دراین روزها حرکتها جلسات وانتقادهای داغی درافغانیستان جریان دارد جمعی بنام جبهه ملی خواستار ریاست غیر متمرکز و شعارمردم سالاری سرمی دهند و طرف مقابل تیم قبیله گرای کرزی با جمعی دوستان معامله گر و صاحبان بلندمنزلها وشهرکهای خود بخاطر حفاظت از دارایهای باداورده شان دامن کرزی را محکم گرفته اند .

 جبهه ملی که چهره های شناخته شده ای می باشند تیم حاکم را ناکارامد و مزدوران بیگانه و مشکل افرین می خوانند.  نقطه مهمی که قابل تامل است باید دید که جبهه ملی ازچه پایگاهی در بین مردم برخودار و ازچند فیصد مردم نمایندگی دارند با روشن شدن این حقیقت خود بخود درک خواهیم کرد اینده جبهه ملی چقدر روشن و امیدبخش می باشد .

اری جبهه ملی از3 فرد سرشناس که بگمان خودشان و یا بنظر انانیکه از دور تماشاگرند از3 قوم تاجک هزاره ازبک که تقریبا 70 فیصد جمعیت کل کشور را تشکیل می دهندشکل یافته است .  باشنیدن خبر ائتلاف 3 قوم خاطره اتحاد جبل السراج در دهه هفتاد را دراذهان تداعی می کند که باعث فروپاشی حکومت کمونیزم در کابل گردیدند .

اما انچه که مایه تامل است و نباید فراموش کرد اتحاد دهه هفتاد ازجمعیت اسلامی و حزب وحدت اسلامی جنبیش ملی اسلامی که نمایندگی تمام از3 ملیت را داشت بوجود امد . حال باید دید که این جبهه با اتحاد دهه هفتاد ازنظر کمی و کیفی همخوانی دارد یا خیر .

ازنقطه نظری کمی همانطوریکه همه اگاهند بعداز سقوط حکومت نجیب و ورود مجاهدین به پایتخت نه تنها اتحاد جبل السراج از هم پاشید که منجر به اتحاد جدید اعضای ان با گروه رقیب گردید . ثمره این اتحاد نا میمون کودتای خونین و ضدمنافع هزارگی در درون حزب وحدت اسلامی و تقسیم شدن حزب وحدت قدرتمند به دو حزب مستقل به رهبری استاد شهید عبدالعلی مزاری و استاد اکبری بود . و اینک که حزب وحدت اسلامی به ارث مانده از استادشهید به 3 حزب دیگر تقسیم شده و رهبران هرشاخه به رقیبان سخت برای یکدیگر تبدیل شده اند خود درد مضاعف و ناسوری است که کسی به زبان نمی اورند . سخنان تند و انتقادهای شدید استادعرفانی یکاولنگی در سال یاد شهیدمزاری درغرب کابل از اقای خلیلی خود نمایانگر اختلافات عمیق بین این سه حزب استاد مزاری است و هریک از زعما برای رسیدن به مقام و کرسی معاونت تلاش دارند یکی درکنار کرزی دیگری درکنار داکترعبدالله و دیگری از دنبال احمدضیا مسعود درحرکت است . 

 همچنان اعضا جمعیت اسلامی و وارثان استادشهید ربانی عملا در 3 جبهه مخالف قرار گرفته و با اختلافات شدید دست و پنجه نرم می کنندو هرکدام برای رسیدن به مقام تلاش چشمگیری دارند که سخنان اخیر مارشال فهیم در جلسه معرفی رئیس جرگه صلح خود اعلام انزجار ازحرکتهای احمدضیا مسعود و داکترعبدالله می تواندباشد.  

همینطور جنبیش ملی اسلامی دچار اختلافات وپراکندگی عمیق می باشد جنرال عبدالملک رقیب خونی جنرال دوستم و اکبربای که نماینده ترکمنهای سمت شمال بحساب می اید هیج گاه با نظر دوستم موافق نبوده ونیستند و حتی بعضی زمزمه ها از درون جنبش عدم عضویت دوستم درجنبیش را حکایت دارد.

بنابر این ازنظر کمی چنین براورد می شود که جناب احمدضیا مسعود یک سوم مردم تاجک را باخود دارد و جنرال عبدالرشید دوستم یک چهارم مردم ازبک را و حاجی محمد محقق یک ده هم مردم هزاره را نمایندگی کرده می تواند. 

انتخابات دوم ریاست جمهوری با اینکه محمدکریم خلیلی وحاجی محقق متحدا از کرزی حمایت می کردند ولی اکثر هزاره ها به داکتر بشردوست رای دادند که رای مردم به داکتربشر دوست عملا جواب نه مردم به اقایان خلیلی و محقق بود.  اما ازنظرکیفی می توان به دو دلیل عمده اشاره کرد :

 الف  : نداشتن سواد لازم که اگاهان اذعان دارد بعضی از سران جبهه ملی از تحلیل خواسته جبهه ملی که ریاست غیر متمرکز است و شعار جبهه ملی که مردم سالاری است عاجزاند لذاست که منجر بناکامی در رهبری و سیاست پیچیده امروزی شده است  .

ب  : در این جبهه افراد و خودخواهی وجود دارد  که دیگران را حتی هم حزبی هایش را نفی می کند . این حصایص منجر به احزاب های جدید و جنگهای چندین ساله داخلی و اتحادهای نامیمون جهت پیشبرد اغراض شخصی شد .

 گر چند گزینه دیگری چنانچه گاها شنیده می شود وجود دارد و ان ندامت جنک سالارها از گذشته خویش و عذرخواهی ازملت وخانوادهای معظم شهدا است .  که فکر نمی کنم با این گزینه راه بجای برد .

ممکن است جنایات گذشته اقایان را ، از اذهان وارثان شهدا پاک کرد .  ولی فاصله گرفتن اکثر مردم و  بی بهره بودن اقایان از علم و سیاست امروزی را نمی تواند چاره ای برای آن اندیشید .  پس با این وصف پیروزی جبهه ملی رویای بیش نخواهد بود. مخصوصا اینکه این یک ناکتیک برای امتیاز گیری بیشتر برای اعضای این جبهه بشمار می اید نه بیشتر  و نه کمتر .

+;نوشته شده در ;جمعه بیست و دوم اردیبهشت 1391ساعت;15:43 توسط;حاجی علی زاده; |;