تعریف لغوی سیاست: 1. حکم راندن بر مردم، 2. مصلحت وتدبیر امور جامعه، 3. داوری، 4. محافظت از حدود مملکت، ولابت، ولسوالی، قریه ومکتب، 5.رعیت داری، 6. دوراندیشی.
تعریف اصطلاحی سیاست: 1. به مثابه ومنزله هنر حکومت کردن، 2. هنر اداره کردن و استفاده نمودن از ابزار لازم برای تدبیر امور جامعه، 3. توزیع قدرتمندانه ارزشها، 4. اداره کردن جامعه انسانی، 5. مطالعه قدرت و نفوذ، هرکس دیگری را وادار به انجام عملی کند و یا از انجام عملی باز گردد اعمال قدرت کرده است، 6. چگونگی بدست آوردن قدرت و چگونگی مهار قدرت، 7. اداره جامعه انسانی و هدایت آن به سوی تعالی.
تعریف عامیانه سیاست: 1. پولتوک زدن. 2. ارباب و رعیت بودن.، 3. حکومت کردن و اختلاف انداختن درون جامعه، مرکز آموزشی وخانواده، 4. قهر وغضب، 5. مهم گرفتن و کم حرف زدن.
بنیانگذاران سیاست: یونان باستان و شخصیتهای علمی و سیاسی چون سقراط، افلاطون (ارستوکلس)، ترسط و اسکندر مقدونی.
رهیافت های مطالعه علم وسیاست: 1. فلسفی: به روش افلاطون: از راه جستجو وکشف حقیقت و توجه کردن به بایدها و نبایدها.
2. تجربی: به روش ارسطو: پوزیتویستها از راه آزمایش؛ فعلا در دانشگاه های امریکا به این روش تدریس میشود.
3. علمی: به روش کارل مارکس: از راه به دنبال علت و معلول گشتن در جامعه.
4. آمدنی و یافتنی: خلاف روش علمی وتجربی، یعنی اینکه سیاست در ذات و دردون انسان در اوان کودکی از سیاست برخوردار است ودر دانشگاه ها فقط شکوفا میشود.
شباهت و تفاوت عشق با سیاست: شباهت: عشق مانند سیاست در درون انسان وجود داشته وآمدنی است نه آموختنی. هستند انسانهای که درس سیاست نخوانده اند اما سیاستمدار زیرک وکار کشته ای هستند؛ و همچنین انسانهای هستند که درس سیاست خوانده اند اما لایق و کارآزموده نیستند.
تفاوت: سیاست از همان آغاز زندگی در وجود انسان پیدا میشود اما عشق بیشتر در سنین جوانی رشد می یابد.
ایدیولوژی های سیاسی: 1. امپریالیسم، 2. لیبرالیسم: که از نظامهای کاپیتالیستی ( سرمایه داری با فئودالی بوجود آمده وپلورالیسم در آن دیده میشود، 3. سوسیالیسم: { 1. مارکسیسم: ماتریالیسم، پروژاپروتاریا، 2. کمونیسم}، 4. فاشیسم: ( توتالیتر، ناسیونالیزم)، 5. انارشیسم، 6. فیمینیسم، 7: سکولاریسم، 8. لاییک.
توضیح ایدیولوژی ها: 1. امپریالیسم: به حکومت امپراتوری که نسبت به دیگر کشورها به زور متوصل میشوند، گویند.
2. لیبرالیسم: سیاستهای آن مبتنی برفردگرایی، آزادی، عقل گرایی، مدارا و قانون گرایی است.
3. سوسیالیسم: سیاستهای آن مبتنی برمشارکت جمعی، برابری، مالکیت اشتراکی وبرادری استوار است.
4. فاشیسم: به حومت استبدادی، برتری نژادی ودولت گرایی عقیده دارند.
5. انارشیسم: به بی حومتی، دولت ستیزی وروحانیت ستیزی فکر میکنند.
6. فیمینیسم: به طرفداری از حقوق زن در همه عرصه توجه میکنند.
8. لاییک: به تبلیغ بی دینی میپردازند.
آیا میتوانیم این ایدیولوژیهای سیاسی را سرمشق زنده گی خود قرار داده وبه آن عمل کنیم یا خیر؟
1.ما وشما به عنوان یک سیاستمدار به هیچ وجه نمیتوانیم ایدیولوژی لاییک را تبلیغ نماییم، چرا که ما از پدر ومادر مسلمان زاده شده ایم ومسلمان میباشیم ومسلمان خواهیم بود ودوست نداریم مانند ترکیه امروزی به فساد اخلاقی وناهنجاری های اجتماعی روبر شویم.
2. برما جدایی دین از سیاست قابل قبول نیست چون سیاست یک تعریفش حکومت وقدرت است ومنشا قدرت از کلام الهی که قرآن کریم میباشد گرفته میشود.
3. ما نمیتوانیم از ایدیولوژی فیمینیسمها استفاده کنیم چون افراط در زن گرایی به سرنوشت مارشال معمرمحمد قزافی می انجامد.
4. ما نمیتوانیم فاشیسم گونه باشیم چرا که حکومت استبدادی استالینی، برتری نژادی هیتلری ودولت گرایی موسولینی روبه زوال است.
5. ما نمیتوانیم ایدیولوژی آنارشیسم را بپذیریم چرا که دوست نداریم به سرنوشت رهبران جهادی پس از سقوط حکومت نجیب الله دچار شویم.
6. ایدیولوژی سوسیالیسم برما قابل قبول نیست چرا که آنها ماده را زیربنا واندیشه را روبنا مینامد چون ربوبیت را قبول ندارند به زباله دان تاریخ باید جستجو شود.
7. اما در مورد ایدیولوژی سیاسی لیبرالیسم دو دیدگاه میتواند وجود داشته باشد: 1. دیدگاه مثبت: اکثر اصول این ایدیولوژی با قوانین بین المللی است لذا قابل قبول است.
2. دیدگاه منفی: منشا الهی کمتر در آن دیده شده ودر آزادی و برابری افراط بهه خرچ داده شده است.
اما سیاستمدار خوب در کلام امام علی (ع) دیده میشود: برترین بنده گان خدا نزد خدا رهبر سیاسی عادلی است که هدایت داده شده ودیگران را هدایت کند.
ویا اینکه: نیکویی سیاست باعث قوام ودوام ملت است، نیکویی سیاست دوام ریاست را دربر دارد؛ فضیلت ریاست حسن و نیکویی سیاست است.
خلاصه اینکه: سیاست یعنی اداره جامعه انسانی وهدایت آن به سوی تعالی (کمال) سیاستمدار یعنی رهبر سیاسی عادل.
نوشته شده توسط: عصمت الله “عرفانی” معلم رسمی در لیسه ذکور پاتو.
این بود تحلیل دوست عزیزم اقای عرفانی :
با توجه به تحلیل که عرض شد وبا توجه به این که در این روز ها بحث سیاست وسیاست مداری داغ است ومردان سیاست قد علم کرده وابراز واظهار سیاست می کند براستی از میان این 11 مرد سیاست کدام اینها سیاسی وبه دنیایی سیاست نزدیک تر است .اصلا سیاست مدار در میان این ها کیست ؟ کدام این شخصیت ها با آنچه دوست عزیز یاد آور شده نزدیک است ؟ منتظر پاسخ های شما دوست عزیز می مانیم . رحمانی جاغوری