««سرزمین بی خورشید!؟»»
****
از همان روزگاری که نام تاریخی «خورآسان» یا «برآمدگاه خورشید» از این سرزمین گرفته شد و به جای آن، عنوان جعلی و ساختگی «افغان» «ستان» به این دیار داده شد، «برآمدگاه خورشید» به دیار«آه و افغان و ناله» تبدیل گشت! پیداست که تا این خرابستان همچنان «افغان»«ستان» باشد، همچنان «آه و ناله و افغان» سهم دایمی مردمان بخت برگشته این دیار خواهد بود!؟؟؟
روزگاری که با توافق دو ابرقدرت وقت: «روسیه تزاری و حکومت بریتانوی هند»، قرار شد که یک منطقه حایل میان دو کشور ایجاد گردد، تا از تصادم منافع دوکشور و درگیری های احتمالی آینده این گونه جلوگیری شود، «خرابستان» بنام «افغانستان» پدیدار گشت. از همان زمان تا کنون، این دیار نه تنها ساختار یک کشور و مملکت مستقل را به خود نگرفت؛ بلکه عملا «ساختار موزاییکی» خود را همچنان حفظ نموده و از کشور مستقل بودن، تنها همان عنوان «افغان ستان» را در مجامع بین المللی با خود دارد. در حالیکه شکل گیری یک «ملت» و یا «ملت سازی» در ساختار یک کشور، همانا نخسیتن گام در حاکمیت سیاسی مستقل همان کشور است. اینجا هنوز چیزی بنام «ملت سازی» شکل نگرفته و این دیار هنوز کاملا ساختار قبیله ای دارد: شهرهای با ساختار موزاییکی؛ احزاب و گروه های به ظاهر ملی و باطن قبیله ای و قومی؛ منافع انحصاری قومی و قبیله ای؛ خواسته های سیاسی- اجتماعی تک قومی و تک ملیتی و… و…!؟
****
نبود «ملت و ملی» واقعی، همان گم شده مردم این خرابستان است که شاید روزگاری «بهانه وحدت» شود و این جامعه هزار چهره را به دور یک محور گرد آورد! منافع مشترکی تعریف و انگیزه های مشترکی پدید آورد که برای اقوام و ملیت های گوناگون، قابل پذیرش باشد، ساختار موزاییکی قومی و قبیله ای بشکند و ساختار جدید بنام «ملت واحد» رخنما گردد! تنها در این صورت است که دیو انحصار و تمامیت خواهی به زانو درآمده و ناچار میگردد که حقوق ملیت ها را، در یک ساختار جدید فراقومی و فراملیتی رعایت کند.
اکنون انحصارگرایان با افکار قبیله گرایی و قومی، زیر نقاب از دموکراسی تلاش دارند که همچنان قدرت را به تمام معنا در چنبره خویش داشته و همچنان برای قوم حاکم حفظ کنند. دیروز که شهید وحدت ملی استاد مزاری، در نشست تاریخی «جبل سراج» به دنبال وحدت اقوام محکوم و درپی شکست انحصار قوم حاکم تلاش میکرد، به نیکی پیش بینی کرده بود که اگر شاخ غول انحصار در آن زمان نکشند، ممکن است دیگرباره زمینه بازگشت آن با شکل و ساختار متفاوت فراهم گردد. متآسفانه امروزه دقیقا همان زمان فرا رسیده و قدرت مطلقه اکنون در اختیار«حزب افغان ملیتی» قرار گرفته و اقوام و ملیت های حاکم نه تنها به حاشیه قدرت رانده شده اند؛ بلکه حتی در حالت حذف کامل از اتاق تصمیم گیری قرار گرفته اند!
****
دیروز اگر «جنبش های مردمی تبسم و روشنایی» با اکثریت از مردم هزاره، به خون کشیده شدند و به نتیجه محسوس و ملموس نرسیدند، بسیاری از برادران هم فرهنگ و هم زبان ما (تاجیک ها) به شماتت برخواستند و با نیشخند بر شکست ظاهری ما طعنه ها زدند! غافل از اینکه دیو انحصار به زودی به سراغ خود شان خواهند رفت و بلایی را بر سر شان خواهد آورد که آن سرش ناپیدا باشد.
حوادث خونبار چند روز گذشته کابل، به روشنی نشان داد که این بار متأسفانه «بردران تاجیک» ما نشانه دیو انحصار قرار گرفته اند و دارند تقاص خیانت خود در آن معاهده تاریخی (جبل سراج) و نیز بی مهری های سالهای اخیر در مورد مردم خیرخواه، هم زبان و هم فرهنگ خود( هزاره ها) را پس میدهند!؟؟ ما اما نه طعنه میزنیم و نه نیشخند؛ بلکه خود را غم شریک ایشان میدانیم با همدردی عمیق قلبی برکشته گان شان مویه میکنیم و با دردمندان شان فریاد؛ شاید که این بار با این تجربه تلخ به «بیداری، همگرایی و همپذیری» برسیم… شاید!؟؟
******
م، خرّمی
14/3/96