دولت افغانستان در مورد صلح دچار پراکندگی و ناهماهنگی است. تازه اشرف غنی نقشه راه صلحی را ارایه داد که به نقاط اصلی تماس نداشت. نقشۀ او بیشتر یک تحلیل شبه اکادمیک بود تا یک استراتژی عملی. قرار است شورای عالی مصالحه نیز تا یک روز دیگر طرح صلح ارایه کند. سایر گروههای ذی نفع نیز هر کدام موضع خاص خودشان را دارند. این آشفتگی خود یک مزیت است. برای گروههای ذینفع فرصت می دهد که دیدگاههای خود را راجع به ساختار سیاسی آینده مطرح کنند. بیست سال تجربه دولتداری متمرکز و آعشته به بالاترین درجه فساد، فرصت مغتنمی است که ساختار دولت آینده مورد بحث جدی قرار گیرد. جسته و گریخته امروزها بحث تمرکززدایی از قدرت مطرح است، اما هنوز به یک گفتمان قوی بدل نشده است. باید بحث ساختار را در اولویت قرار داد. بسیاری از جنجال های حقوقی، بعد از حل بحث ساختاری خود به خود منتفی میشود. فی المثل برخی از بحثهای حقوقی مانند رسمیت مذاهب و امثال آن بیشتر در زمرۀ سمبولیسم سیاسی است که برای حفظ تمرکز قدرت در یک نظام سیاسیی متمرکز اهمیت مییابد. در یک ساختار فدرال این بحث خود به خود، اگر منتفی نشود، دست کم اهمیت پیشین را نخواهد داشت. هر واحد ایالتی بر اساس ارادۀ مطلق شهروندان ساکن آن ایالت حق تقنین دارد و دولت فدرال به لحاظ سمبولیسم سیاسی می تواند وجه مشترک همه ایالات باشد. اما در نظام متمرکز دولت منبع توزیع امتیاز است و بیشتر امتیازاتی که دولت تا کنون برای اسکات گروههای فشار داده است، از جنس «اسلامیت» و «افغانیت» و امثال آن بوده است که پیوند مستقیمی با انحصار قدرت دارد. در یک نظام غیر متمرکز دولت خزانه دار امتیازات نیست، بلکه نمایندۀ ارزشهای مشترک ملی است.
برای نشان دادن اهمیت بحث ساختار قدرت، خوب است که موضع گروههای ذینفع را هر یک جداگانه نشان دهیم. تا بعد.
علی امری