بنام خدا
نوشته ی را که در پیش رو دارید،مصاحبهای کوتاهی است با یکی از برادران بلند همتی که علی رغم مشکلات و گرفتاریهای که وجود دارد، توانسته است کارهای مهمی در راستای احیای موسیقی و هنر کشور فلک زده ما انجام دهد. گامهای بلندی بردارد. بنده وقتی با ایشان و کارهای شان آشنا شدم وظیفه خود دانستم گفتگوی صمیمی داشته باشم تا قدمی برداشته باشم در راستای تجلیل از کسانی که بی ادعا کارهای بزرکی انجام میدهد. توجه شما را به این گفتگو جلب مینمایم.
جاغوری یک : لطف کرده ابتدا خود را برای بینندگان محترم سایت جاغوری یک معرفی نمایید.
آقای اکرمی: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده علی اکرمی هستم از جاغوری و گردن اتقول
جاغوری یک : چند مدتی است که در ایران هستی؟
آقای اکرمی: من تا حا لا دو بار در ایران آمده ام یکبار در سال 1369که تا سال 78در ایران بودم که بر گشتم به افغانستان و دو باره برگشتم ایران که تقریبا 8 سال است که در ایران زندگی میکنم.
جاغوری یک : چه شد که به فکر تاسیس مؤسسه بیفتی؟
اکرمی:من پنج سال قبل به خاطر آموزش گیتار در آموزشگاههای مختلف ایران رفتم. آموزشگاه «سرنا»،«فرهنگ سرای خاوران»،«فرهنگ سرای رازی» و «فرهنگ سرای بهمن» دیدم که از افغانیها کسی برای آموزش در این جاها نمی آیند این سؤال در ذهنم خلق شد که چرا همشهریها برای فراگیری این هنر نمی آیند؟ پیش خود گفتم شاید یکی از دلایلی که موجب شده این باشد که یک مرکزی برای افغانها وجود ندارد و شاید برخوردی مناسبی با ما مردم نمی شود، لذا تصمیم گرفتم که یک مرکزی را آماده سازم که برای این کار باید از وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز می گرفتم مراجعه نمودم. به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که جادارد از جناب وزیر وقت محترم آقای دکتر وصفی ریس مجامع تشکلهای فرهنگی تشکر نمایم که ایشان به خوبی برای ما مجوز صادر نمود. قرار شد که ما در سه بخش فرهنگی هنری و آموزشی فعالیت داشته باشیم و مدت سه سال است که در بخش آموزش موسیقی مشغول میباشیم.
وقتی شروع بکار نمودیم در ابتدا فکر میکردم سه ده جنگ و نا امنی که در کشور ما وجود داشته است هنرمندی زیادی وجود نداشته باشد ولی با شروع کار متوجه شدم که هنرمندانی زیادی وجود دارد که در کارهای حتی کاذب مشغولند. اینها را شناسایی کردیم و این چند سال است که فعالیت می کنیم و در تهران به عنوان یک مرکز فرهنگی آموزشی شناخته شده هستیم.
جاغوری یک : اسم مؤسسه شما چیست؟
آقای اکرمی: اسم این مؤسسه، موسسه آموزشی،فرهنگی، و هنری نوای آشنا می باشد.
جاغوری یک : سؤال دیگر که از شما دارم این است که تمویل کننده و حمایت کننده این مؤسسه چه کسانی هستند؟ از کجا حمایت مالی میشود؟
آقای اکرمی: در این مؤسسه حدود صد ملیون تومان سرمایه گذاری شده که 65ملیون آن بابت رهن محل آموزشگاه و بقیه آن هزینه های جانبی و سازهای مختلفی که لازم بوده است می باشد. در این موسسه سازهای سنتی مختلف افغانستان را که در ایران کمیاب است ما داریم. این هزینه ها فقط از جیب شخصی خود بنده بوده و هیچ نهاد و شخصی دیگری در این راستا وجود نداشته و اسپانسری نبوده است.
جاغوری یک : سؤال در جامعه ما از هنر موسیقی یک برداشت منفی وجود داشته است فکر میکنم یکی از علت ها این بوده است که اغلب موسیقی افغانستان نتوانسته است به مفاهیم و معنای متعالی دست رسی داشته باشد از موسیقی بیشتر آنچه در ذهنهای ما وجود دارد مفاهیم و محتواهای بسیار پایین دست و عشقهای زمینی را با خود داشته است بیشتر عشقهای مستهجن حیوانی، در حالیکه می توان توسط هنر که یک ابزار قدرت مند و بسیار مؤثر می باشد به مسایل مهم و محتواهای از قبیل میهن دوستی، همبستگی ملی، دفاع از مظلومیتهای اقوام، عدالت اجتماعی و … را توسط هنر موسیقی در جامعه ترویج کرد. شما به عنوان شخصی که مدیریت این مؤسسه را به عهده دارید تا چه اندازه به محتواهای موسیقی توجه دارید؟
آقای اکرمی:
ما سعی میکنیم از اشعار شعرای سرشناس افغانستان استفاده نماییم بیشتر مسایل اجتماعی را در نظر داریم سعی میکنیم از اشعاری که مورد تایید شعرای مطرح کشور نباشد استفاده نکنیم.
سؤال دیگر که مطرح است این است که خصوصیت مؤسسه شما در باره آموزش هنر مندان چه چیزهای است.؟
آقای اکرمی: خصوصیت موسیقی که در مرکز آموزشگاه ما آموزش داده می شود این است که موسیقی ما موسیقی است که اصول موسیقی را رعایت میکند و تا کنون موسیقی افغانستان با اصول فنی موسیقی اجر نشده است. ولی ما در این مرکز با نُتموسیقی و اصولی که باید مراعات شود توجه داریم در کلاسهای ما آموزش از روی نُت است آموزش به صورت درست و روش مند انجام می شده است.
جاغوری یک :اگر درست فهمیده باشم از سخنان شما به این جمع بندی می رسیم که موسسه شما، هم به محتوای ارزشی فکر میکندوسعی دارد مفاهیم و محتوای که در خدمت ارزشهای اصیل انسانی باشد و هم به تخصصی و اصولی بودن می اندیشد؟.
آقای اکرمی: بله درست فرمودید. موسیقی که در افغانستان از رسانه ها پخش میشود هیچ کدام شان دارای نُت نیست اگرچه بسیار زیبا است ولی دارای نُت نمی باشد. اگر بخواهیم آن را دو باره اجرا کنیم چون نت ندارد مشکل است و باید از نو اجرا نماییم و به صورت غیر علمی و بدون نت اجرا کنیم.
جاغوری یک : می شود به کارهای که تا کنون انجام شده اشاره داشته باشید؟ تا حال چه فعالیت های داشته اید.؟
اکرمی: از زمانی که شروع بکار کردیم در سطح تهران، البرز و کرج برنامه های داشتیم. در جشن نوروز که با همکاری آقای شوکت محمدی و آقای افضلی که مسولیت غرفه افغانستان را در نوروز 90 به عهده داشتند و ماهم در آن سهیم بودیم.برنامه اجرای موسیقی در تا لار وحدت با حضور رؤسای جمهور شرکت کننده در جشن نوروز را این مؤسسه به عهده داشت. همچنین در جلو غرفه افغانستان برنامه داشتیم. همچنین در نمایشگاه توانمندیهای هنر مندان برجسته افغانستان که توسط سازمان اکو دایر شده بود شرکت داشتیم. امسال جشن میراث مشترک که در برج میلاد برگزار شده بود برنامه داشتیم. شبی شعر و موسیقی در این برج داشتیم که بسیار عالی بود و ازطرف مهاجرین خیلی خوب استقبال شده بود. همچنین در سالگرد شهادت بابهمزاری هم برنامه داشتیم.
در طول سی سال حضور مهاجرین در ایران تا کنون موسیقی اصیل هزارگی و افغانی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش نشده بود که امسال دو بار در تلویزیون جام جم یک، جام جم دو، و جام جم سه برنامه موسیقی افغانستان را داشتیم که فردای همانروز از صدا و سیما به بنده زنگ زد که امشب بعد از پخش موسیقی افغانی بیش از هزار پیامک به ما آمده بود که از اجرای موسیقی اظهار تشکری نموده بودند.
پارسال برنامه کنسرت گل سرخ در جشن نوروز داشتیم مراسم 15 شعبان و جشن غدیر خم، عید سعید، فطر و عید سعید قربان هم برنامه داشتیم
جاغوری یک :
از شما میخواهم که از تعلقات و احساس تان در باره افغانستان برای ما بگویید. با توجه به سالها دوری از کشور آیا این فاصله زمانی سبب می شود که حب وطن و تعلق خاطر به آب و خاک وطن ضعیف شود و آن را از یاد ببریم می خواهیم کمی هم در این باره برای ما بگویید
آقای اکرمی: من همیشه وقتی فرصتی پیدا میکنم در باره افغانستان فکر میکنم. بگزارید مثالی برای شما بزنم من یک درختی را که هر روز در عباس آباد می دیدم و رد می شدم برایم خیلی جالب بود پیش خود گفتم باید این درخت درافغانستان هم کاشته شود من یک سال منتظر بودم که چطوری بتوانم از این درخت در افغانستان بکارم. الان در خانه ما اگر بیایید می بینید که بذرهای مختلف گیاه را جمع آوری کردم که روزی این گیاهان را در افغانستان بکارم. تمام آرزوهای من وطن من است. یکی از آرزوهایم این است که در افغانستان بتوانم مدرسه تیز هوشان را با همکاری دوستان داشته باشم همیشه آرزوی من این است. کسی که صد ملیون تومان شخصی خود را در بخشی که در روز یک هزار تومان هم در آمد نداشته باشد می رساند که فرهنگش را دوست داشته وطنش را دوست میدارد حتی من حقوق منشی خود را از دست مزد کار بنایی ام تامین می کنم. من چون وطنم، فرهنگ و هنر وطنم را دوست دارم روز ها کار بنایی می کنم و شب ها می آیم تا نیمه های شب در موسسه هستم و در کنار آن درس هم بخوانم. و این خود دلیل عشق به وطن است. من حتی به جنگلها و درختها و سنگهای وطن علاقه دارم وقتی کسی از محله که بودم می آید سؤال می کنم که فلان جنگل و فلان درخت هنوز هست؟ من با تصویرهای که از کشورم دارم با همان ها زندگی میکنم.
جاغوری یک : در باره شخصیت های افغانستان از شما بپرسم از میان افراد سیاسی چه کسی را بیشتر قبول دارید و دوست دارید و چرا؟
من اراده خاصی به بابه مزاری دارم گرچه مه خودم هیچ گونه سابقه حذبی ندارم ولی وقتی بابه مزاری آمد و گفت ما می خواهیم هزاره بودن دیگر جرم نباشد و یا سخنی دیگر که گفت اگر ملتی به سرنوشت جمعی خود اندیشه نکند مردم مرده هستند و… از این سخن من بسیار استفاده کرده ام و سرلوحه زندگی خود قرارد داده ام و به دوستان هم این کلام را توصیه می کنم. البته برای کسانی که فعلا در قدرت و در نظام و دولت دست دارند و می توانند کاری برای مردم نمایند ولی نمی کنند متاسف هستم به طور نمونه در دو سال قبل بنده به عبیدالله عبید که سفیر افغانستان در تهران بود پشنهاد کردم که ما با توجه به این همه مهاجرینی که در ایران داریم نیازمند به یک خانه فرهنگ هستیم و لازم است که در تهران و یا شهر های بزرک ایران از این خانه فرهنگ داشته باشیم عبیدالله گفت این مرکز بیش از هتفاد هزار دالرمصرف بر میدارد من گفتم من مصرف این مرکز را به عهده می گیریم البته دالر آن زمان این قدر با لانبود تقریبا هر دالر مساوی با هزار تومان بود که در آن زمان هفتاد ملیون تومان می شد من گفتم ماشین و خانه نمی خرم این پول را به شما می دهم شما از ما حمایت معنوی کنید روی ما نظارت کنید ایشان گفت شما برنامه تان را بنویسید بیاورید که بنده این کار را کردم و نامه زدم که اکنون شماره و خود نامه در کامپیوترم هست که هم برای سفارت هم برای وزارت فرهنگ و هم برای بخش فرهنگی افغانستان نامه نوشتم که شما فقط از ما پشتیبانی معنوی کنید ما آمده هستیم کار کنیم.
این فکر وقتی در من ایجاد شد که من در کویطه بودم در کنار قونسولگری شان یک مرکزی به نام خانه فرهنگ وجود داشت بسیار با امکانات خوب بود که بیش از 50 نفر ایرانی در کویطه نبود ولی برای این تعداد خانه فرهنگ داشت و در کنار آن فرهنگ خود را نیز تبلیغ می کردند. ولی ما در این جا بیش از سه ملیون مهاجر هستیم و لازم بود که این کار در ایران می شد اما وقتی دیدم این کسانی که قدرت دارند می توانند کاری برای مردم نماید اما نمی کنند من نا امید شدم دیگر امیدم قطع شد. چند سال پیش گفتم جشن گل سرخ که یک جشن ملی ما می باشد تصمیم گرفتم این جشن را در ایران برای مهاجرینی که سه دهه جنگ و آوارگی و غربت را کشیده بتوانیم گل لبخند بر لبان این ها بنیشانیم لبخندی در چهره های شان شکوفا شود من این مساله را با سفیر در میان گذاشتم گفت شما بروید بررسی کنید چقدر مصارف دارد من رفتم منطقه 16 شهرداری تهران پارک بهمن صحبت کردم آنها موافقه نمودند گفتند برای زمینه سازی و تمییزی و کارهای خدماتی و سیستم صوت آن که برای 15 هزار نفر در نظر گرفته بودم و مصارف آن 5 هزار دالر خرج تخمین زده شد وقتی رفتم در سفارت هزینه این جشن را گفت: این مقدار پول در توان ما نیست برو از خیر این جشن هم بگذر و بی خیال شو.
جاغوری یک : با توجه به این که بیننده سایت جاغوری یک معمولا هموطنانی هستند که در کشورهای اروپایی و یا کشورهای زندگی میکنند که هم وضعیت شغلی شان خوب است هم وضعیت امنیتی شان بهتر است و هم دغدغه نان را بعد از این ندارند چه تقاضا و چه توصیه به آنها دارید؟
اکرمی: من معتقدم جامعه مانند یک تن است که هر کدام وظیفه خاصی خود را دارد یعنی اگر قرار باشد سیستم بدن کار کند باید هر عضو وظیفه خود را انجام دهد وقتی همه اعضای بدن درست کار کند این بدن توانایی کارهای بسیار قوی را دارند و می توانند کارهای مهمی را انجام دهند جامعه هم اگر افرادش که توانایی در هر بخشی داشته باشند وظیفه دارند که طبق توانایی خود به آن کار و وظیفه اش عمل نماید خدمتی به جامعه اش بکند مثلا من فکر کردم که من این مقدار توان دارم و می توانم همین مقدار کار کنم کسانی که در کشورهای بیشرفته زندگی می کنند آنها توانایی بیشتری دارند امکانات بیشتری دارند طبعا می توانند کارهای بزرگی نسبت به وطن خود انجام دهد کشور خارج، کشور خود آدم نمی شود من سعی می کنم در خانه به فرهنگ و زبان محلی وطنی صحبت کنم از فرهنگ و زبان و رسومات وطن با آنها تعریف می کنم از کفشهای پاره و لباسهای پاره پارهمیگویم ما هرجا که هستیم باید به فکر وطن خود باشیم من یکی از چیزهای که از برادران تقاضا می کنم این است که نسبت به مدرسه منطقه خود توجه داشته باشند هر منطقه حد اقل به مدرسه خود مقداری کمک نماید من حتی از شفاخانه کرده به مدرسه بیشتر اهمیت می دهم شفاخانه بدون داکتر که کاری نمی تواند بکند باید مدرسه ها را کمک کنیم تا داکتر تربیت شود یا ایده های خوب و طرحهای عملی خوب و کارهای فکری که از توان ما بر می آید باید نسبت به آن بی توجه نباشیم.
جاغوری یک: از سخنان شما این طور فهمیدم که شما بیشتر به فرهنگ هزارگی توجه دارید می خواهید ارزشهای فرهنگی و هنری هزاره را تبلیغ کنید؟
اکرمی:
بله من سعی میکنم آهنگهای را انتخاب کنم و موضوعاتی را انتخاب کنم که نمود هزارگی و فرهنگی خود ما را داشته باشد. من در تلویزیون ایران که رفتم سعی کردم همه آنچیزهایی که مربوط به فرهنگ ما می شود و از ارزشهای فرهنگی هزارگی نمایندگی می کند نشان دهم من می خواهم از این طریق خود باوری را به جوانان و نوجونان تلقین کنم و بگویم ما هم افتخاراتی داریم. فرهنگی داریم اصولا همه افتخارات مال ما است. زردشت مال ماست کاتب مال ماست و…
جاغوری یک : به عنوان آخرین سؤال از شما :سایت جاغوری یک را تا چه اندازه می شناسید؟
اکرمی: من اولین باری که به اینترنت دست رسی پیدا کردم خاص به خاطر سایت جاغوری یک و جمهوری سکوت و افغان پیپر بود. مخصوصا جاغوری یک که همیشه تصویری از وطنم را در این سایت نگاه می کنم چه خبری در جاغوری هست. چه فصلی هست از توت گرفته تا توت جاغوری و چوکری و رواش جاغوری. جا دارد از مسولین سایت جاغوری یک تقدیر و تشکر نمایم که همیشه وقت از طریق سایت جاغوری یک منطقه زیبای جاغوری را می بینم.
باتشکر از هنرمند درد مند کشور جناب اقای اکرمی .
اما گفتنی و حاشیه های بر این متن :
حاشیه: 1. صحبت از موسیقی همان طور که اشاره شد صحبت از موسیقی مطرح است که نه در خدمت شهوت و سکس و مسایل جنسی است بلکه در خدمت ارزشهای کلانتر و متعالیتر می باشد که می شود با مطرح کردن چنین موسیقی از افراط و تفریط در این مقوله مقداری جلوگیری نمود. می توان با مدیریت درست از آن به عنوان ابزار مؤثر در راستای ارزشهای ملی، میهنی، انسانی استفاده نمود.
2. آنچه مهم است اراده و تصمیم انسان و انگیزه او در کارهاست. گفته اند اگر بخواهی کاری انجام دهی راه آن را می توانی به خوبی پیدا نمایی اما اگر نخواهی کاری کنی هزاران دلیل برای نشدن آن می تراشی. آقای اکرمی نه لقب دکتر، مهندس و … را با خود یدک میکشد و نه سرمایه داری کلان است که پولش از پارو بالازده باشد او با شغل بنایی و دستهای کارگری خویش ولی با همت بلند مردانه خود کاری انجام داده است که برای ایشان توفیق مزید آرزومندم.
3. گروه هنری مؤسسه آموزشی، فرهنگی و هنری آوای آشنا، با کارهای که انجام داده است لحظه های شاد و زیبا که هم مرزهای اعتقادی محفوظ بماند و هم احساس غرور ملی وطن دوستی را در میان نسل سوم مهاجرین زنده نماید و هم گل لبخند بر لبان کسانی که خیلی کم شکوفا میشودبشکفاند در حد خود مفید مؤثر و قابل قدر است راستی سهم آنهای که رسم و نام و مال و جا و مقام دارند در این کار چه قدر است؟ راستی این پولها را کجا خواهید برد؟ بیاییم در این گونه کارها ما هم سهیم شویم.
4. این مؤسسه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راجستر و ثبت است بنا بر این فعالیتهای ایشان زیر نظر کشور جمهوری اسلامی ایران است و بر نامه های هم از تلویزیون این کشور پخش گردیده است سؤال این است که آیا با این توصیف این مؤسسه اگر روزی در جاغوری برنامه اجرا نماید چه خواهد شد؟ آیا دین را خراب خواهد کرد؟!!!
از جناب آقای اکرمی معذرت می خواهم که عکسهای تهیه شده در دفتر ایشان کلا از بین رفت و نتوانستم در این گزارش استفاده نمایم.
غفوری
از هنر مند توانای ما اقای اکرمی تشکر میکنیم و ارزوی توفیق بشتر را دارم دیگر اینکه شهید بابه مزاری را دوست داری خدا شما را دوست داشته باشد