غم هميشگي من «وطن وطن» شده است – به گردنم غم آوارگي رسن شده است
وطن به پهنة شعر من آرمانشهر است – تمام فلسفة شعر من وطن شده است(تابش)
دوستان و عزيزانٰ من آمدم اما خيلي دير(آمدي جانم به قربانت- ولي حالا چرا) به قولي معروف هروقت ماهي را از آب بگيريم تازه است.
به فرمایش مدیریت محترم سایت جاغوری یک، قانون در سایت جاغوری یک، این است که هرکسی به صورت رسمی با این سایت همکاری میکنند؛ چند سطری در باره خود بنویسند تا خوانندگان با نویسنده بیشتر آشنایی داشته باشد . این قانون موجب شد؛ چند سطری در باره خود خط خطی نمایم.
محمد جمعه کریمی هستم ، در شهرک زیبای «انگوری» بدنیا آمدم. دورهی کودکی را همراه با خاطرات شیرین در آن جا سپری نمودم. علوم متداول روز را در زادگاهم گذراندم. برای تحصیلات در سطوح بالاتر، هجرت را در پیش گرفتم. چند صباحی مشغول تحصیل علوم دینی بودم و در رشتهی فقه و معارف اسلامی فوق لیسانس را کسب نمودم و به درسهای جدید هم گذری انداختم و هماکنون لیسانس ادبیات فارسی را بدست آورده و در خدمت شما هستم.
بعد از قيل و قال مدرسه اندک فراغتي پيش آمد تصميم گرفتم به معرفي منطقه اي از مناطق جاغوري به اندازه وسع و توان خويش بپردازم. شايسته بود قلم بدستان و آگاهان و بزرگان اين منطقه به اين مهم ميپرداختند تا بتوانند حق مطلب را به خوبي اداء نمايند. متأسفانه کسي نپرداخته است، من به تقاضاي دوست و برادر عزيزم جناب اقاي رحيمي، ) مدير سايت جاغوري يک(، تصميم گرفتم که به اندازه توان به معرفي منطقهي زيباي و شاهرک هزارهجات يعني «انگوري» بپردازم . البته حرف ناگفته را در همین جا باید گفت؛ و آن است که ممکن برخی مطالب جا بماند و بعضی از شخصیت ها ممکن است از قلم بیافتد و برخی از اماکن دیدنی شاید به یاد من نباشد؛ ولی دوستان آگاه ميتوانند از طريق پيامک ونظرات وایمیل به نکات مهم جا ماند، بنده را ياري نمايند.
ورود به معرفي جاي جاي منطقهي زيباي دانشدوست و دانش پرورجاغوري، در هر وقت و هر زمان؛ خالي از لطف نخواهد بود؛ من هر چند دير به اين کاروان پيوستم اما اميدوارم به کمک دوستان و راهنمايهايشان بتوانم اين کار را انجام دهم. ديدم منطقه انگوري از لحاظ جغرافيايي و استراتژيک مهم و موقعيت فوق العادهي در هزارهجات دارد؛ که بر تک تک مردم جاغوري، مالستان، کمرک، پشي، ناهور و ارزگان و … مخفي نيست؛ پرداخته نشده است و من برخود لازم ديدم اشارهاي فهرست وار به اين منطقهي زيبا داشته باشم. امکان دارد حق مطلب را اداء نکنم ولی مقدمه ی خواهد برای دوستان که به جزئیات میپردازند.
نکته:
من تلاش دارم به صورت اشاره وار به معرفي منطقه و اقوام ساکن در منطقه و مدارس، مکاتب، بزرگان موجود و … وارد شوم و ممکن است برخي آماري که از منطقه داده ميشود تقريبي باشد و اگر کساني هستند که آمار واقعي را دارند، از طريق پيامک خويش اطلاع رساني کنند و از لطف شان خوشحال خواهم شد.
جاغوري:
رسول گرامي اسلام(ص) : حب الوطن من الايمان.
سعديا «حبّ وطن» گر چه حديثي است صحيح – نتوان مُرد به سختي که من اينجا زادم.
جاغوري يک منطقهي زيبا و خوشنام و خوشآب و هوا و معروف و مشهور به دانش دوستي و دانشپروري در ميان مردم افغانستان و به ويژه در ميان مردم هزارجات است. مردم اين منطقه از فکر و انديشهي روشن برخوردار هستند و از عالمان و دانشمندان و روشنفکران نسبتا خوبي برخوردارند. جاغوري از لحاظ جغرافيايي از توابع ولايت غزني هست و در غرب آن ولايت قرار دارد و حدفاصل آن تا غزني از 150الي 200کيلومتر(تقريبي) است. راههاي مواصلاتي مختلف اين شهر(جاغوري) به ولايت و ولايتهاي ديگر دو راه عمدهاي وجود دارد مثل جنده، قرباغ و عمده مردم هزاره جات از اين دو مرز وارد هزارهجات ميشدند مثل جاغوري، مالستان، کمرک، پشي و اغلب ارزگان، ناهور و … بيشتر در زمان انقلاب يکي از شاهراههاي مهم و بزرگ مواصلاتي، تسليحاتي، معیشتي، پوشاکي و اجناس مختلف راه رسنه و انگوري – جنده محسوب ميشدند که تمام مايحتاج مردم هزارهجات از اين دو مرز وارد و صادر ميشدند و ورود و خروج مردم اين مناطق به خارج از هزارهجات از اين مرزها انجام ميشدند.
اقوام در جاغوري
بد نيست براي ورود به بحث ، اشاره گذرا به اقوام منطقهي جاغوري داشته باشم. جاغوري از چهار دسته تشکيل شده است به نامهاي( آته، ايزدري، باغچوري، و گري) جاغوري دو برادرا(جاغوري و آته)بودهاند. آتة خود به شاخههاي بزرگي تقسيم شدهاند به نامههاي(اوقي، مسکه، بابه و …). جاغوري داراي سه فرزند بوده است به نامههاي( گري، يزدري، و باغچوري)،ايزدري داراي چهار فرزند به نامههاي( ميرداد، خواجه علي، مشيد احمد)است. باغچوري نيز داراي سه فرزند به نامههاي(لومان، خدايداد، شيرداد)است و گري يکي از فرزندان جاغوري است که خود يک از چهار طايفهاي بزرگي است که جاغوري فعلي را تشکيل ميدهند و خود داراي شش فرزند ميباشد به نامههاي (دولتشه، انگوري، زيرک، داوود، حيدر و .قره). هماکنون هر کدام آنها به اقوام بزرگي تبديل شدهاند و هرکدام داراي خانوارهاي بزرگ است و هر خانوار بزرگ داراي خانوارهاي کوچکتري تقسيم شدهاند و در مناطق مختلف به نام«ناوهگري و نيرو» زندگي ميکنند و با همان نامهاي قوميشان شهرت دارند مثل داوود در يک منطقه وسيع قرار دارد که خود داراي دستهها و اقوام هستند و هرکدام منطقهاي بزرگ داراي منقطهاي کوچکتر و تقسيمبنديهاي مختلف هستند؛ مثل منطقهاي به نامهايي بلو، نوآباد، گردو، حيدرا، اشکه و … و همچنين اقوام و دستههاي مختلف و ملابستيهاي مختلف تقسيم شدهاند و همچنين منطقه انگوري متشکل از خانوارهاي بزرگ که خود همين خانوارهاي بزرگ داراي خانوارهاي کوچکتر تشکيل شده است و داراي منطقهاي جداگانه و اقوام و دستههاي و ملابستيهاي مختلف تشکيل شده است و هکذا زيرگ، حيدر، قره و دولتشه که تعداد از مردم دولت شه و قره در منطقهاي جغرافيايي انگوري ساکن هستند جزء اين منطقه هستند.
انگوري در ابتدا به دو طائفه بزرگ تقسيم ميشود مثل غريبه و سرشته.
1. سرشته داراي سه فرزند بوده است (1. محمد پناه(وليداد، تيمور، جيفا و مطلب) 2. ملاخيل،3. شونهده)
2.غريبه داراي هفت فرزند بوده است (نورنگ، غوله، لشکري(عاقل و روزي)، خوديتو، ياغوطي، خجاشي (از فرزند نسلي باقي نمانده است) و سليمان و هرکدام از اين اقوام بزرگ داراي دستههاي بزرگ و ملاييهاي بزرگ و منطقهي بزرگ تقسيم شدهاند.
انگوري:
عمرت البلدان بحب الاوطان، شهرها با حب وطن آباد مي شود.[1]
يکي از مهمترين منطقه «جاغوري» شهرک انگوري است که ميان دو منطقه حتقول و داوود قرار گرفته است.اين منطقه به دليل موقعيت استراتژيک جغرافيايي و گلوگاهي مهم تجاري هزارجات و به ويژه جاغوي را تشکيل داده است و از پر رونقترين بازار که همة اجناس مايحتاج جاغوري و اطراف از اين بندرگاه تهيه ميشود، انگوري است و اغلب پشتونهاي رسنه و شنکيه ميوههاي خود را از قبيل انگور، خربزه، هندوانه(تربوز) و… وخوراک احشام از قبيل کاه و ريشقه و ..(اشقه) خويش را به اين بازار آورده و به فروش ميسانند و بسياري از لوازم زندگي خود را از اين بازار تهيه ميکنند و بازار انگوري، بسياري مردم را از ساير مناطق جاغوري و غير جاغوري به خود جلب نموده است که در اين ديار سکونت داشته و مشغول کارند و بسياري از آنان مغازه و سرپناهي دارند و يا اجاره نمودند و در اين منطقه مشغول معامله و سرگرم خريد و فروش اجناس مختلف ضروري زندگي هستند.
مسجد جامع و مدرسه بازار ولي عصر(عج) که يکي از مهمترين مساجد جامع و پايگاه فرهنگي مذهبي اين منطقه است که در مرکز بازار انگوري قرار دارد که در آن نماز عبادي جمعه و جماعت مرتب برگزار ميشود. اين مسجد که مهمترين مرکز عبادي بازار انگوري، از زمان ساخت آن، تا کنون به شمار ميرود، به اجازة حضرت آيت الله العظمي خوئي(رح)توسط مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي الحاج خرّمي داوود در سال 1364 هـ . ش تأسيس گرديده است. اين مسجد مدرسه حوزة علميه علاوه بر مرکزيت عبادي- مذهبي، در سالهاي پس از وي بدليل موقعيت ويژه اش، همواره مرکز مهم اجتماعات مردمي در گردهماييهاي سياسي- اجتماعي تمام مناطق«ناوه گري و يا ناوه نيرو»[2] نيز بوده است که متأسفانه در شرايطي فعلي براي مردم و بازاريهاي اين منقطه کفاف نميدهد و به ويژه که در ماه مبارک شعبان و رمضان هر روز بعد از نماز ظهر و عصر محفل سخنراني و روضهخواني نيز برقرار است.
تجديد بناي اين مسجد و توسعه آن، منتظر دستان خير است؛ چون اين مسجد براي جمعيت بيست سال پيش ساخته شده است و در شرايط فعلي جوابگوي جمعيت حاضر نيست .
در اين اواخر به کمک علما و طلاب اين منطقه انگوری يک از اطاقهاي مسجد جامع و مدرسه بازار انگوري کتابخانه داير گرديده است. هرچند در ابتداي کار است و نواقص زيادي دارد. کتاب کم دارد و ميز و صندلي بسيار محدود است انشاالله به کمک دوستان و برادران خير بتوانيم در آيندهي نزديک توسعه دهيم.
[1] علي(ع) بحار الانوار، ج 75، ص 45..
[2] از بزرگان شنيدم که ميگفت: اين ناوه را بدليل اين که مردان پهلوان و نيرومند و تواناي داشتند و در مقابل کوچيها استادگي ميکردند؛ ناوه نيرو ميگفتند مردم اين منقطه از نيرو و توانايي خاصي برخوردار بودند و از اين جهت که اکثر مردم و بجههاي گري در اين منقطه سکونت دارند؛ ناوه گري ياد ميکنند.
با سلام و درود به آقای کریمی!
باتشکر از اینکه بالاخره ما را از حالت انتظار بیرون آوردید. مدت ها بود که به هر دری سر میزدم که چرا از میان نسل جدید زادگاه من؛ یکی هم پیدا نمی شود که کارهای فرهنگی بکند؟ چرا این مردم این قدر بی انگیزه اند؟ چرا همیشه دیگران برای این مردم تصمیم می گیرند.؟ چطور اینهمه آدم ازین منطقه مهم می توانند استفاده ها ببرند ولی خود این مردم آواره سنگبری ها, کارخانه های پلاستیک, آجرپزی……عمری را سر میکنند.
اگر در توان تان باشد لطفا بفرمایید که ما چند نفر دانشجو و چند نفر فارغ التحصیل در چه رشته ها داریم؟ آیا می توان یکی دو تا افراد نخبه و با استعداد بین آنها یافت, که بتوان روی شان حساب باز کرد؟ چرا این مردم اینقدر کرخت و بی تحرک اند؟
سلام خدمت آقای کریمی!
امید است که نوشته های شما بتواند تکه های از هم جدا شده ای مردم ما را پیوند زند وهر کس بداند که اوضاع انگوری از هر نظر چطور است وچه میگزرد،کار شما قابل قدر است وبرای معلومات مزید از تجربه های خود مردم آنجا استفاده کنید،قلم ات پر رقم باد کریمی عزیز.
حاج کبیر یوسفی از سویدن
برادر بسیار گرامی آقای کریمی سلام
از زحمات تشکر.
ریشته شما اصولا با نوشتن باهم تنیده است از شما انتظار بیشتر می رود ما می خواهیم پیشقدا را بهتر بشناسیم . به امید ادامه کار و حضور تان در این فضای مجازی ولی زیبا.
سلام دوست خوب جناب کریمی صاحب! شنیده ای که می گویند: سالی که نیکوست از بهارش پیداست.
هرچند جای شکر است که بالاخره نام پرآوازه “انگوری” هم در این سایت به چشم خورد و یک شیر مرد(پیرمرد) پیدا شد و برای معرفی منطقه ای انگوری قلم به دست گرفت. اما به راستی وقتی این نوشته ای نامنظم و بی ادبیات و پراکنده را خواندم، خجالت کشیدم که از انگوری هستم و ای کاش هیجگاه کسی به این صورت پیدا نمی شد و چیزی برای انگوری نمی نوشت و انگوری پرآوازه، بدون معرفی اش در اذهان همچنان باقی می ماند. آخر این چه نوشته و ادبیاتی است که شما به کار گرفته اید. باور کنید یک بچه کلاس دومی بهتر از این می نویسد. ناسلامتی شما را می گویند که علاوه بر تحصیلات حوزوی، ادبیات فارسی هم خوانده اید! بیشتر از این چیزی نمی گویم اگر لطف کنید و دیگر به این صور ت ادامه ندهید بسیار بهتر است! اگر آدرس ایمیلت را پیدا کردم خصوصی برایت مفصل درد دل خواهم کرد. شکرالله
سلام دوست خوب جناب کریمی صاحب! شنیده ای که می گویند: سالی که نیکوست از بهارش پیداست.
هرچند جای شکر است که بالاخره نام پرآوازه “انگوری” هم در این سایت به چشم خورد و یک شیر مرد(پیرمرد) پیدا شد و برای معرفی منطقه ای انگوری قلم به دست گرفت. اما به راستی وقتی این نوشته ای نامنظم و بی ادبیات و پراکنده را خواندم، خجالت کشیدم که از انگوری هستم و ای کاش هیجگاه کسی به این صورت پیدا نمی شد و چیزی برای انگوری نمی نوشت و انگوری پرآوازه، بدون معرفی اش در اذهان همچنان باقی می ماند. آخر این چه نوشته و ادبیاتی است که شما به کار گرفته اید. باور کنید یک بچه کلاس دومی بهتر از این می نویسد. ناسلامتی شما را می گویند که علاوه بر تحصیلات حوزوی، ادبیات فارسی هم خوانده اید! بیشتر از این چیزی نمی گویم اگر لطف کنید و دیگر به این صور ت ادامه ندهید بسیار بهتر است! اگر آدرس ایمیلت را پیدا کردم خصوصی برایت مفصل درد دل خواهم کرد.
باردر عزيز آقاى رحيمى را نخست سلام مى رسانم وبعد برادر نويسنده را دو نكته را ياد آور شوم يكى در را بطه با پاورقى كتاب تيمور خانوف كه زمين رسنه را متعلق به گر ى نوشته لطفا در آينده اصلاح كه متعلق به بوسعيد بوده است وقلعه ى بنام بو سعيد تا هنوز به همين نام وجود دارد
ثانيا نسبت به سا ختار اجتما عى و قومى جا غورى برادر نويسنده كمى تحقيق نموده نوشته اى ارايه دارد بهتر خواهد بود. در رابطه با بافت باغچورى هم اينك اقوام لومان، خديداد، شير داد شغله كه دو قوم بابه كمال وندام مى باشد وهمچنان بو سعيد تشكيل مى دهند و ديگر اته را شما به چه مدركى از پيكره ى جاغورى جدا ساخته ايد اميد وارم كه دوستان در صورت عدم اطلاعات دقيق تاريخى نتها به خاطر ولع نويشتن چيزى ننويسند تا اهميت سايت شان تحت سوال رود ودر ضمن سواد نوسنده را خدشه دار سازد.
سلام دوستان
عجب دنیایی است دنیایی مجازی نظر جناب اقای فتاح مرا بیاد یک داستان بسیار معروف متداول انداخت .
که شاید بسیاری هموطنان شنیده باشد . تف کو نه از نو و نه از مه .
ای گپ در جای زده می شود که یکی دستش به خسته شرین رسیده به دهن مبارک انداخته ولی دیگری که عرزه چنین کاری را نداشته مرض حسادت شان کل کرده از راه می رسد می گوید تف کو نه ار نه ازمه .
اولا خداوند همه را ار این مرض خانمان سور امان بدهد .
دومین دوست عزیز از عمر سایت جاغوری یک نزدیک به چند سال می گزرد وهمین منطقه را شما تافته جدا بافته تعریف می کند یکی پیدا نشد که برای دو کلمه خط خطی کند .
حا لا که هنوز ایشان به زیبای با بسم الله را شروع نکرده شما به باد افترا ونا سزا گرفته اید .
ایشان هنوز که چیری نگفته اگر چشم تان از دید نیافته قسمت اول است ایشان نیز در ابتدا متوجه این نکته بوده لذا گفته مناسب بود از ایشان مثلا بهتران مثلا شما این کار را انجام می دادید .
حالا که این قد خود را نابغه قرن می دانید کسی جلوی شما را نگرفته این شما این هم سایت جا غوری یک دری شان بر همه باز است . بیا منطقه تان به همان میزان که خود قبولی داری مفرفی چشم حسود کور . شما درد دل تان خدا شفای عاجل عنایت کند .
عریر برادر مناطق که هنوز نتوانسته افراد دوکلمه از خوبی ها مشکلات مناطق شان بنویسد به دلیل نیست . در پشت این منطقه انسانهای مثل شما چنبره زده که جز بلو زدن کم زدن دیگران کاری ازدست شان بر نمی اید به همین کسی حاضر نیست خود را به جهت به دهن نفهم های مثل شما بیندازد . در این شایت روزانه بیش از دو هزار نفر بازدید می کند در باره نظرات من ونظرات شما و زحمت های جناب اقای کریمی به قضاوت خواهد نشست .
به قول شاعر : فقط عرز خود می بری زحمت ما می داری .
ثالثا : شما بخدا بعذ ار این همه قیل قال یک کسی اگر پیدا شد تصمیم به خدمت گرفت حال اگر تقدیر نکردید . حرف اصافه موقوف .
رابعا : بار هم خداوند همه از مرض حسادت نجات بدهند امین و
اقای کریمی عزیز شما وظیفه تان عمل کنید زحمات شما انصافا قابل قدر است نطرات ادم ها بیان گر شخصیت آنها است به این یاوه گوی ها اهمیت ندهید
هردم از این باغ بری میرسد** بسی دیر، ولی پر ثمری میرسد!؟
جناب کریمی پیر مرد درود ما نثار تان باد. عذر دیر آمدن را که خودت خواسته ای و راه انتقاد را بسته ای! با این وجود، خیلی به جاست که بعد مدت ها انتظار کسی از منطقه پرآوزه انگوری پیدا شد که قلمی بگرداند و زادگاهش را به معرفی بیگیرد. بهرحال کارتان گرچه خالی از نواقص املایی و انشایی نیست؛ اما، بازهم در نوع خودش قابل قدر است. عزیز برادر بقول آن شوخ اول این کار را نمیکردی و همانند دیگر فرزندان انگوری همچنان مهر سکوت بر لب میزدی؛ اما، حالا که شروع به دوش کردی مرد و مردانه تا آخر بدو بدو بدو و بازم بدو و ادامه بده از انتقاد سازنده یا گزنده یا سوزنده دیگران ناامید نباش ! اما خواهشاً نوشتارت را چندین بار بخوان ویرایش و پیرایشش کن و بازم بخوان تا با کمترین اشتباه به نشر رسد! مسلماً در آنصورت همه گان مدیون شما بوده و از خوانش نگارش تان لذت خواهند برد. حتی اگر بتانی از تجربه پیش رو ها استفاده کن. گویند: نپرسیدن عیب نیست! ندانستن عیب است! بهر انتقاد بر این نوشتارت پذیرفتنی است خیلی نامنظم و درهم و برهم است مثل اینکه بدون ویرایش و پیرایش در همان بدو نوشتن روانه بازار مجازی اش نموده ای ! اما، هرچه هست بعد مدت ها انتظار تنها یک مرد قلم بدست از منطقه با آن نام و آوازه پیدا شده که کارش قابل قدر است ادامه بده پیرمرد و از انتقادات ها دلسرد نشو! پایدار و پیروز باشی عزیز !
سلام دوستان
راستی دوستان اگر واقعا دنبال اصلاح هستید چند نمونه را ذکر کنید تا اصلاح آن راحتر شود . فکر کنم اگر غرض مرض دیگر در کار نباشد روش معمول این است . بجای این حرف ها وشعار الکی موارد اشتباه را تذکر بدهید .
در غیر این صورت عادت بدی است امید که تکرار نشود .
باتشكر از نويسنده كه معلوماتي را ارائه نمود…
من فقط دو نكته را ميخواستم عرض كنم 1 معلومات تان در باره اقوام جاغوري در حد ابتدايي هم نيست خواهشمندم كزارش دهي تانرامتمركز به منطقه و قوم كه اطلاعات نسبي از انها داريد نماييد كه هماناانگوري باشد . تا ما هم بيشتر مستفد شويم .
2 ايا اسرار شما نسبت به تغير نام ناوه نيرو به تاوه گري ناديده گرفتن كتله بزرگي مردم غير گري كه در اين ناوه زندگي ميكند نيست ؟ ما از جامعه روشنفكران ناوه اين توقع را داريم كه از هرگونه نوشتاري كه باعث تشنج لفظي ويا سوئ تفاهم شود بپرهيزد …
سلام به همه دوستانیکه در اینجا گذری می اندازند. دوست محترم مولف گرامی ! دیمرکشه پدر ساده سوکه بوده و ساده سوکه پدرجاغوری. جاغوری دارای چهار فرزند به نام های گری, ایزدری, بیغنی وباغچوری. حالا بقیه فرزندان سه برادر را می گذارم به حساب شما. از بیغنی ابتدامی کنم! قولنی فرزند بیغنی قولو فرزند قولنی آته فرزند قولو و آته دارای هفت فرزند بوده! به نام های شیرداغ,زردک,اوقی,علی,مامه,رام و بارام. حالا شما بقیه اش را بنویسید. در قسمت های بعدی نوشته تان.
نوت: اگر کمک کار داشتید با من در تماس شوید تا فرزندان آته را آدرس های جدید شان در کشورهای اروپا,امریکا استرالیا و غیره به دست رس جناب عالی قرار بدهم .
موفق باشید
اولين باري است كه مي شنوم آته از جاغوري نيست.. رد يا تاييد نمني كنم اما جناب نويسنده بدون خلطه و دليل عقلي و نقلي فير نكنند بهتر است. به هر صورت انگوري جگر گوشه ي جاغوري است و زيباترين منطقه ي جاغوري.
برادر ارجمند جناب آقای کریمی و بقیه دوستان سلام علیکم.
ضمن ارج نهادن به زحمات و تلاش جناب کریمی و حساّسیت خوانندگان عزیز به نوشتارها و مناطق خویش! نوشته جناب کریمی و اظهار نظر عزیزان را خواندم. هرچند ایشان هنوز در “ب” بسم الله قرار دارد و قضاوت در باره نوشته ایشان زود است؛ اما نقد و انتقاد جناب فتاح، مرا وادار کرد که چند جمله را ما هم شریک شویم.
به نظر می رسد، اصل اشکال جناب فتاح، صحیح باشد و ممکن است به لحاظ ادبی، سبک نگارش و آیین درست نویسی نقدهای وارد باشد؛ اما در ادبیات به کار رفته از سوی فتاح نیز، زیاده روی شده است، که از انصاف به دور است؛ چنانچه ایشان می نویسد: “خجالت کشیدم که از انگوری هستم …..”
اما در رابطه به نوشته جناب کریمی، ایراد مهمی که به نظر می رسد اینکه این نوشته بیشتر به صورت گفتاری است تا نوشتاری! یک نوشته خوب علاوه بر دارا بودن مفهوم، محتوا و پیام، باید از حیث سبک نگارش و آیین درست نویسی از قبیل: املای صحیح کلمات، قواعد نشانه گذاری، نظم و ترتیب، استفاده بجا و مناسب از صنایع ادبی و آرایه های کلام، آوردن هریک از انواع مطالب در یک بند و مستقل، موزون بودن، توجه به مخاطب، نقل صحیح و بموقع سخن دیگران، اختصار، وحدت موضوع و … نیز بی بهره نباشد.
در این نوشته به نظر می رسد، دقت لازم بعمل نیامده بعنوان مثال ایشان از اقوام جاغوری به تعبیر خودش ورود می کند و یک مرتبه سر از مدرسه بازار و به گزارش از فعالیت خودشان سردر می آورد! و حتی به اشتباهات تایپی هم در این چند سطر توجه نشده است که این بی توجهی ها به مخاطب ایجاد بدبینی میکند؛ به ذکر چند نمونه از نوشته جناب کریمی بسنده می کنیم:
به اندازه وسیع و توان خویش بپردازم.
ورود به معرفی جای جای منقطهی زیبای دانشدوست
امکان دارد حق مطلب را اداء نکنم ولی مقدمه خواهد برای دوستان که به جزئیات میپردازند.
جاغوری یک منقطهی زیبا و خوشنام
تصلیحاتی، معشتی،
وخوراک احشام از قبیل کاه و ریشقه و ..(اشقه)
به فروش میسانند
راههای مواصلاتی مختلف این شهر(جاغوری) به ولایت و ولایتهای دیگر دو راه عمدهای وجود دارد مثل جنده، قرباغ و عمده مردم هزارات از این دو مرز وارد هزارهجات میشدند مثل جاغوری، مالستان، کمرک، پشی و اغلب ارزگان، ناهور و …
شایسته بود قلم بدستان و آگاهان و بزرگان این منطقه به این مهم میپرداختند تا بتوانند حق مطلب را به خوبی اداء نمایند. متأسفانه کسی نپرداخته است،
منطقهی زیبای و شاهرک هزارهجات
البته حرف ناگفته را در همین جا باید گفت؛ و آن است که ممکن برخی مطالب جا بماند
از طریق پیامک ونظرات وایمیل به نکات مهم جا ماند، بنده را یاری نمایند.
بد نیست برای ورود به بحث اشاره گذرا به اقوام منطقهی جاغوری داشته باشم. جاغوری از چهار دسته تشکیل شده است به نامهای( آته، ایزدری، باغچوری، و گری) جاغوری دو برادرا(جاغوری و آته)بودهاند.
هدف این چند سطر احترام به دوستان و تشویق و تلاش بیشتر جناب کریمی است و بس.عین- الف
baz ham mubghiz Adam nameshin shuma ahmaqa hazaragai hazaragai asta dega ATA wa GARI chiya
سلام دوستان مخصوصا جناب اقای ع الف که بهتر بود عبدالله الله یاری عبدالله الکی یک چیزی به این مضمون می نوشتی : این همه نام که خدا خلق کرده .
البته حق هم داری این همه حرف مفت را که ردیف کردی حتما می تانه در پس حروف بیاید این شعار تو خالی نام مستعار هم تاب نمی اورد .
وانگهی دوستان عزیز
انتقاد کردن حرف چنین چنان زدن کاری هر پیر زنی است . وارد شدن در میدان دل شیر می خواهد همت مردانه .
اگر راست می گوید در عمر تان یک صفحه اینترنتی خط خطی کرده اید اگر کرده اید کجا ؟ است .
اگر غرض مرص ندارید حس حسادت شما را نترکانده راهی اصلاح همان راهی است که نویسنده پیشنهاد کرده است . پیامک ایمیل تلفن وغیره .
کلا به این نتیجه رسیدم که مردم ناوه مردم عجیبی است . این منطقه به ظاهر زیبا ادم های عجیب دارد به همین دلیل حوتقول هنوز مدیریت ندارد خودت فکر کنید .
چرا دور بروم از داود جناب اقای دکتر خرمی برای معرفی منطقه اش چه درد سر های که ندید چه حرف های مقت که نشننید .
فتاح صاحب جای خحالت کشیدن را گم کرده اید این جا باید خحالت کشید .
شما فکر کنید برای قاعدین که دست از پا خطا نکردند راحت خوابیده از طرح کوچک ترین مسایل و مشکلات منطقه چشم پوشی می کنند احدی گله ندارد بخواب خواب خوبی بیبینی .
ولی یکی پیدا شده دارد بار جا مانده از زمین بر می دارد شروع کرده به حسادت که یای فلان کلمه جا افتاد نقطه فلان مسئله نوشته نشده .
واقعا برای این منطقه مردمانش متاسفم از همه مهم تر اینکه یکی هم پیدا نمی شود به مزخرفات این ها با نام نشان جواب بگوید پایان دهند
مگر نه این است که در قامت و منطقه شما مثلا ظاهر نشده خوب شما که شایستگی این کار را دارید یا الله . یا نه ننق زدن را بلدید سیاه کردن را .
خدا وند از شر همه حاسدان ، همه را نحات عنایت کند که عجب مرض بدی است
سلام دوستان
برار گل محمد علی جان! دیگران خوب است به یک نفر انتقاد و به تعبیر شما اهانت می کند، شما که به همه مردم ناوه، به جز داکتر خرمی( اگر خودت خرمی نباشی!)به نظر خودت بسیار محترمانه توهین فرموده ای. اصلا تورا چکار به اینکه فلان منطقه مدیریت مشخص دارد یانه؟ شما که دارید چه شاخ دکن پیل زدید؟
اکنون که این چند سطر را می نویسم در نماشگاه تهران مسول غرفه مجمع علما و طلاب جاغوری در نمایشگاه کتاب تهران هستم.
وایمکس را برده بودم تا ارتباطم با دنیای مجازی قطع نشود. بخش نظرات این مقاله (معرفی انگوری) را باز کردم.
برخی از برادران به نکات خوبی اشاره نموه بودند. راستی برای اصلاح و بهتر شدن کار با زبان بسیار ملایم و خیر خواهانه هم می شود. تا هم نویسنده منتقد به خوب سخن گفتن عادت نماید و هم عزیزی که زحمت می کشد از وقت و هزینه مالی خود می گذرد دچار بی انگیزگی و ناامیدی نشود ما باید یادبگیریم که نکات مثبت و نکات منفی را باهم ببینیم و آن را نشان دهیم تا قابل اصلاح باشد کلی گویی مشکل را حل نمی کند. از خداوند برای ببینندگان سایت جاغوری یک سلامتی انصاف و موفقیت آرزو دارم. برای تان گذارشی از تهران در روز های آینده خواهم فرستاد. غرفه مجمع تهران 11و30 روز یک شنبه