دومین ویژگی روند صلح کنونی الزام و اقتدار آن است. طرح صلحهای داخلی علاوه بر اینکه هیچیک واقعبینانه نبود، هیچ الزامی هم با خود همراه نداشت. طالبان نیروی زورگو بود و طرح صلح نداشت، اما دولت افغانستان که طرح پر طمطراقی ارایه کرد، نیز جدی گرفته نشد. زیرا طرح پنجساله غنی نه قدرت اقناع منطقی داشت و نه الزام عملی. اما روند کنونی تنها یک طرح نیست، بلکه نیروی فشاردهندهی قوی در عقب آن است که همه گروهای سیاسی را در محور آن گرد میآورد. دیدیم که از این روند هیچ گروهی به کمال راضی نیست، اما هیچ گروه خود را از الزامات آن دور داشته نمیتواند. قویترین مخالف این طرح و روند حکومت رئیسجمهورغنی است. اما تا کنون بیشترین همراهی عملی را با این طرح نشان داده است. زندانیان طالبان را در همین راستا آزاد کرد و در برابر تحقیر و بیاعتنایی طالبان هیچگاه هیئت افعانستان میز مذاکره را ترک نکرد. یک نیرویی آنها را نگه میداشت. این نیرو در طول این روند وجود خواهد داشت.
باری، این نیروی فشار یعنی الزام بین المللی و فشار ایالات متحده امریکا هم نقطه قوت روند صلح جاری است و هم نقطه ضعف آن. نقطه قوت است چون نیروهای سیاسی داخلی پختگی و احساس مسئولیت لازم را برای مدیریت روند صلح ندارند و تنها به لطف یک چنین فشاری میتوانند گردهم آیند، اما ضعف این نیروی الزام کننده در آن است که فقط از منظر امنیتی – استراتژیکی به موضوع میبیند و به واقعیتهای اجتماعی، آرایش نیروهای داخلی و مسایل حقوق بشری بیاعتنا هستند یا دستکم توجه کمتری دارند. این امر روند ساختن دولت صلح را تسریع میکند، اما آن را معیوب و ناکارا میسازد. و این عیب و ناکارایی دولت صلح با توجه به ساختار موزاییکی جامعه افغانی نطفه خشونتها و بحرانهای بعدی خواهد شد.
علی امیری