ننگ شهید ابوذر از جنگ داخلی در جاغوری
(هر کجا «السوالی جاغوری» است، «ولایت جاغوری» بگوییم و بنویسیم)
……..
بزرگی از «شورای عالی نظارت حزب وحدت» در کابل قصه میکرد که در بامیان بودیم و هر روز خبرهای ناگوار از جنگهای داخلی از هزارستان میرسید. این باعث نگرانی همه شده بود. روزی یکی از جاغوری آمده بود و خبرهای ناگواری از جنگهای داخلی در جاغوری و ولایت غزنی میداد. در پایان به شهید ابوذر گفتم به عنوان بزرگ مردم غزنی و جاغوری واقعا ننگ نمیخوری که خانهات در آتش برادرکشی باشد. هزاره، هزاره را بکشد. نفاق، چنددستگی و اختلافات حزبی و گروهی دودمانتان را برباد دهند و آبرویتان را ببرند و باعث شوند که نوامس و عزتتان در خطر بیفتند و نتوانید سرتان را بلند بگیرید. ایشان میگفت که شهید ابوذر تکان خورد و هیچ نگفت. فردا برای نماز بلند شدم و دیدم که جای شهید ابوذر خالی است. از نگهبان پرسیدم، گفت نصف شب با افرادش طرف غزنی رفت.
به نظر میرسد که فصل تکان خوردن جدی مردم، بزرگان، تحصیلکردگان، روشنفکران و آگاهان جاغوری فرا رسیده است. اگر ننگی عاقلانهای در کار باشد اکنون وقتش است. پیشنهاد میکنم چند کار شود:
یک: ضمن پیگیری همهجانبة ولایت شدن جاغوری و وارد کردن بزرگان دولتی و قومی و همراه و هم صدا کردن آنان برای ولایت شدن جاغوری، هرکجا نام «السوالی جاغوری» است به «ولایت جاغوری» تبدیل شود. تابلوهای مسیر راه، گردن لومان، سر دروازة «السوالی جاغوری» به «ولایت جاغوری» تغیر داده شود. این حرکت نمادین میتواند یک مبارزة مدنی باشد که بزرگان دولتی و قومی را وادار به ولایت شدن جاغوری میکند.
دو: اختلافات در درون چهاردستة جاغوری مردمی نیست. ساخته و برساختة اربابان، قوماندانان سابق، فرصتطلبان و برتریطلبانِ طایفه، قول، قریه، سمت و منطقه هستند. به اینان فرصت داده نشود.
سه: هرکه به اختلافات طایفهای، سمتی، قول و قریه در جاغوری دامن بزند، طرد کنیم. شرمنده است کسی که ادای روشنگری و تحصیلیافتگی در میآورد و هنوز در طبل متعفن کهن که ریشة تمام دردهای مزمن ما در آن است، میکوبد.
چهار: برای نابودی فساد اداری، فساد اخلاقی، دورکردن آدمهای فاسد و اربابان از ادارههای دولتی و رسیدن به یک حاکمیت عادل و صالح، بسیج شویم.
پنج: ادارهای در شأن مردم جاغوری بسازیم.
باهم باشیم!
یاهو!
نظر نیک است و امیدوارم که نسل نو جاغوری اگاهانه برخورد کنن