریان سیاسی که حیات و سرنوشت من و هم تباران مرا بر باد داده است میگویم و آقایان هی از نجیب و تاجیک و زمین و اسمان میبافند!! با با من هزاره ام و در قدم اول به عنوان هزاره بار ها به قربانی گرفته شده ام و این جریان سیاسی شما به عنوان بابا ونیکه هزاره خود را بر گرده این ملت بد بخت به تحمیل گرفته اند. پس به من حق بدهید تا به عنوان هزاره از خود و حقم دفاع بنمایم!! به عنوان هزاره در سطح ملی و بین المللی به معامله مان گرفته اند ! آقایان الف، ب و حیدری و..خجالت بکشید بابا من دیگر گوسفند نیستم بگذارید تا حرف بزنم و از خود و حقوق ام به دفاع بر خیزم! شما بنام حزب تان هرچه میخواهید بگویید، اما نی بنام هزاره. این حق را ندارید!
    من میبینم که بعد جنایت خیلی وصیع هست، به قیمت بر بادی و ویرانی یک ملت و جامعه است!! شما فکر بنمایید! اگر در فردای پیروزی مجاهدین در دهه هفتاد کتله محرومین و استبداد زده گان در محوریت زبان فارسی گرد میامدند، من اطمنان دارم که تا ابد دامنه استبدا از این سرزمین برچیده میگردید. شما برای لحظه یی عمق این سخن را تصور بنمایید؟؟!
    شما میدانید که کله شقی های بعضی ها در جنگ کابل تا به کدام پیمانه در خدمت استبداد قبیله واقع شده است. و پیامد این کله شقی ها چه بوده است! حادثه افشار ، جنگ های خونین غرب کابل و سلطه استبداد طالبانیزم .و بعدش هم کینه های بجا مانده میان فرزندان پارسی گوی و تداوم استبداد قبیله و زجر تاریخی ملت و مردم!!

  28. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 9:36
    جنک های کابل یکی از بدترین نوع جنگهای تاریخ کشور ما بوده است! طرف های درگیر در این جنگ نه منافع مردم را درک نموده اند و نی هم از سیاست چیزی را میدانسته اند!
    جبهه مسعود کم و بیش تبرئه میشود! چون مخلوطی از هزاره و تاجیک است! اما جبهه مزاری، تنها خودش است وچند تا نظامی وی!! سیاست که این طوری نیست! شما اگر هم« لومانی» را گاز بگرید و شرحه شرحه اش بنمایید، تاریخ و واقعیت های ان را نمیتوانید تغیر بدهید. من مطمئنم که ما از این فضای ساخته و پرداخته شده مسموم عبور خواهیم کرد. تاریخ قضاوت خواهدکرد و به محاکمه خواهد گرفت! ما نمیتوانیم بربادی یک کتله بزرگ از انسان ها« هزاره ها» را به پای دیگران ختم بنماییم! اگر همه کاره در تعیین سرنوشت دیگران بوده اند؛ پس این "بابای" شما کی هست؟؟! جناب حیدری انصاف هم خوب چیزیه؟! این چیز هایی را که به عنوان دست آورد گروه تان شمرده یی نتیجه زحمات مردم ما است و حضور جامعه جهانی! نتیجه جنگها و سیاست بابه شما حضور مطلق استبداد طالبانی است.

  29. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 11:34
    جناب الف این لومانی ….

    یا می نویسید : ……. جاغوری یک پایگاه ….
    یا می نویسید . …….. که گردانندگی این بخش را به عهده گرفته اید

    ………………………………………

    دوست عزیز :
    بر گردید نوشته های خود تان مرور کنید بیبیند چه نوشته اید شما حق انتقاد دارید هیچ کس حق دشنام به این یا ان را ندارد .

    انسان های عاجز به دشنام روی می اورد . از کسی انتظار نداشته باشید که به استدلال دشنام وعقده های شخصی شما را نشر کند

    شما استدلال بر جریان های سیاسی بکنید اگر قدرتش دارید در غیر این صورت انتظار نشر دشنام دیگران را نداشته باشید

  30. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 14:32
    سلام. از مجموعه کامنت‌ها در این اینجا تنها چیزی را که می‌‌توان نتیجه گرفت این است که ما هزاره‌ها تا هنوز با عصبانیت به مسائل حساس پیرامون مان می‌‌پردازیم. علت هم مشخص است؛ ساختن تابو‌های جدید، عدم توانایی نقد و تحلیل خرد مندانه از گذشته تاریک در هردو مقیاس درونی‌ و برونی، ترس از افشا شدن جنایت‌های بی‌ اندازه خود ما هزاره‌ها بر زد خود مان، چسپیدن به تئوری‌های غلط که تا هنوز هیچ گونه دستاورد برای مردم نداشته است و … .! وقتی از جنایت سازمان‌های منحله صحبت مکنیم باید برگردیم به سالهای قبل از ۷۱. و نقد و تحلیل دوران جنگ‌های غرب کابل، نقش مدیریت و رهبری، ضعف‌ها و توانایی ها، زد‌‌و بند‌های سیاسی، اتحاد‌ها و اختلاف‌ها چی‌ درونی‌ و چی‌ برونی همه باید فقط در همین مقطع به بررسی گرفته شوند. در یک کلام تا زمانی‌ که ما از درون به همبستگی صادقانه نرسیم نخواهیم توانیست از تمام ظرفیت‌های مان برای مبارزه بر علیه تبعیض و بی‌ عدالتی استفاده کنیم. و لازمه رسیدن به چنین همبستگی نقد و تحلیل بی‌ طرفانه گذشته خود ما است.

  31. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 17:12
    جناب محترم که برگردانندگی بخش نظرات را دارید،وقتیکه کامنت ها را طوری دلخواه خود دسته بندی می کنید اگر برایت ح… خطاب نکنم پس چه خطاب باید کرد.در زندگی ام به کسی توهین نمی کنم ولی فقط خواستم که صداقت ات را امتحان کنم و قبل از همین کامنت آخری پنچ کامنت که فقط حاوی شمهء از جنایات بعضی از سران گروه های منحله جاغوری بود نوشتم.اگر کسی واقعیت های حوادث سه دهه جاغوری را که جنایت باند های کثیف و خون اشام را که ممکن جناب هم عضویت ان را داشته اید دشنام می پندارید که ولی به تهمت و دروغ دیگران چگونه اجازه نشر می دهید،پس از مراجعین چه توقع را دارید.

  32. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 17:13
    مدیرمحترم سایت . من یک نصری بودم اما هرگزازجنایت و خیانت افرادی که به نام سازمان بوده دفاع نمی کنم . مثلا درمورد شیخ موسی رضایی که دوست ما اشاره کرده ایشان یک نصری بود اما این دلیل نمی شود که من چشم های خودرا برروی کارهای خیانت بارایشان ببندم . مثلا ایشان کرایه موسسه انصاری را که ….. به مبلغ ده و نیم هزاردالر حساب کرده …….. . ویا با مدرک … ریاست آن را دراختیاربگیرد . که این کارها اعتبارتمامی افراد مومن و معتقد را ازبین می برد . … ایشان کارهای بسیاری دیگررا با مشکل مواجه کرده است . حالا که جواب می دهد .

  33. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 18:29
    سلام آقای دیداز!
    در ست گفیتید جامعه ما هنور به ان رشد لازم نرسیده است که بتواند گذشته هارا بعنوان برسی نقاط مثبت و منفی برای چراغ راه بعدی اگاهانه به گفتگونشینند.
    این موضوع سبب شده است که اشتباهاتی که گروه ها در دهه های اول و دوم جهاد وجنگ مرتکب شده بودند تاامروز تکرار میکنند بلکه این روش شکست خورده را عرق ریزان در کشورهای اروپا و استرالیا هم باخود برده اند که شما از نوشته ها و کامنت ها بخوبی وضعیت حاکم بر جامعه هزاره های ان جا را درک می کنید.
    حتی بعضی از افرادیکه سه دهه درین گیروداز ها همه فراز و نشیب ها را تجریه کرده است معلوم میشود که بازهم با بی شرمی تمام همان مسیر اشتباه گذشته اش را میخواهند با صد دسیسه و نیرنگ برجامعه بدبخت هزاره تحمیل کند.
    فرد که بنام " الف " فجاشی میکند همان اقای " نصیر " است که با کما ل بیشرمی بادو چهره وارد نوشتار میشود . این نشان گر این است که این جناب از اول تصمیم ندارد که حقیقت یاب باشد فقط در صدد تحمیل کردن باور های خرافاتی و توجیه جنایاتی گروهی برمیاید که مردم هزاره را یگ قرن به قهقرا برده است، باور کنید فهم این افراد بعنوان یگ انسان مارا به شک میاندازد.
    یگ جا جنگ های غرب کابل را باغروز یاد میکند وقتیکه جنایاتش اشکار شد میگوید که "شفیع دیوانه نص .. نبود " پس چکاره بود که این و حشی ان همه هزاره کشت در عرب کابل زیر پرچم ب … ؟ .

  34. یکشنبه 17 اردیبهشت1391 ساعت: 18:36
    سلام حیدری برار؟
    یگ چیز را به معلوماتت اضافه کنم توخ که ن … ها خبر نشنه اگر نه توره از گروه خو اخراج مونه!!!
    قوانین مذهب شیعه تحت عنوان " احوال شخصیه شیعه ها " توسط ایت ا… محسنی قندهاری تدوین و تثبیت شد.
    گفته بودم که کافی زیاد بوخور توره را گوش ننی بی بخت!!!

  35. دوشنبه 18 اردیبهشت1391 ساعت: 4:27
    اقای فروغ بسلامت باشید امیدوارم که واقع بین باشید شیخ قندهاری در سال 1371
    با تکیه زدن به پوست سخن گوی دولت نام نیهاد ربانی با رادیو بی بی سی مصاحبه
    میکرد که من به حقوق خود رسیدم و با دیگران کاری ندارم از این ادم چه اینتظاری را داشته باشید؟ این اولین حرف بود که از زبان بابه مزاری در ان زمان شنیده شد که باید مذهب شیعه برسمیت شناخته شود

  36. دوشنبه 18 اردیبهشت1391 ساعت: 8:31
    ای خا ک ده سر شیم . اگه طالب امد باز همه تان راه فرار تان را گم خواهی کرد نفاق کنید این نفاق شمارا بجای میرساند…..

  37. دوشنبه 18 اردیبهشت1391 ساعت: 10:4
    جناب فروغ سلام و احترام فراوان!
    اینکه من "نصیر" به نام "الف" با دو چهره وارد شده باشم، خیلی خنده داراست و متاسفانه سطح فکری و برداشت ناقص ظنی و ذهنی تانرا از قضایا نشان میدهد و میفهماند که چقدر چشم بسته و عقده یی فیر میکنید و کمترین معیار و موازین گفتمان انسانی را هم مراعات نمیفرمایید. ادبیات بنده به خوانندگان معلوم است و خواننده فهیم و فخیم، خوب میداند که "نصیر"، جز با همین نام نصیر حتی یک کمنت دیگر هم ننوشته است. این موضوع برای گرداننده گان سایت، بخوبی روشن است و در تکنالوژی پیشرفته آی تی امروز، به سادگی قابل تشخیص است که کی از یک یوزر با چه نامهایی مینویسد؟
    من ّبه آقای "الف" احترام قایلم و خودش از آدرس انسانی مستقل خود، به این داوری شما خواهد خندید و بی انصافی های تان را بیشتر درک خواهد کرد.
    کمنت هایی که شما میدهید، یکسره دشنام و تهمت و تعرض است و بی هیچ سند ومدرک، یکطرفه هرچه دل تان خواست میگویید و هرچیز را به نصر و نصریها نسبت میدهید؛ جای بحث و نقد منطقی و تحقیقی در اینجا شدیدا خالی است.
    من کمنت هارا میخوانم؛ اما هنوز فرصت نکرده ام که درین بحث حتی در جواب نوشته مدیریت محترم وبسایت به آدرس خود، چیزی بنویسم؛ چه رسد که وارد بازار تهمت و عقده گشایی های جناب شما شوم.
    چیزی که میخواهم به شما بگویم اینکه این همه ناله و نفرین و دشنام و تهمت به نصر، نشان عجر و حسادت شماست؛ بهتر است خودراقوی کنید و موقعیت های سیاسی، اجتماعی، علمی، فکری، ادبی و انسانی را که نصری ها گرفته اند، شما بگیرید و پر کنید و دست به اصلاح بزنید و خود تان کارگزار تغییر و تحول در جامعه و خلاصی از دست نصر و نصریها شوید. در غیر آن، نه تنها سایت جاغوری یک، بلکه اگر تمام سایت های جهان را از اینگونه درد و دشنام و تهمت و نفرت و غضب و عصبیت پرکنید، کار بجایی نمیرسد و نصر همان نصر است و نصری ها هم همان نصریها؛ کاری که در دیروز جنگ و تفنگ در داخل جاغوری نتوانستید و نصر روز به روز قوی تر و غالب تر شد، امروز در عرصه علم و قلم و فرهنگ هم، شما با این موضع و موقع، حریف نصری ها نمیشوید و می بینید که حتی در آسترالیا و هر گوشه دیگر دنیا هم پرقدرت و توانمند ریشه دوانده اند و گلوی تانرا میفشارند و مایه رنج و درد تان میشوند!

  38. دوشنبه 18 اردیبهشت1391 ساعت: 13:43
    سلام و درود بر شخصیت والای که داری نصیر گرامی. رحمت بر آن شیر که خوردی و رحمت بر آن مادری که ترا در آغوش پاک خود ترا بزرگ کرده و پروارنیده.انسان اگر بحث کند باید طریق گفتمان را از شما بیاموزد،بدرود! بگذار که دیگران بنالند، ما همانیم که رفته ایم و می رویم و برای عزت و بقای مردم ستمدیده خویش بهترین فرزندان صدیق قوم را قربانی داده ایم و هنوز بر پیمان عدالت خواهی خویش فریاد سر می دهیم و اگر روزی شد دوباره آماده قربانی بودن استیم.نه مانند دیگران که گاهی پابوس شورای نظار و گاهی هم پابوس طالب شویم و طالبان این قشر متحجر و جاهل را با افتخار تمام وارد جاغوری کردند تا توانستند بر فرزندان صدیق و راستین هزاره و جاغوری ستم روا داشتند و افرادی که امروز در جامعه دیگر نمی توانند دست به فریبکاری زنند و ستم بر مردم روا دارند مسلمآ که باید در سایت ها بنالند و بگیریند چون دیگر توانی ندارند.

  39. دوشنبه 18 اردیبهشت1391 ساعت: 16:54
    جناب گرداننده عزیز.چرا کامنت ها را قیچی می کنید،از چه می ترسید؟ ترا به روح جد و اجدادت و به شیر پاک مادرت دست از سانسور بردار! لطفآ کامنت ها را قیچی نکن! مگر غیر از این است که در کامنت هایم عرض کرده ام اگر واقعآ مسلمانی و به روز قیامت اعتقاد داری خوب می دانید که دو رویی در اسلام چه پاداش دارد.بدرود!

  40. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 2:31
    سلام به همه دوستان!

    من یک زمانی یک شعر را درهمین سایت بخش نظرات خوانده بودم حالا دوباره وقتش رسیده که بخوانیم:

    دیگران رفتند تا اوج قمر
    ما زدست خانه جنگی دربدر

  41. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 12:29
    فروغ عزیز. دقیقا همین طور است. نظر من این است که اگر ما نتوانیم از درون خود ما را متحد و ‌یک پارچه بسازیم هرگز نخواهیم توانیست که در مبارزه بر علیه ظلم، بی‌ عدالتی و تبعیض پیروز شویم. هدفم اینجا نه تنها متحد شدن هزاره‌ها بلکه متحد شدن تمام کسانی‌ که از بیداد ظلم و تبعیض رنج می‌‌برند می‌‌باشد. به همین کامنت جناب نصیر توجه کنید که چگونه حتا ما هزاره‌ها را از هم جدا می‌‌خواهند. این واقعیت که ما در طول سال های اخیر دستاورد‌های فرهنگی‌ خوبی‌ داشتیم قابل اینکار نیست، اما منتسب کردن اینهمه دست آورد‌ها به این یا آن سازمان جنایت کار و تروریست جفا به فرهنگ ماست. من نظرم اینست که به تحلیل گرفتن آن جنایت‌ها بخشی از همین گونه فعالیت ها است چرا که این خود آشنا کردن مردم به ظلم و بیداد است. تحلیل واقع گرایانه و خرد مندانه از گذشته‌های ما است که می‌‌تواند تصویر روشن و رویشمند به سوی آینده به ما بدهد. ما نباید از تحلیل گذشته‌های مان وحشت داشته باشیم و کسانی‌ که نه می‌‌خواهند گذشته‌ها به تصویر کشیده شود خود دستی‌ در گوشه از این جنایت‌ها دارند که می‌‌ترسند جنایت‌های آنها برملا شود. به همین دلیل است که با عصبانیت به این موضوع می‌‌پردازند. ما وظیفه داریم که جنایت‌ها را برملا سازیم خواه این جنایت از سازمان ناصر یا حرکت و نهضت و سپا و غیره سر زده باشد یا از مسعود و سیاف و گلبددین و طالب. چرا که جنایت جنایت است. خرسند باشید.

  42. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 14:25
    جناب نصیر و دیگر باز دید کننده گان عزیز سلام!
    نصیر جان این پیروزی و حاکمیت که به قیمت خون صد ها نی بلکه هزاران و دها هزار نفرنفر کشته و شهید، و میلیون ها نفر داغدار و به کمک کشور های خارجی به چنگ تان افتاده است؛ بر کام تان شیرین باد! حاکمیت بنمایید و بر این حاکمیت تان شاد باشید!!
    اما؛ جان برادر برای دیگران نیز فرصت نفس کشیدن بدهید! با این همه طمطراق تان از مقاله های گاه و بیگاه و کامنت های در جاغوری یک به لرزه در افتادید و به گونه مختلف در تلاش بوده و هستید تا این دریچه سخن را مسدود بنمایید!
    برادر پیروزی و قدرت نشانه حق بودن نیست. همچنان که برای یزید نبوده است! جوامع استبداد زده، بیسواد و خرافی همانند افغانستان یاید ملا عمر های از تیپ های گوناگون آن در دامانش به پرورش بگیرند! و چنین بستری برای شما حقیقتا مناسب بوده و خواهد بود! ما تشنه قدرت و خون نه بوده و نه خواهیم بود. و اگر چنین میبودیم؛ مطمئنا از رهبران کودن شما کودن تر نیستیم!! من فقط میخواهم تا زوایای تاریک تاریخ همچنان تاریک نماندو نسل های آینده بیدار و هوشیار حیات بسر ببرند!!

  43. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 17:57
    حیدری هم سازمانی تان از استرالیا کامنت هایش را بخوان شاید خودت از این سطح اگاهی و استدلال شان استفراغ تان بیاید . بخصوص زمانی که فریاد سرمی دهد که " من انم که رستم بودی پهلوان" " اقای مزاری یگ زمان گفته بود که من برای شیعه حق میخواهم پس ایشان بنیانگذار رسمیت دهنده مذهب شیعه در قانون اساسی افغانستان است". و محسنی گفته بود که" …" حتی همین هم در جاغوری یک جای پای دارد . خوب است عینک نصری گری و مرده پرستی را کنار بگذارید تا درد و رنجی بیشتر به مشکلات مردم نیفزایید.

    اقای لومانی درست گفتند که براستی شما تا هنوز نمی دانید که میان وجود داشتن و حق بودن بسیار فاصله است . در استرالیا نصریها شما نه تنها قدرتی ندارند که به گفته شما بخواطر تنفر مردمی از انان در گوشه های تنهایی مطلق پناه برده اند شما از استاد تان در کنبرا خبر دارید؟ احوالش را دارید که مردم حتی از ارتباط معمولی بین فامیل ها با انان دارد چون متاسفانه انان را قاتل مردم می داند.

    در کامنت های گذشته خواندی و اکرنه خوب است که بخوانی که از یکی از نامداران تان را در استرا لیا مردم بدست قانون و کورت سپرده است و در پی تومار های بعدی است که به فرماندهان کلان تان که قاتل هزاران هزاره است را به قانون معرفی نماید تا جامعه را از شر این وایرس ها پاک نمایند.

    شما نصیرجان! قبلا فرموده بودی که سازمان نصر مثل وایرس می ماند تعبیر بسیار عالمانه داشته اید ، من کاملا با شما موافقم که سازمان شما مثل وایرس است از ان بسیار قدرت مندانش مثل انفلوزای خوکی می ماند که کشنده واگیر و هراس افگن است که جامعه را باید از شر ان با واکسین و وقایه کرد اگر نه به مرض کشنده گرفتار می شود.

  44. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 17:58
    پیشتر از این هم انبار تسلیحاتی مهم کوه اسکاد بدست حرکتی ها قرار داشت گلبدینی ها چندین بار از مسیر چهار اسیاب برای تصرف این پایگاه حیاتی حمله کرد ولی موفق نشد، ولی زمانیکه بزرکان عاقل شما با گلبدین تبانی کرد و از دو سمت گلبدین از مسیر چها ر اسیاب و نظامی های شما از مسیر شهر همزمان حمله کرد ، سرانجام این پایگاه سقوط کرد و تمام تسلیحا نظامی را گلبدین به چهار اسیاب منتقل کرد و کمر مردم را شکستید. و در ست همین اسلحه ها بعدا برای شکست شما هم بکار رفت .

    جناب نصیر از علم فرهنگ نصریها گفتید ، بسیار خنده دار است،!!! که از کدام عالم تان میگویید ، سراسر اعضای تان را بیسوادان تشکیل می دهد … و رهبران تان از چند کلمه نزد ملای ماجد چیز بیشتر نخوانده من نمیدانم چطور شرم نمی کنید/ و تازه کلمه " ای تی" را هم بلد شده ای . چشم حسود کور !!!!

    کدام دانشگاه و مرکز اموزشی مکتب ابتدایه توسط شما دایر شده ؟ تا انچه که تاریخ و گذشته ها نشان میدهید شما فقط ویران کرده اید و از مراکز علمی بعنوان پایگاه و خوابگاه نظامی استفاده کرده اید، و بسیاری از معلمین و عالمان دینی و روشنفکران توسط شما ترور و کشته شده است. تبلبغات های منفی علیه مکاتب مدارس و مراکز علمی توسط شما زبانزد عام است . در کامنت های گذشته اگر بیاد داشته باشی کسی نوشته بود که در مزار دانشجویان جاغوری برای مشکل لیلیه پیش جناب استاد رفته بود که جناب ایشان گفته بود " ماجنگ کنیم جاغوری ها بیاید درس بخواند، بورید اسلحه گرفته ده سنگر بورید"

    سایت ها و قلمبدستان که شما بدان می نازید متاسفانه چون شما فقط شعار سر میدهند و دشنام میدهند و فقط در صدد توجیه جنابا ت اربابان شان است و بس.

    شما فقط بلدید که تهدید کنید سانسور و کشتار و تباهی هزاره و مزدوری بیگانه ها . مقاله نه که حتی یگ کامنت که از ان بوی نصری گری و مداحی و تهمت دشنام به مردم و دیگران نباشد اجازه پخش نمی دهد، و این تنها سایت جاغوری یگ است که براستی یک است و به ازادی بیان باور دارد. ادامه دارد

  45. سه شنبه 19 اردیبهشت1391 ساعت: 17:59
    سلام جناب کماندر نصیر!
    بسیار خوشحالم که تشریف اوردی و به شیوه استدلالی ات را به تماشا گذاشتی ، چند سال قبل در گزارشی از بی بی سی از کابل نوشته بود که از قول سیاف " استاد سیاف مردم کابل شما را عامل ویرانی بیش از نصف شهر کابل میداند، سیاف در حالی خیره خیره از بلند منزلی به خرابه های شهر نگاه میکرد گفت کسی سندی علیه من ندارد"

    باکمال تاسف باید بگویم که شما دقیقا از تمام هزاره کشی های سازمان ن … به افتخار یاد میکنید و بعد با بی شرمی تمام در حالی تمام جنایات شما چون فلمی از جلوچشمان تان میگذرد انکار کرده ، سند سوال میکنید،
    سند سیلاب خون که برای دست اوردن قدرت از خون هزاره ها جاری ساختید و بیش از سی هزار جوان هزاره را کشتید و زنانش بیوه و بچه هایش را یتیم کردید، در مسیر راه های هزاره جات جانوران شما، حیوانات جان شان را به عابرین و موتر وانان که جانش در کف دستش بودند، نان زن وبچه اش را از انان گرفتید و مصرف چرس و چلیم فرمودید ، و قتیکه زمینه امدن طالب با اعمال رفتار شما فراهم شد آنگاه چرسی ها و دیوانه و گنگس ها نتوانستند حتی برای چند ساعت هم که شده در برابر نیروی طالب ، با انهمه امکانات و منطقه استراتیزیک چون بامیان مقاومت کند بلکه همه را دو دسته به طالبان و یار هم پیمان شما جناب حکمتیار تقدیم کرد.

  46. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 2:33
    یکعده چنان تنور نفاق را داغ نموده که ادم به هزاره بودنش شک میکند و انهم تحت نام مستعار مینویسد .

  47. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 17:46
    ازره برار درست گفتی !
    نصری ها این خدمت گزاران به مردم همیشه صحنه را گرم نگه میدارد که تا از اب گیل الود نفاق ماهی مقصود بگیرد.
    راسبی ازره برار ! تام از تو را آته و آیه تو " آزره " مانده بود و مستعار نیست ؟ نام فامیلیت خدابداند که چی باشد؟

  48. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 18:56
    جناب لومانی، سلام متقابل برشما و خوانندگان گرامی سایت و نظرات!
    خیلی متعجبم که چطور شما وکیل مدافع جناب "فروغ" شده اید و مرا موردخطاب قرار داده اید؟!
    بهرحال، عرض کنم که کدام مقاله و طمطراق و لرز و تلاش برای بستن این دریچه؟ جناب لومانى! دریچه در اختیار شماست و هميشه گفته ايم که "هرچه میخواهد دل تنگت بگو!" درد شما به همه معلوم است و تمام خشم و غضب تان بر نصری ها و اهانت به شهيد مزاری این است که چرا زیربغلی مسعود نشدند و دست بسته غلامی او را نپذیرفتند!
    مزاری شهید، معاهدۀ جبل سراج را با مسعود براین مبنا امضا کردکه قدرت دیگر در افغانستان در انحصار یک قوم نباشد و همه سهم برابر با میزان نفوس و شعاع وجود شان در دولت داشته باشند؛ نه بخاطر جنگ باحکمتیار و حذف و نفی پشتون به نفع تاجیک!
    وقتی مسعود قدرت را به کمک هزاره و ازبک گرفت، اولین هم و غمش این شد که هزاره نه بعنوان یک رکن موثر و تصمیمگیر در سیاست و قدرت افغانستان، بلکه منحیث غلام حلقه به گوش و دست بسته در رکابش با پشتونها بجنگد و از امتیازات ملی چیزی نگوید و نخواهد! و چون مزاری و مردم هزاره، ننگ این غلامی را نپذیرفتند و جنگ با پشتون را هم اصلا در دستور کار نداشتند؛ مسعود با خریداری زیربغلی های عقده یی ودارای حقارت روحی، جنگ را از افشار علیه مردم هزاره شروع کرد و سه سال متواتر خانه به خانه کوبید و در روی سرکها همچون کبک مردم را از بالای کوها با زیو شکار کرد! امروز اگر مردم تاوان دیده و شهید دادۀ کابلو صدهاهزار هزاره در دنیا، علیرغم بدگوییها و تهمت بافی های فراوان برادران تاجیک و پشتون، همه مزاری میگویند و تجلیل میکنند و بابه میخوانند، دلیلش مظلومیتی است که با چشم و گوش خود دیدند و فهمیدند که چه کسی میخواست نماد و فریاد هويت و عزت و مظلومیت شان باشد و چه کسی تبر حقیر ذلت و خفت و اسارت شان!
    ………..

  49. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 18:57
    شما مسعود را با بیش از ٢٧ جنگش علیه هزاره و مزاری شهید، ملامت نمیکنید و ربانی را که علیرغم فیصلۀ شورای قیادی مجاهدین، حکومتش را از چهارماه به شش ماه و از شش ماه با شورای قلابی حل و عقد متشکل از یاران و رکابگیرانش، تمدید کرد تا فقط بی پنجاه و دو توانست چوکی را از ايشان جداکند، مقصر نمیشمارید؛ اما مزاری را به جرم دفاع از مردم و فریاد حق و عدالت و برابری و برادری اش در کشور، نفرین میفرمایید و فکر میکنید که اگر او در برابر انحصار ربانی نمی ایستاد، طالبان ظهور نمیکرد و امپراطوری فارسی اربابان نژادپرست ایرانی تان در منطقه شکل میگرفت………!
    اما در این میان، حدود چهل میلیون پشتون که از دوصدسال تا حال در دوسوی دیورند حاکمیت کرده اند، از دید تان پنهان میماند و علاوه بر بازی بزرگی که غربی ها در منطقه آغازکرده و صرفنظر از رقابت عربستان سنی با ایران شیعه در منطقه و افغانستان؛ از آی اس آی پاکستان بعنوان رقیب منطقه ای ایران و میزبان میلیونها پشتون ناراضی از حکومت فارسی ربانی نیز غافل میمانید و خیال میکنید که کار با تسلیمی و غلامی مزاری شهید و مردم هزاره به تاجیک های شما، ختم میشد و دیگر پشتونها سرجای شان مینشستند و افغانستان را به ربانی و رکابگیرانش رها میکردند!!!
    اگر چنین چیزی به اين آسانى محقق و میسر میبود؛ امروز چرا امریکا و بیش از چهل کشور دنیا با کروز و بی پنجاو دو و لیزر و اپاچی و تورنادو و طیارات بی پیلوت و با پیلوت و عسکر و لشکر، نتوانستند درین ده سال مشکل پشتونها در افغانستان را حل کنند و از باج دادن به آی اس آی خلاص شوند؛ درین ده سال مزاری شهید، نبود تا مزاحم ميشد و اردو و پولیس دولت را مصروف میکرد!
    ………….

  50. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 18:58
    لومانی محترم! شهادت مزاری به دست طالبان که همیشه به آن تمسک میکنید و طعن و وهن میفرمایید؛ همان سناریوی قتل مسعود به دست همین طالبان است؛ تکه تکه شدن جناب استاد ربانی شما در فریب صلح توسط عمامۀ سفید طالبان، همان سناریویی مزاری و مسعوداست جناب لومانی! مزاری هم در آن روزی که شما و سمپاتهای ایرانمل تان از کوه های آسمایی و شیردروازه و افشار و کافر کوه، خانه به خانه هزاره را بمباران و سکرباران میکردید و زیر هاوان میگرفتید و ویران مینموديد و به خاک و خون میکشیدید، دغدغۀ همین صلح و ثبات کشور و نجات مردم بدبخت و بینوای خودرا داشت و به همین حسن نیتی که ربانی شما به عمامۀ سفید طالبان سرسپرد و تکه تکۀ اعتماد خود شد، مزاری نیز به دام حیله و نیرنگ حاملان قرآن خدا افتاد و با یاران خود دست بسته تیرباران شد…..!
    شهادت علی(ع) قهرمان بدر و خندق و خیبر وحنین و فاتح اسلام، توسط فردی چون عبدالرحمن بن ملجم؛ سربریده شدن و برهنه و بی غسل وکفن ماندن حسین(ع) سردار قیام عاشورا به دست شمر درکربلا، اعدام عمر مختار قهرمان صحرا به دست فاشیست های موسولینی و…، اگر از دید انسانهای آزادۀ روزگار مایۀ طعن و وهن شان است، لابد شهادت مزاری به دست طالبان نیز طعن و وهن خواهدبود!! علی(ع) را هم صد سال مردم کر وکورفریب خوردۀ مرعوب از تیغ و طلای امویان، طعن ولعن کردند! مزاری هم، اگر چنین است و کسانی مثل شما طعن و لعن میکنند، باکی نیست: "ماموم را بباید همچون امام مردن!"
    ………..

  51. چهارشنبه 20 اردیبهشت1391 ساعت: 19:6
    چیزی که خوانندگان منصف میدانند و میخوانند اینکه هنوز یکسره شما اتهام و دشنام و تحریف و تخریب و نفرت و نفرین گفته و نوشته و ناخواسته به نفع"نصر" منحله، کمپاین میکنید! ما که هنوز هیچیک از افراد و رهبران و قوماندانان گروه های منحله یا موجودۀ جاغوری را نام نبرده و تخریب و توهین نکرده ایم؛ چون میدانیم که نفع و نتیجه ای ندارد و به جایی نمی رسد. فکرنکنيد که این به این معناست که احزاب دیگر و سران وفرماندهان و کارگردانان شان، معصوم بوده و دست روی دست گذاشته و در جنگ های داخلی گذشته، هیچ دست و نقش نداشته اند! بلکه حقیقت این است که در دوران جهاد و تشکیل احزاب جهادی نيز افرادی همچون شماها بودند که مثل امروز، علیه موجودیت نصر منحیث یک سازمان آرمانی و فرهنگی غيور و گردنفراز، جبهه گرفتند و داغتر از اکنون، با تکفیر و ترور و جنگ های جمعی و آشاری، سنگر و لشکر کشیدند و بارها برپایگاه های شان هجوم بردند و آتش زدند و کشتند و آواره کردند، و طبیعی است که خود هم کشته شدند!
    حال که علیرغم آن همه، نتوانسته اند نصر را از پا در بیارند و حذف و محوش کنند و ميبینند که گردن افراخته تر از گذشته ها در همه عرصه ها در داخل و خارج میدرخشند و نام شان گرفته میشود و زبان هزاره محسوب میشوند؛ از حسد وحقد، در دنیای مجازی بی حد و مسوولیت، هرچه خود دانسته و کرده و انجام داده اند، به پای نصر و نصری ها می اندازند و خودرا فریب میدهند و خیال میکنند که جامعه بخصوص جاغوری در عینک جناب شان جای گرفته است !

    و اما جناب "فروغ"!خدمت شما مختصرا عرض کنم که درهمین کمنت ها رو به روی تمام خوانندگان سایت، شما دارید تحریف حقایق میکنید واکاذیب میبافید؛ من در آن کمنت مورد استناد شما، نقل قول خود تانرا آورده و احتمالاً قید زده بودم که "به گفتۀ شما ویروس نصر"؛ و این شمابودید که برخلاف موازین ادب وعفت قلم، دشنام دادید و من از پاسخ تان صرفنظر کردم! حال، "دید ظالمانه" خودرا به نام "دید عالمانه" من، به رخم میکشید و تحریفگری حقایق را در ملاء عام مرتکب میشوید!!!!

  52. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 1:34
    سلام به همه عزیزان باز دید کننده گان سایت!
    جناب نصیر خیلی تیز رفته یی؛ یک کمی ترمز بزن برادر!! رهبر تان را به حضرت علی مقایسه نموده اید؟! علی اگر بیست و پنج سال در جبهه نبرد شمشیر میزند؛ بیست و هفت سال دیگر برای حفظ منافع مکتب اش سکوت نموده و سازش اختیار مینماید! اما رهبر شما چی؟ در بهبهه حساس ترین ادوار از تاریخ، با هوشیار و دیوانه هایش، تا آخرین مرمی یک جنگ بی مفهوم، بی موقع و تباه کننده را دنبال مینماید!
    جناب نصیر! « من آنم که رستم بود پهلوان» را کنار بگذارید> به من بگویید که جنگهای رهبر شما چه پیامدی را دارا بوده است! بعد ان همه جنگ ها و قربانی شدن آن همه شجاع ترین فرزندان هزاره، چه گلی را بر سر این مردم زده اید؟! آیا کدام دست آوردی داشته است؟؟ اگر حاکمیت کنونی را از دست آورد های جنگ های خونین کابل میدانید؛ که دروغ میگویید! چون بعد از جنگ های کابل، قریب به یک دهه برادر بزرگ تان اوغو <طالبان> حاکمیت سیاه خویش را بر این سرزمین گسترانیده بود…!
    2 => از برادر کلان خود<اوغو> چنان با طمطراق گفته اید، که انسان های سست عنصر و پاسیف، مو بر اندام شان راست میشوند! میدانم قبایل وحشی سخت بر پیکره داشته های مادی و معنوی مان آسیب رسانده اند؛ آسیب های چبران ناشدنی! به طور یقین میتوان گفت بخش اعظم از بربادی و ویرانی کشور و مملکت مان، نتیجه حضور نفس گیر انان در عرصه های مختلف از زنده گی مان میباشد! اما برادر؛ این طوفان سوزنده و ویران گر استبداد را باید پایانی باشد. و این بستگی به دراید و هوشمندی ما نسل را دارا میباشد که چگونه برای نسل های آتی، استبداد به میراث نه میگذاریم!

  53. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 1:53
    ادامه کامنت!
    قدرت افاغنه هر دو سوی مرز دیورند، به همان پیمانه که تاثیر گذار و کشنده میباشد؛ پوشالی نیز بوده است! شما اگر به خواطر داشته باشید؛ در فردای پیروزی مجاهدین؛ آنگاه که دیوانه جنگی های کابل به وقوع نه پیوسته بود، و ستم دیده گان این سرزمین در محوریت فارسی زبان ها متحد و منسجم عمل مینمودند. گلبدین که نماد قدرت آنروز قبایل دوسوی مرز دیورند محسوب میگردید، نیرو هایش در کوتاه ترین مدت از چهار اسیاب و لوگر به سوی جنوب و جنوب تر رانده گردید. قدرت مندی آنها در عدم موجودیت رهبری دانا،مدبر و خردمند ما ها میباشد!
    حال نیز با اطمنان برایت میگویم: هرگاه عفونت و گندیده گی زخم های باز مانده از دیوانه جنگی های کابل در دهه هفتاد التیام بخشد، و فارسی زبان ها اعم از شیعه و سنی و اسماعلیه، در یک جبهه واحد، با اهداف عالی و مقدس گرد آیند، سرنوشت تاریخ، کشور و نسل های آتی به گونه دیگر ترسیم خواهد شد! نصیر جان، این همه از اوغان ما را مترسان!! ما در پای این مردم و برای این مردم، سر خویش بر پای دار گذاشته ایم!!

  54. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 9:23
    میخواهم باز هم خاطر نشان بنمایم که: مرحوم مزاری در یک نبرد قهرمانانه در میدان مبارزه و یا در زندان به قتل نه رسید، بلکه در یک سازش و لغزش سیاسی جان خود و یارانش را ازدست داد. سازش نهایت خام بودن وی را در عرصه سیاست برا ی تاریخ به نمایش میگذارد!!!

  55. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 9:25
    لومانی برار مه در خیلی مسایل سیاسی با تو مو افقم اما در یک مورد مخالفم . شما در نبشته های تان از نقض معاهده جبل السراج اصلا حرف نزدید . که چرا مسعود بعد از سقوت نجیب تن به ان معاهد نداد تک محوری بود یا چیزی دیگر ..
    مسعود سیاست مدارنبود او یک قومندان و طراح جنگ بود و اگر سیاست مدار میبود بعد از سقوت نجیب حزب وحدت را از خود نمیراند که دران وقت حزب وحدت یکپارچه بود و بعداز سقوط افشار با وساطت دولت ایران اکبری و یکعده از حزب وحدت برید و در کنار ربانی رفت .در واقع گلبدین هم از فرصت استفاده نمودکه در کنار مزاری قرار گرفت و مار طول پانه زدن را دربین فارسی زبانها محکم کو بید . علی ایحال فارس های افغانستان باید درکنار هم باشد و اگر نه طعمه گرگان کشمیری چون اوغانا خواهیم شد ..

  56. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 13:15
    جنابhcvi من با شما موافقم؛ آنهایی که بعد از سقوط دولت نجیب به نماینده گی از ملیت های محروم بر اریکه قدرت تکیه زدند، سیاست را آن گونه که لازم بود، نه میدانستند. مسعود یک طراح جنگ بود> و پای دیگر وی را تکیه بیش از حد وی بر مذهب لنگ کرده بود! مسعود با آن که هویت خراسانی را میپذیرفت، نیمه دیگر وی بر اساس تعلقات مذهبی، تمایل به برادران افاغنه را الویت می بخشید و….!!
    اما برادر سیاست چیزی دیگری است. رهبران هزاره باید موقعیت ها را درک مینمودند و از شرایط موجود نهایت استفاده مطلوب مینمودند! عمل را که افغان ها انجام دادند> افاغنه دوبار شکست های سنگین را متحمل گردیده اند، اما این هردو بار قدرت مند تر از گذشته ها در صحنه قدرت و سیاست حضور به هم رسانیده اند.
    یک بار شکست گلبدین در کابل و ظهور دوباره طالبان؛ و دفعه دیگر شکست مطلق طالبان و قدرت مندی تدریجی مجدد آن ها. این ثمره تبحر آنان در میدان سیاست را به نمایش میگذارد، برادر من. جامعه هزاره از نداشتن رهبریت سیاسی رنج می برد! یک سیاست مدار خوب، از امکانات موجود، استفاده مطلوب را مینماید. در حال که رهبران فعلی هزاره ها، این تعداد کودن، که بنام عزت، آبرو، و اقتدار ملیت مان بر اریکه قدرت تکیه زده اند و در حاشیه های در بار دارند برای خودشان میچرند؛ آنان کار برد تعیین کننده و سرنوشت سازی را برای جامعه و تاریخ ندارند!

  57. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 14:5
    آخ که چقدر آرزومندم تا این نسل حاضر، نسل بیداری و تحرک باشند! نسل باشند که برای همیش تقدیر و سرنوشت تاریخ شان را دیگر گون بنمایند! اعمار ساختمان یک جامعه انسانی و سعادت مند و با وقار را روی دست بگیرند!! و ارزو مندم حتی المقدور این کامنت ها، با وجود داشتن اشتباهات فاحش نوشتاری، در سرحد یک کامنت باقی نمانده، بلکه دامنه های ان با همت و پشتکار عزیزان حقجو گستر ش یابد!

  58. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 16:3
    آقایان فروغ ولومانی ، بنظرم بحث زمانی جالب وبا اهمیت است که نظر دربرابر نظر بنشیند ویا بحث به منظور روشن شدن حقایق صورت گیرد ! دریغا ووامصیبتا که نصریهای ما از رهبرگرفته تاپیرو ازداشتن این منطق بی بهره اند . بزرگان گفته اند که " درخانه اگرکس است یک حرف بس است " ، درمورد ن ها اما به صدهاو هزارها حرف میرسد . آقای استنگر فروش و همسنگرش جناب همجنس باز هرچه دل شان می خواهند بنویسند ، ولی واقعیت اینست که نص .. های ما : اول نوکر و مزدور ای را ن بودند وبهمکاری اطلاعات ای ر ا ن عبدالع ل ی … شخصآ عاقلی را کشت و درداخل هزاره جات حاجی نادر ترکمن ، ارباب غریبداد بهسود ، سرور سرخوش از دایکندی ، صادقی نیلی ، حاجی معلم و نعیمی از قره باغ ، مامور اسحق از حوتقول ، چمران و عارفی ازچهل باغتوی هوقی ، امیری ازششپر ، شجاعی ازعلیاتو ، ملک وداود ازتبرغنک ،..

  59. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 16:14
    به ادامه گذشته … دانش ازگردن سنگ ، احمدزاده ازحصار ، صالحی ازچهل باغتوی هوقی وصدها هزاره دیگر توسط نصریهای باصطلاح مدافع هزاره به قتل رسید . یکی ازسرگروپهای این سازمان مبارز ونیرومند وهزاره پرست !! بنام قربان لخشوم درولسوالی جاغوری به هفتاد فقره زنای محصنه شخصآ اقرار نموده وفقط یک هفته بصورت نمایشی توسط خداداد عرفانی قوماندان نصریها زندانی وبعدآ با امکانات همین سازمان روانه خارج گردید. بااحمدشاه مسعود برای اولین بار شیخ مزاری وشرکایش پیمان بست که حالا پیروانش بیشرمانه خود را تاجیک ستیز میدانند . باگلب الدین مزاری وسازمان نصرش وارد معامله واتحاد گردیده خون ده ها جوان هزاره را ریخت وبه ناموس آنها تجاوز نمود . ( نگاه نمایید به اسناد پروژه عدالت برای افغانستان ) . باطالبان مزاری وشرکایش پیمان بست وبصورت خفت باری نزد آنها درچهار آسیاب شتافت که به آنصورت به جزای خود رسیدند . ادامه دارد

  60. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 17:8
    به ادامه گذشته …. باسیاف همین نص ری ها به رهبری پهلوان مح ق ق وارد معامله ننگین وشرم آور گردید . مسعود را خلیلی ومحقق رهبران نصری ، بصورت خفت آوری قهرمان وشهید خطاب مینمایند . واقعآ نصریها از آن نمونه مردم اند که درخت دربطنش سبز نمود درسایه اش می نشینند !
    آقای استنگر فروش وآقای همجنس باز بیشرمانه ازقدرت ونیروی نصر حرف میزنند !! این قدرت و نیرو بود که افشار را بر سرمردم هزاره ویران نموده و مفتضحانه صحنه را ترک نمودند . این نیرو وتوانایی بود که غرب کابل را با تمام امکانات وتسلیحاتش به ملابورجان آخوند زاده تحویل داده وخود به آن خفت وخواری برای تسلیمی درچهار آسیاب شتافتند .
    اینها واقعآ شیرخانه و روباه بیرون اند ! دربرابر هزاره ها خیلی جسور ، پرمدعا وبی حیا اند ! ولی دربرابر دیگران تا آنجاییکه حافظه تاریخ بیاد دارد ! ازسنگر پشت سر کار میگیرند. از آقای استنگرفروش وآقای همجنس باز توقع بیشتر ازاین نیست . ان مرحوم که نزد ن .. ها مقام خدایی دارد ! خیلی خیلی … تشریف داشت .

  61. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 18:2
    خوبی جناب نصیر! اول که شما را راهمنمایی میکنم که به عمق نوشته ها ی لومانی دقت فرما اگر راست میگی که در پی یافتن حقایق استید. از تمام مهمل گویی های که دارید جای صد افسوس است که بافته های خود را به دیگران نسبت داده و سند جنابات کسانی را می طلبید که که تمام خلق هزاره ان را به خوبی میدانند و پیامد های اشتباهات که شما انان را به عنوان رهبر می شناسید تا قرن ها باید مردم بیچاره هزاره تاوان ان را باید پس دهد.
    و گفته بودی که من به سازمان جهمنمی شما " وایرس " خطاب کردم ولی افسوی که انقدر سراسیمه و عجول اقدام می فرمایید که خند ه ام میگیرد، که براستی کشتار آنهمه مردم بیگناه خلق هزاره بکدام دلیل شرعی یا عرفی انجام شد / عیدالرحمن برای کشتن مردم از ملاهای رمانش فتوا گرفت که هزاه کافر است/ یزید هم برای شهادت امام حسین از شریح قاضی فتوا گرفت بعد امام را به شهادت رساند / ولی شما به فتوای کدام گنگس و دیوانه و شیشه خور آنهمه ازره کشتید و هزاران زن بیوه شد و هزاران کودک یتیم! انکار حقایق بمعنای حق بودن شما نیست بلکه جنایت دیگری است و گمراه کردن مردم از درک واقعیت ها!
    بهتر است که توشته که از اقای حاجی علیزاده د ر صفحه اصلی امد نظی بیاندازید
    و متن که شما برای هادی نوشته اید در گزارش از سیمینار یگ روزه در استرالیا
    جناب هادی، مطمئن باشید که به قول جناب تان "ویروس نصر"، آسترالیا و هرگوشه این دنیارا که بگذار،حتی در آن دنیا و در بهشت هم شمارا رها نمیکند. خداوند(ج) بزرگتر ازآن است که نعوذبالله نهضتی باشد یا حزبی یا حرکتی یا سپاهی و … تا نصر را بخاطر خنکی دل چند کورذهن شکست خوردۀ عقده یی عقب مانده از هرجا، نابود کند!" این متن شما است که به هرکسی که دیدید حمله میکنید و یادت هم نمیماند که در کجا چی نوشته اید/ هزکس که از راه عبو ر کرد مناسفانه شما باید بر او حمله کنید و منطق بالای نصری گزی تان را به نمایش میگذارید!!!

  62. پنجشنبه 21 اردیبهشت1391 ساعت: 18:23
    نا صری جان باخیلی ازین حرفایت موافق نیستم . زیرا در سیاست هر انچه که مهم است منافع مردم تا منافع فردی اما خلیلی ومحقق تا هنوز منافیع فردی اش بر منافع مردمش چربیده است . این در جای خودش اما مزاری و صداقتش با مردم غرب کابل در جای خودش که در اذهان هر هزاره غرب کابل حک شده باقی مانده است .
    مزاری وقتکه وارد کابل شد در دریای مردمش قرار گرفت و به مردمش حل شد و دیگران را در جایش بنام خودش باید نقد کرد . محسنی/ اکبری / و….
    پیامبر اسلام هم بخاطر که شرارت مشرکین قریش کاسته شود حتا دختر ابوسفیان را و دختران خلیفه ابو بکر و عمر را به همسری انتخاب کرد خیلیها از یک زاویه دیگر دراین مورد نقد و نظر دارد .
    شاه نواز تنی یک وقت وزیر دفاع داکتر نجیب بود امروز با طالبان خوش بین است . ازین منظر هم مردم ما تا هنوز به یک خود با وری نرسیده تا خو د باوری راه در پیش رو است که در سر و روی هم دیگر بزنیم تا دیده شود چی میشود . اقای لومانی نظر من با شما تقریبا تفاوت ندارد …

  63. جمعه 22 اردیبهشت1391 ساعت: 5:16
    این فروغ و لومانی باز که در چرندیات و دروغ بافی و فحاشی روی آورده! خوب اینها حتما بیکاراند و نان مفت سوسیال، باشد عقده ای دل تان را خالی کنید و به کروفر و دشنام و دروغبافی تان تا آنجا ه ادهید….. . روی تان با این دروغها سیاه تر میشود و ما هم کار خودمان را میکنیم. با این شعار میخواهم بیشتر جگرخون تان کنم که: زنده باد نصر غرور آفرین ، جاوید باد مزاری ستم ستیز و استوار باد این راه پر افتخار. ننگ ونفرین باد بر غداران و ستم پیشگان و همراه هان شان.

  64. جمعه 22 اردیبهشت1391 ساعت: 6:11
    سلام انروزی که غرب کابل در زیری سکر های سیاف و ربانی قرار داشت تعدادی
    از مردم مه تیشه گیرفته بر ریشه خود میزدند امروز قومای کویط ما با زندگی سخت دست پنچه نرم میکند باز میبینیم که فرست ته لبا و حسودان تیشه در دستشان گیرفته بر ریشیئ خود میکوبند اوراق میزنند ویا اورا میگویند لعنت خودا بر دشمنان قوم هزاره

  65. جمعه 22 اردیبهشت1391 ساعت: 11:3
    جناب "ایف" و عقیل سلام عزیزان!
    شرکت در گفتگو ها بطور معمول برای رشد معلوماتی انسان های صورت میگیرد که سرنوشت و رنج و درد مشترک دارند گمان نکنم کسانی در دنیا پیداشود که از بیکاری به نوشتن رو اورده باشد، انچه که از قلم و اندیشه جناب لومانی پیداست فکر نکتم از بیکاری در پی این نوشتار پور محتواباشد اگر چنین هم باشد مبارک بادش که بجای ادم کشی و جنابت های نصر گونه به تحلبل و تفسیر حقایق میپردازد، و هم جای تعجب است که باوه سرایی ها و مهمل گویی ها و تاخت و ناز های شما کار فرهنگی بحسار میاید ولی از دیگران بیکاری؟؟؟
    نمیدانم این " سوسیال " چیست که شما همگی تان از ان ناله دارید > حتما هرچه باشد شما رهبران تان از خوردن ان بسیار لذت برده اید و بدیگران روادار نیستید! نوش جان تان.
    چرا من مینویسم چون حق دارم در باره موضوع که مربوط به من و نسل من است سهیم باشم و به نقطه های سیاه و کور تاریخ زندگی مردمم را که مکارانه و خایینانه غلط به مردم انتقال یافته نقد کنم و راه درست که سبب نجات جامعه و خلق هزاره باشد در پیش گیریم و پرده از روز جنایاتی که سبب ناکامی های پی در پی مردم ما در عرصه های سیاسی و تاریخی شده است بردارم و بر خط سیاه باطل خط بطلان بکشیم .
    و بدانید که باطل گاه شمشیرش بران تر است و معاویه ، یزید زوز داشت در سایه تزویر ولی در جبهه باطل / علی و حسین مظلوم بود ولی برحق.
    من در تلاشم که شما را از جبهه باطل به حق دعوت کنم تا نجات بابید

  66. جمعه 22 اردیبهشت1391 ساعت: 18:3
    دوستان سلام! من در بلاروس زنده گی میکنم. و این جا از سوسیال نی تنها خبری نیست، بلکه ماهانه مبلغ بزرگی را به عنوان مالیه، بیمه و… به دولت پرداخت مینمایم! باور نمایید که خیلی به شکل فشرده کار نموده و امرار معاش میکنم!

  67. شنبه 23 اردیبهشت1391 ساعت: 5:5
    جناب فروغ من در گفتگو ها منطقی با مدرک بدون توحین دوستدارم .
    در اینجا فقط جای دشنام است میدانیم که شما از ان ادم های استید زخم شمشیری نصری ها تا هنوز جایش میسوزد که ان هم تقصیر ی خود شما است اگر نه دیگر مردم چرا زخم از شمشیر نصر ندارد

    ………………….

    درکجای نظر شما نقد تحلیل پاسخ در سخنان فروغ است این نکته برای ا تمام حجت است

  68. شنبه 23 اردیبهشت1391 ساعت: 9:38
    جناب لومانی! امامان و سیره شان برای ما حجت است. اگر نباشد، این گفته شان که "کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا" چه معنی ومفهوم میتواند داشته باشد!
    بسیارخوب، علی 25 سال سکوکت کرد؛ اما بفرمایید که حسین بن علی(ع) چرا یک لحظه سکوت نکرد و شباشب از مدینه خارج شد و حرکتش به قتل خود و اسارت زنان و دختران خاندان و کشته شدن ده ها تن از یاران و صدها تن از سپاه مقابل انجامید؟

    به گفته جناب hcvi شما از پاسخ دادن به موضوع اصلی و آغاز ماجرا، یعنی نقض معاهده جبل سراج طفره رفته اید و شروع جنگ در افشار توسط مسعود و سید انوری و دیگر اجیران برخی کشورهای همسایه را نادیده گرفته، بازهم همان چیزهایی را میگویید که همیشه گفته اید وخوانده ایم!

    از حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود برادر! پشتونها بخواهی نخواهی با نفوس اعظم خودر در دوسوی دیورند، برگ برنده بازی را در دست دارند و من و تو با این بی اتفاقی اجتماعی و موقعیت محصور جغرافیایی، هرگز رقیب شان نمیشویم و از پنچشیر هم کاری ساخته نیست. واقعیت های عینی با انکارهای لفظی و حب و بغض های عاطفی، انکار شدنی نیستند! شما در بلاروسید و نمیدانید که در دشت قره باغ و مسیر غزنی تا کابل، بر مردم هزاره چه میگذرد و هیچ پینچشیری هم نمیتواند، در این منطقه اظهار هویت و موجودیت کند!
    اینها واقعیت های عینی و ملموسی اند که جدا از این لفاظی های ماوشما در پشت این دریچه امن و بیخطر عافیت، گریبانگیر مردم است و درین میدان خالی نیاز به قهرمانی و طرح و تطبیق برای نجات دارد که بهتر است، بیایید و وارد معرکه شوید و مظهر تغییر و رهبر تحول جامعه و کشور شوید! نصر، نصر است بالاخره راهش را میرود و کارش را میکند! شماها چه؟؟؟

  69. شنبه 23 اردیبهشت1391 ساعت: 10:14
    جناب فروغ خوبم!
    بازهم همان تیر در تاریکی!
    متاسفانه شما اصلا با تعریفی از سند و مدرک به ارتباط اثبات یک قضیه جرمی از منظر قانونی و حقوقی، آشنایی ندارید! نصریها هم میتوانند بگویند که بلی، فلان حزب و فلان شخص جنایتکار است و متقابلا لست بدهند که فلان و فلان و فلان را، فلان وفلان و فلان کشت و چنین وچنان کرد و این وآن….. آوازه های سرچوک و گپای کوچه و بازار از زبان هرمغرض مریض، سند ومدرک نیست!
    نوشته آقای علیزاده را هم خواندم و ایشان را از همان سالهای اول ورود شان به مبارزات گروهی میشناسم و با ریشه های افکارش آشنایم؛ خدا اجرش بدهد؛ اماخلیلی و محقق هردو، حی و حاضراند و جناب حاجی صاحب بجای شکایت دراین سایت و دعوت مردم به قیام علیه آنها و آغاز جنگ دیگر داخلی، میتوانند به حضور شان بروند و ادب و هدایت شان فرمایند و ادای مسوولیت الهی کنند!!
    گفته اید: "به هرکسی که دیدید حمله میکنیدو…."
    متاسفم که با این نظر تان، همه را اهانت میفرمایید و دشنام میدهید؛ چون همه وارد نظرات هم میشوند و از خصوصیات مثبت باز بودن این پنجره همین است.

    اینهم تمام کمنت هایی که در مقاله مورداستناد شما مبادله شده است:
    ———
    نویسنده: هادی؛ چهارشنبه 6 اردیبهشت1391 ساعت: 10:47
    با تشکر از محمدی عزیز: که زحماتی دراین ابطه کشیده.به امید روزیکه ویرسی بنام نصرپرستان راخداوند یا اصلاح شان نماید یا از بین مردم …وبجای خرافه پرستی همچوسمینارهای دایر نمایند که هم برای انسجام مردم ودردهای که دارد موثر وهم تاریخ پربار مارا برای ونسل ومردم دیگر باز گو باشد.اینایکه هزارستان رابا گروه پرستی شان نابود کرد امروزسعی دارندملبورن را نیز بنام قوم وگروه به قهقرا بکشد…
    *
    نویسنده: نصير؛ یکشنبه 10 اردیبهشت1391 ساعت: 16:35
    جناب هادی، مطمئن باشید که به قول جناب تان "ویروس نصر"، آسترالیا و هرگوشه این دنیارا که بگذار،حتی در آن دنیا و در بهشت هم شمارا رها نمیکند. خداوند(ج) بزرگتر ازآن است که نعوذبالله نهضتی باشد یا حزبی یا حرکتی یا سپاهی و … تا نصر را بخاطر خنکی دل چند کورذهن شکست خوردۀ عقده یی عقب مانده از هرجا، نابود کند!
    *
    نویسنده: ازره 1 ؛ دوشنبه 11 اردیبهشت1391 ساعت: 16:43
    خو خو ! تازه فامیدوم که نصر بعنی وایرس خوکی!!؟؟؟ که ای قدر واگیر است.

  70. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 1:6
    نصیر عزیز باز که ای موتر شما بی بریک شد برادر؛ کمی آهسته تر خیلی خاک باد دارد!!
    بابا! امام حسین که برای تسلیم شدن به یزید از مدینه حرکت نه کرده بود؛ برای مذاکره هم نبود، برای مفاهمه و دیالوگ هم نبود!! بلکه عمل وی یک قیام بود و یک قیام پاک و پاک باخته! یک انجام مسئولیت، مسئولیت سخت عظیم و بزرگ یک امام، یک رهبر و یک روشنفکر مسئول و متعهد!! حسین نه سلاح اش را تسلیم داد و نی هم به اسارت رفت و نی هم زبونانه کشته گردید! حسین افتخار و شرف سرخیست بر جبین تاریخ، و امام و رهبر ایست منحصر به فرد، بر تاراک تاریخ…!

  71. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 6:7
    خوبی جناب نصیر!
    اگر در گفتگو در پی لجاجت باشیم که "همان آش و همان کاسه خواهد است" که از اول بود ، شما در گفتگوی که دارید در ست به … ن اعتراف دارید و بدی کار اینجاست که براحتی راه گم کرده به کوچه های گمراه کننده دیگر تشریف میبرید و این در حالی است خود را علامه روز گار میدانید و ادعای بلند بالای اگاهی به مبانی حقوقی داشته و دیگران را متهم به ندانستن این مبانی میفرمایید.
    مکرر از شما میخواهم به طومار کشتار خود و هم فکرانت نظر بیانداز ، و از نظر حقوقی ثابت فرما که " بکدام گناه انهمه ازره کشتید؟؟؟ "
    مکرر از افراد و شخصیت های بزرگ مردمی نام برده شده و جنابات قربان لخشم ها هم !
    شما به تکرار و تکرار که این و اقعیت ندارد به انکار وجود افتاب روی میاورید و این نشان … شما است که خیال دارید به همین سادگی میشود انکار ش کرد و کار تمام.
    جناب جلالت ماب!! کفته شده بود که " عبدالرحمن برای کشتار مردم هزاره فتوای ملاهای شان را جمع کرد بعد کشت و تاراج کرد " یزید ار شریح قاضی فتواگرفت برای کشتن امام حسین و یارانش و شما سند فتوایی تان کدام است برای کشتا رشیعیان و هزاره ها و علما و روشنفکران هزاره و شیعه!!!؟؟؟
    من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوایم
    جناب حقوق دان سند حقوقی که به یاران شما شرعا و قانونا اجازه قتل و تجاوز و تاراج باشد کجا و کدام است؟
    و گناه مقتولین و به تاراج رفتگان و مورد تجاوز قرار گرفتگان چیست؟؟؟!!!!
    موفق باشید

  72. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 9:8
    لومانی عزیز! شما بازهم پاسخ اصلی را نداده اید و به تعریف وتمجید از امام حسین پرداخته اید؛ ماهم قبول داریم و عملا از رهبر تا پیرو در راه آن بزرگ رفته و شهید داده ایم.
    بحث اصلی این است که شما سکوت 25 سال علی را دستاویز غلامی و تسلیمی مزاری و هزاره به مسعود و تاجیک کرده بودید که یعنی مزاری نباید در مقابل جنگهای مسعود، مقاومت میکرد و باید او و مردم هزاره بی هیج ادعا و مدعایی در خانه مینشستند و دنبال همان دهقانی و جوالی گری خود میرفتند!
    من حرکت امام حسین در مقابل یزید و تسلیم ناپذیری اش را مثال آوردم که امامان اگر یکی سکوت کرد و از حق مسلم خود گذشت، دیگری فریاد کرد و فاجعه کربلاآفرید. علی هم درجنگهای جمل و صفین و نهروان، بیش از یکصد هزار مسلمان را به کشتن داد و به منطق شما ایشان هم نعوذ بالله باید تاوان آن همه خون و اسارت و بیو گی و یتیمی و بدبختی وبیچارگی مردم را نه تنها در آن روز، بلکه تاامروز هم بدهد!
    حرکت در راه حق، بالاخره همین است که یا به پیروزی میرسد، یا به شهادت و اسارت می انجامد؛ مبارزان زیادی در طول تاریخ با سرنوشت شهید مزاری دچار بوده اند. شهادت امام حسین و اسارت خاندانش به دست سپاه خونخوار یزید، هم با منطق شما همان ذلت و خفت است!
    مزاری در جبهه ای به وسعت افغانستان درحال احقاق حق وادای مسوولیت بود؛ اینکه در کجا و به دست کی شهید شد، هیچ چیزی از عزت و حریتش نمی کاهد؛ حال، منطقی نیست که از مسعود و ملاعمر و سید انوری و سید جاوید انتظار داشته باشیم کارهای مزاری را مثبت ارزیابی کنند!

  73. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 9:21
    اقای فروغ شر خیزد که دخیر جامعه باشد ان ادم های که شما یاد کردید مثل سید شجاعی و سید امیری ششپر اسماعیل دانش … شاید وجود شان برای جاغوری
    شر بوده باشد بعد از مردن ان ها جاغوری تازه نفس راحت میکشد

  74. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 9:28
    تشکر جناب فروغ، امیدواریم شما هم خوب باشید!
    کدام لجاجت! لطف کنید و بجای این همه تعرض که من جاهلم یاعالم، استدلال بفرمایید و شما اولا ثابت بفرمایید که فلان نفر را عینا دیده اید که فلان نفر کشت! کشته شدن در جنگ کافی نیست که بگوییم جبهه مقابل کشته! شاید رقبای درون حزبی زده یا کسی دیگری دست به کار شده و برای داغ کردن آتش، زده و کشته! بدون مدرک قطعی نمیتوان متهم را مجرم دانست و حکم صادر کرد جان برادر! حکم اثبات جرم بخصوص قتل در اسلام، بسیار سخت و سنگین و دقیق است؛ از من بهتر شاید شما با احکام اسلامی آشنا باشید!
    من هیچ یک از گروه های منحله دوران جهاد وجنگ های داخلی را برائت نمیدهم و نیمگویم که جنابت نکرده اند و آدم نکشته اند. اما مثل اينکه این نام نبردن و نگفتن در منطق شما همان "سکوت علامت رضايت" تفسير و تعبير ميشود! حال مجبورم که بگویم: جان برادر! لست بیشمار از نصری ها که در جنگ جاغوری کشته شده اند، آنهارا کی کشته؟ اگر نهضت نکشته؛ اگر حزب اسلامی نکشته؛ اگرحرکت اسلامی نکشته؛ اگر سپاه پاسداران ایرانی نکشته و….؟ یکسال تمام بین حزب اسلامی از یکسو و نهضت اسلامی و شرکایش از سوی دیگر، جنگ بود و چه قتل ها و بی ناموسی هایی که نشد! حتی زیورآلات زنان را ازجان شان کندند و بردند و بوجی توت و خلته قروت را هم چورکردند و مگر به همین خاطر، "حزب رشمه و بوجی" لقب نهضت اسلامی جاغوری من و تو قرار نگرفت! مگر سیما سمر خود یکی از قربانیان زنده و مستند جنایت نهضت اسلامی جاغوری من وتو نیست و……………
    اینکه ما به این جنایات تشبث نمیکنیم، فکر میکنید که همه ملایک اند و حافظه تاریخ از دیروز تا امروز جنایت های هولناک شانرا در رهبری جنگ های داخلی علیه نصر و وحدت در جاغوری، از یاد برده و فراموش کرده و تبرئه میشوند؛ کارلوس که ناموس جاغوری را در بهای پیشقراولی ملاعمر و خدمت به طالبان، به قندهاری ها فروخت و هرچه اسلحه در جاغوری از همین وحدت و نصر بود، به طالبان داد، از اعضای فعال و برحال حزب نهضت اسلامی جاغوری من و تو نبوده و نیست!!!
    برزبان آوردن نام حسین و عباس، جداً که هتک حرمت شان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  75. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 12:24
    نصیر عزیز! حرف شما این مضمون را میرساند که« چون دیگران مرتکب جنایت شدند، پس کشتار و جنایت ما هم توجیه پذیر میباشد!!!»
    چقدر شما خوب استدلال مینمایید؟! کارلوس در کنار مزاری و مزاری در کنار کارلوس ها!!
    بابا هیچ کس نه خواسته است تا از کار لوس و کارلوس ها قهرمانّ بابا، نیکه و تاج سر هزاره ها بسازد. که شما چسپیده اید به کارلوس و کارلوس ها! اما، شما همین بابا تان را میخوهید به عنوان امام سیزده هم برهزاره ها تحمیل بنمایید؛ که من به عنوان هزاره یی که عقل دارم و شعور؛ و ذهنم را در تحتانی ترین قسمت وجودم دفن نه کرده ام؛ این عمل شما نه تنها برایم پذیرفتنی نه میباشد، بلکه ان را به خود و ملیت ام اهانت حساب مینمایم! مردم هزاره بسا شریف تر و با عزت تر و پر اقتدار تراز این اعجوبه های تاریخ میباشند!! من اطمنان کامل دارم، اگر کار نامه «کالوس ها» و « بابا ها» به داد گاه های عدلی بین المللی ارجاع داده شوند، بدون تفکیک همه گان در زمره جنایت کاران جنگی قرار خواهند گرفت! در تمام کمنت و نوشتار های این سایت کسی در صدد توجیه اعمال و کارکرد های نهضت و سپاه و.. نیست برادر! که شما گاهی نهضت و سپاه را به رخ مان میکشید و گاهی هم خلق و پرچم را! شما اگر « بابا» تان را بر ما و تاریخ مان به عنوان یک چهره قدسی تحمیل ننماید؛ ما نیز بر روح آن مرحوم فاتحه یی خوانده و ارامش میگذاریم! اغوا، غوغا سالاری و تحمیل استبداد به شکل تعرض امیز همیشه از جانب شما ها بوده است؛ دوست من!!!

  76. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 13:8
    لومانی عزیز! راست میگویی؛ این ماییم که به نام نصر و مزاری هرچه از دهان مان برامد دشنام و نفرین میگوییم و غوغاسالاری میکنیم!
    بابای ما به تاجیک های همچون جناب عالی هیچ نیاز ندارد! یک رکابگیر ربانی ومسعود، هیچ ربطی به هزاره ندارد؛ بااین هویت شناخته شده، گپ از ملیت هزاره نگویید و هزاره را تحقیر و توهین نفرمایید!
    جناب شما به شدت یک تاجیک مل تشریف دارید؛ و اگرخیلی هم هنر کنید سر از مسیحیت در می آورید! هزاره ها به شما ربطی ندارند.
    درین کمنت ها یک چیز برایم مشخص شد که هم لومانی تشریف دارید و هم فروغ و هم مریم آغی و هم…..!!!!!!!!! و تمام درد تان این است که چرا تمام هزاره ها برپای پنجشیری های تان تسلیم نشدند و غلامی مسعود را نپذیرفتند!
    ——————————————————————————-
    میراحمد لومانی:
    نصیر جان آنچه را که ما امروز بدان نیاز مندیم؛ نه تملق، و نه هم و غوغا سالاری ایست؛ بلکه ملت مقتدر و قدرت مندی است در محوریت زبان فارسی!! این پدیده همواره و در طول تاریخ التر ناتیو قدرت و حاکمیت ما بوده است!! یک اتحاد پاک و صادق از فرزندان ستمدیده ترین نسل و درد مند ترین انسان های این جامعه!! حال شما تحت هر عنوانی اگر از این دایره بیرون هستید، من برای تان متاسف هستم..

  77. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 13:59
    از مدیریت محترم سایت خواهشمندم تا در صورت ممکن، این کمنت ها را به صورت مقاله مستقل باز نشر بنمایند! باشد تا بهتر و بیشتر در معرض دید، و قضاوت بازدید کننده گان قرار گرفته، و گامی هرچند کوچک در راستای روشنگری نسل های آتی برداشته شده باشد!
    خداوند توفیق روشنگری برای مان عنایت فرماید!!

  78. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 14:54
    جناب نصیر خوبی جان براد ر کمی خسته و ناراحت بنظر می رسی !!!
    شما باز دلیل بدتر از گناه اوردید، شما ماشاالله حقوق دانید بمن بگو که شما به کدام دلیل کشتید تاراج کردید و تجاوز ؟؟ انهای راکه نام بردید هم مثل شمایند باید پاسخ گو باشند از امروز نا فردای محشر ولی شما و سازمان خدمت گذارتان چرا!!!؟؟؟
    جناب نصیر نترس من فروغم یگ هزاره که از برگ سیاه تاریخ که در زمان قدرت شما بوجود امده است را به تحلیل و نقد بگیرم تا چون تاریخ عبدالرحمانی مبهم و تاریک و یا وغیر واقع انگونه که شما توجیه میفرمایید باقی نماند.
    مثلکه استدلال و قلم شکسته من با استدلال وقلم و ادبیات جنال لومانی که بسیار احترامش دارم فرق از زمین تا اسمان دارد ، مثل اینکه از ناراحتی درک تان را کدام جا چا مانده باشی / درست بگو که فتوای قتل غارت و تجاوز را کدام گنگس و یا دیوانه و لخشم صادر کرده بود و آن سند کجاشت باید نشرش نمایی !!!

  79. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 16:6
    سلام جناب حیدری جان
    منم پهلوانی سر دیگ آش کنم لشکر پاشه را پاش پاش

    و اخر دعوانا
    من آنم که رستم بودی پهلوان!!!!!!

  80. یکشنبه 24 اردیبهشت1391 ساعت: 19:10
    نصیر جان آدم های مثل لومانی و فروغ از اصحاب دجال اند. اینها اهل بحث وقابل اصلاح نیستند, یکی به شیخ آصف چسپیده و دیگری به مسعود!!
    نصر مانع سلطه ای حرکت بر خلق هزاره شد و همچنین الترناتیف برای ایدئولوژی کمونیستی خلق و پرچم در عصر ایدئولوژی. در میدان عمل هم نصر و وحدت از اوغو و تاجیک و غداران و همه زهر چشم گرفته و حال بان اینها با کمک این سایت عقده ای دل شان را خالی کنند. حرکت و خلق و پرچم هم مرده اند و دیگر برای مردم تهدید نیست. نهضت و سپاه و غیروه… که حزب نبودند تا ادعای داشته باشند..

  81. دوشنبه 25 اردیبهشت1391 ساعت: 9:31
    فروغ گرامی شما خسته نباشید و راحت بگذرانید!!!
    تاریخ عبدالرحمن وتاریخ جهاد و مقاومت سه دهه اخیر، هیچ ابهامی ندارد و بسیار روشن است؛ فقط چشم بینا میخواهدکه بخواند و بداند!
    بازهم تکرار میکنم که پرسش های تکراری تان متاسفانه مبنای حقوقی نداشته و ارزش پاسخ گفتن را ندارد!
    آزرده نشوید! دریغ از اتلاف وقت!

  82. basalam azinke imruz waredy insayad shudam benahayad khushe halam araz inke dar safaye asly har chi kardam natwanistam morooye baba keled kunam khahesheshan agar imkan dara tarmimkunid mamnun azshuma muhamad aly bartiz azbaba

پاسخ دادن به متین لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*