شورای جهانی هزاره – جنبه های مثبت ومنفی استفاده از کلمه “هزاره “

rjaدوستان عزیز در “شورای جهانی هزاره” !
امید وارم , جلسه ی دوره ای شورا, به خوبی وموفقیت, نتایج ملموسی را داشته باشد. از اینکه نتوانستم شرکت نمایم, معذرت من را بپذیرید. اما در رابطه با نام واستفاده از “متدولوژی کلمات قومی” ومسایل گوناگون, نظرم را , در ذیل خدمت شما پیش کش می نمایم. استفاده از کلمه هزاره, هم مفید است وهم مضر.من درین جا به هردو جنبه ای آن, پرداخته وپیشنهاد می نمایم که نام “شورای جهانی هزاره” به یک نام با مسمای فراقومی , عام , که بارفرهنگی ویا حقوق بشری داشته باشد, تغییر نماید:
جنبه های مثبت ومنفی استفاده از کلمه “هزاره “:
الف. جنبه های مثبت:
1. .هزاره ها به دلیل سالها محرومیت, ستم تاریخی ومحوهویت فرهنگی وانکارحضورنژادی, در بدنه ای جامعه افغانی , به شکل طبیعی وحتی یک نوع اجبارو بشکل مستقل, قصد ابراز وجود نمودند. این ابراز وجود , با موفقیتها ودرخشش های تیره وخیره کننده ی تبارز نمود. از گرفتن مدال قهرمانی المپیک گرفته ,تا عرصه های علم, فرهنگ ودانش گستری درکشور وحتی نمونه های درخشان, مبارزه ملیونی و مدنی بر ضد تبعیض در کشور,بگونه که ؛ اکنون هیچ کسی نمی تواند, حضور قدرت مند هزاره ها را, در افغانستان انکار نماید.
2. وجود مرزهای طبقاتی و تفاوت ارزشهای اجتماعی, فرهنگی وهویتی میان هزارها واقوام دیگرباعث و مانع, ابراز هویت مشترک “ملی” گردیده است . در چنین یک شرایطی ,هزاره ها هم بدون معطلی ویا انتظار, در ادغام شدن اجبار ی ,با آنها , هویت خودرا با نام پر افتخار”هزاره “تثبیت نمودند. یعنی هزاره ها, درعین حال که اروزی ایجاد “هویت واحد ملی” را بشکل داوطلبانه , ازادنه واگاها نه, همیشه تاکید می نمایند, با طرح هویتهای قومی, بعنوان یک حق انسانی, با غرور وسربلندی, خود را به “هویت تحمیلی واجباری” بنام ” ملی” نه چسپاندند.تلاش نمودند که پروسه ی “ملت سازی” بدون اجبار وساختن شرایط تحمیلی ؛ بر اساس , توانایی وظرفیت فرهنگی ایجاد گردد.
3. طرح هویت های اقوام وملیتها, باعث؛ رشد وارتقاء اطمینان به نفس وحضور درفضای فرهنگ, سیاست وسرنوشت سیاسی در افغانستان گردید. غالب آمدن بر ترس وهراس ویا شرم از نام “هزاره ” تاجیک وازبک وشکستن قبحیت مذهبی, از گفتن کلمه “هزاره” در اذهان مذهبیون در جامعه شیعه ی اسماعیلیه ,هزاره شیعه وهزاره سنی ویا در سطح ملی؛ دست اورد کلان واگاهی بخش بود.
ب. جنبه های منفی وبدیل مثبت انها:
1.با طرح “هزاره ” بصورت عام , تمام کسانی که هزاره است را شامل می گردد. در حال که بزرگترین حربه ی فاشیستها ی افغانی در کشور ما اکنون , غنی , کرزی وعبدالله نیستند. بلکه ؛ آن رهبران قومی واحزاب سیاسی هزاره تباراست که؛ به وسیله وعوامل ماندگاری, تبعیض وتمامیت خواهی,حکومت قبیلوی تبدیل گردیده است. تصور کنید,هیچ جریان اکنون به منافع هزاره ها, خطر ناک تر از, انهای نیست که هزاره ها را با تمام هستی وسرنوشت شان به معامله گرفته است. به اسناد ومدارک غیر قابل اینکار, شک نه کنیم, که همین ها باعث شد,تا فریاد دادخواهی “جنبش روشنایی” یک نسل در دهمزنگ به خون بینشیند ونسل هزاره ای امروز به “تبسم” پیش از مرگ مبدل گردد.
2. دیگران به نام ما وکل افغانستان سیاست می کند. اما هزاره ها با پرهیز ازگرفتن این امتیاز؛ پیوسته نام هزاره ها را در هر کاری , یدک می کشد واین باعث شده که هزاره ها به تدریج از دیگران جدا شده و در داخل جامعه خود بخزند , رشد وتوسعه ای این روند وسرانجام آن؛ در صورت بالندگی, بشکل طبیعی متاثر از, فرهنگ وزبان کشورهمسایه ای نیرومند می گردد . کشور که؛ با او هم زبان ,هم مذهب , واو,ا ز نظر فرهنگی قدرت بزرگ منطقه ای است. این پروسه در واقع ,موانع بیشتر ی را ,میان هزاره ها وجامعه افغانی محصور می نماید. با تاسف باید گفت که : به دلیل ضعف فرهنگ افغانی( چه تاجیک, هزاره , پشتون وازبک) وارتباط طبیعی وناگزیرفرهنگی هزارها, با قوی ترین فرهنگ منطقه ما , یعنی ایران شیعه , هزاره ها با سرعت , وجه اشتراکات حد اقلی خود را با دیگر اقوام افغانستان از دست داده وهویت جدا گانه ای را در حال شکل دادن است. این مسئله درادبیات , فرهنگ, روابط معاشرتی ودر داخل جامعه , مکاتب ,دانشگاها وتمام مراکر فرهنگی جامعه ای هزاره, به خوبی نمایان است. استفاده از فرهنگ وتجارب فرهنگی ,کشور های همسایه را, نه می توان بعنوان یک ضعف وجنبه ای منفی تلقی کرد. اما ایجاد حصار قومی وفاصله گرفتن از دیگر اقوام کشور, به هر عنوان که باشد ,در دراز مدت , ضرر های جبران ناپذیر دارد.
استفاده از کلمه هزاره , در مسایل فرهنگی وسیاسی , بگونه ای بی حد وبی مرز, ما را دراین وادی , به راهای می کشاند که؛ زمینه ای بیشتر” احساس متفاوت” با دیگران ویا انقطاع روابط ملی را , با اقوام دیگر افغانستان, بدست خود فراهم می نماییم. ما می دانیم که ایران, پاکستان , واقوام افغانستان ,با مسئله ای بنام ” هزاره گرای ” آشتی نخواهند کرد. همان طور که ما با مسئله ای بنام: ایرانی گرای, تاجیک گرای, ازبک گرای وپشتون گرای آشتی ناپذیر هستیم. اما اگر ما بتوانیم کلمه “هزاره” را که می روند به شعار نژادی صرف وخالی از فرهنگ ومعنای قابل قبول وموجه, در اذهان انسان امروز, تبدیل گردد , در ادبیات وفرهنگ امروزین” معنا ببخشیم , گام بلندی را برای همزیستی , محرومیت زدای وزمینه ای ماندگاری خود را , نیزفراهم نموده ایم. درین صورت, یعنی با تکیه برادبیات وفرهنگ, ما هر گونه زمینه های خصومت را ,میان خود ونژادهای ملی ومنطقوی از بین برده ایم. منظورم این است که؛ هر گز از هدف مقدس وانسانی؛ ” محرومیت زدای” عقب نشینی نه نماییم. بلکه ما درست ودقیقا بدون هیچ تغییری اهداف” محرومیت زدای” مردم خود را با “ادبیات امروزی” برای اذهان جامعه ای جهانی وحقوق بشرعرضه نموده ونیز درین راه وهدف ,همشهریان کشور خود, یعنی تاجیکها, ازبک وپشتونها را , با خود همراه می نماییم.
2. بی تردید هدف ما محرومیت زدای است. مبارزه بر ضد تبعیض وبی عدالتی است. ایجاد جامعه ای عاری از هرگونه نابرابری های موجود وسنتی در جامعه ای افغانستان است. این تبعیض وبی عدالتی بر ضد اکثریت فقیر , بیچاره وگوشتهای دم توب, از جامعه ای پشتون, ازبک وتاجیک اعمال می گردد. اگر با چشم باز به “کلیت بحران “در کشور نگاه کنیم ,هر روز اقوام وملیت های افغانستان, از هر سمت ونژادی قربانی “حکومت مافیایی “کنونی می گردد. ما چرا این هدف بزرگ وانسانی را, که هم خواست اکثریت مردم افغانستان است وهم حمایت جامعه بین المللی را , باخود دارند در”واژه ها” ونام های قومی تقلیل وتضعیف نماییم.
3. کلمه هزاره ,در شرایط ” مقاومت ملی ” وحق خواهی قومی, یک کار درست بود .برای اثبات هویت انکار شده ای, مردم بود که ؛ از هر نظر کتمان شده بود. اما اکنون , ما اثبات کرده ایم که هستیم, چه در جنگ وچه در دنیای دانش وفرهنگ. در شرایط کنونی ,بحران قومی در افغانستان ,هر روز عمق بیشتر می یابد واین در حال است که, ما دستمان از آسمان وپایمان از زمین سیاست منطقه ای صاف “کنده” است. ادامه این بحران برای هزاره ها, بی نهایت سخت وجبران ناپذیر است. اکنون وقت آن رسیده است که ؛ باید عبور کنیم از این مرحله, یعنی,نگذاریم از نام افغانستان, دیگران سیاست نماید وما که یکی ازصاحبان اصلی این سرزمین هستیم, این امتیاز را, از سر نادانی از دست بدهیم. ما از نام افغانستان وادبیات حقوقی ومدنی امروزی باید سیاست کنیم .شما می دانید که اکثریت جریان های سیاسی چه مذهبی وچه روشنفکری در افغانستان , ریشه های قومی ونژادی دارند. اما هیچ کدام انها, از نام قوم وقبیله ی خاص ,استفاده نکرده اند. تصور کنید که : جدای از گروهای روشنفکری اقوام در کشور, طالبان واطرافیان ملا عمراز یک ولسوالی ارزگان بود , اما بنام افغانستان امارت ساخت.
4. فاشیست ها ی افغانستان, از حسادت وکینه ورزی به خود می پیچد و می سوزد که ؛ اقوام وملیت های محروم افغانستان, از نام کشور خود سیاست کند. ما یکی ازصاحبان اصلی کشور خود هستیم وهم بنام ان سیاست می نمایم. فاشیست های افغانی , خرسندند که , هزاره ها,در کار سیاسی ویا فرهنگی ,خود را تجرید ومحدود نماید.
5. اگر از سر, اسپ احساسات کنونی, در جامعه بحران زده ی ما, پایین بیایم واقعیت احساسی ودرونی هر کدام ما ؛ به رنج وفلاکت انسان بلاکشیده, در کشور ما می سوزد. من باور دارم , زن ومرد هزاره دلش , به همان اندازه به رنج یک هزاره جوالی تحقیر شده, در غارهای تاریک وبی برق هزاره جات, می سوزد, که؛ به” بینی بریده زن پشتون” ویا به “آتش زدن زن تاجیک” ویا به تجاوز جنسی بر طفل ازبک. یعنی نسل ما اکنون از نظر احساسی, تغییر نموده است وبه خصوص ما که در اروپا زندگی می کنیم, با تمام وجود احساس انسان دوستی ونفرت از نژادگرای را درین کشور ها,می بینیم ومی آموزیم. دوستان عزیز! اگر توجیه کنیم, هر کاری برای ما روا است. اما باور کنید که ؛ قوم گرای , برای تمام اقوام افغانستان مضر است. تلاش فرهنگی ویا سیاسی هر قومی در کشور؛ در واقع به جای آشتی با محیط وهمشهریان افغانستانی خود؛ نفرت , انقطاع وگسست اجتماعی ایجاد می نماید.
6. با انتخاب ؛ ادبیات وفرهنگ معاصر, برای تثبیت خود ورفتن بدون هیچ موانع بسوی هدف ,که همان “محرومیت زدای” مردم ما است , ما بتدریج به سازمان های بین المللی ,مدافعین حقوق بشر,وصل می شویم.ودر عین حال ؛ هیچ ارگان وگروه داخلی وبین المللی, مدافع حقوق بشر ,از همکاری با ما , که واقعا برای “محرومیت زدای” به عنوان یک حق طبیعی ,انسان افغانستانی تلاش می نماییم, دریغ نخواهند کرد.
7. سازمان های بین المللی وکشور های دموکرات جهان , راه موجه وقانونی می یابند, تا بدون ترس ولرز, از ما حمایت نمایند.
8. حمایت سازمان های بین المللی ,یا دولتها, از یک قومی خاص, به هر دلیل که صورت بگیرد, در یک کشورمستقل دیگر, جرم ومداخله در امور داخلی آن, کشور می باشد.
9. ما نمی توانیم افغانستان را تجزیه نماییم ویا از آن خارج شده؛ کشور دیگری تشکیل دهیم. به همین دلیل یک راه وجود دارد, که از بستر؛ ادبیات وفرهنگ غنی که داریم, جهات مشترک, سرنوشت واحد که داریم, با همشهریان افغانستانی خود ,ایجاد نماییم. در دنیای سیاست وفرهنگ, با دیگران یعنی با نیروهای روشنفکری در جامعه, همسوشده وبه تدریج زمینه های “روحیه وعواطف مشترک ملی” را ایجاد نماییم.
10. به هر اندازه که “صدای هزاره گرای ” را بلند نمایم,به همان تناسب ؛ دیوار جدای وانزوای خود را , بدون اینکه توانای دفاع داشته باشیم, با اقوام وملیت های کشور وحصار انزوای خود را , با طبیعت فرهنگ خشن , در افغانستان ونیز با کشورهای همسایه, بلند تر می سازیم.
11. دیر یا زود ,در کشور ما نیروهای سیاسی, بر اساس مواضع سیاسی وفکری باید شکل بگیرد. این حکم زمان وزندگی است, واین , یک امر کاملا بی برگشت است. تا زمان که نیروهای سیاسی افغانستانی , از مرحله قوم گرای عبور نکند ,جنگ ,فقر ومصیبت های آن ؛ جان وجهان زندگی هزاره ها در افغانستان , همیشه مورد تهدید قرار دارد.
12. هیچ جریان سیاسی وفرهنگی نمی تواند, با فاشیسم از موضع قومی مبارزه نماید. برای مبارزه با فاشیسم قومی,در کشور,باید بر اساس تفکرواندیشه های انسانی , مبارزه صورت بگیرد.
13. ایجاد پلاتفرم حقوق بشری ودموکراسی, تمام محدودیت های فعالیت های ما را ,از بین می برد. ما می توانیم ,با جهان مدرن, هماهنگ شده وبر ضد اعمال قوم گرای , تلاش های سیاسی وفرهنگی را سازمان بدهیم, قوم گرای که نخستین قربانیان آن, هزارها است.
ت. برای اصلاح ادبیات قومی چه باید کرد؟
1. هزاره ها ,مثل دیگر مهاجرین می توانند ,از طریق انجمن های منطقوی ویا کشوری , کار های فرهنگی , اجتماعی ویا سیاسی, در جای که زندگی می کنند , به تناسب نیاز های جامعه های مهاجر ,انجام دهند. اما همین کارها, درسطح جهان,به نظرم در خوش بینانه ترین حالت اش, کار است , مشکل ویا نا ممکن.
2. عده ای بدون هیچ مصلحتی نه مصلحت سیاسی ونه مصلحت فرهنگی وامروزی, هم چنان هیاهوی استفاده از کلمه ای “هزاره” را حاد نگه می دارد. دفاع ازپروسه ای هیاهوی تبلیغاتی ” هزاره گرای” را چند گروه اجتماعی, به چند دلیلی منطقی دنبال می نمایند: یکی: انهای که فکر می کنند این کار باعث وحدت قومی خواهد شد. دومی: کسانی که از این نام وعنوان سود های شخصی واحساسی برده ومی برند. سومی : کسانی که هنوز هم جانش از ستم وبیداد قومی می لرزد وبه عنوان حق انسانی در فضای ازادی های کنونی ومعاصر,هزاره گرای را جذاب می داند.چهارمی : این گروه, می گویند که: دیگران شف شف می گویند وما صاف وساده وصادقانه همین قدر انگیزه وتوان داریم که, از هزاره به عنوان محروم ترین مردم, در حد توان , آشکارا, دفاع نماییم. پنجم: بزرگترین مشکل ما, فقدان اطمینان به نفس, در اثر شرایط تحمیل شده بود واست وبه همین دلیل وتناسب, مهم ترین مسئولیت ما , آگای بخشی وایجاد اطمینان به نفس, برای مردم ما است واین کار بدون طرح,هویت مستقل انسانی انها, امکان ندارد.
با تائید وواقعیت دلایل فوق, می خواهم, تاکید کنم که, هزاره ها هم چنان, در کشورش محروم است و برای هر هزاره ای “محرومیت زدای” مسله ای عمده ی عصرما ونسل ما است. اما باید بدانیم که؛ محرومیت زدای برای هزاره, به مجموع سرنوشت جامعه واقوام افغانستان گره خورده است, ما هر گز و لوبخواهیم , نمی توانیم , با ستم هولناک قومی در افغانستان, حتی بدون پشتون ها, مبارزه نما ییم وموفق شویم. استفاده از ادبیات مبارزه ای فرهنگی ,سیاسی ومدنی در دنیای امروز, تفاوت بی پیشینه ای ایجاد شده است. هر مردم که؛ برای ازادی وایجاد توانای تلاش می نماید , باید زمان وزبان عصر خود را, بداند ودر بستر دانستن محیط است که؛ ثبات وماندگار ی خود را, بیمه می کنیم. یکی از عناصرتوانای واصل ماندگاری؛ آشتی با محیط ووصل شدن , به هر گونه “شرایط زیست وزندگی” است. تکیه بر ادبیات قومی ونژادی ریشه های زیستن با محیط وماندگار ی را ویران می نماید.
3. دفاع ورای به حضور افراد مسولیت پذیر, آگاه ومتعهد در شورای اجرایی “شورای جهانی هزاره “.
4. تغییر نام وسیاست شورای جهانی از محتوا وفرم قومی به : نام وسیاست های مطابق اصول حقوق بشر وجریان های دموکرات, در جهان ودر داخل کشور.
5. گسترش مفکوره عبور, از مرحله قوم گرای , به اندیشه های فراقومی , ارزشهای انسانی و اندیشه های دموکراسی در انجمن های کشوری,در اروپا ویا داخل کشور.
6. جستجوی راهای عبور از, انزوای قومی ووصل شدن به جریان های حقوق بشری ,مدنی, سیاسی وفرهنگی در اروپا وجهان.
7. در فعالیت های عملی, به دلیل الوده بودن سیاست وفضای فکری واخلاقی در جامعه ما, در داخل وخارج, بی نهایت دقت گردد, که افراد وانجمن های واقعا متعهد به مبارزه, با تبعیض ومعتقد به مبانی اصول حقوق بشررا, پیدا وبا خود هماهنگ نماییم. با تغییر, در فرم ومحتوای تفکرانسانی ,فرهنگی وسیاسی راه خود را , می رویم وضرور نیست که, هر کسی را از ناچاری, با خود همراه سازیم. دران صورت, در اختلافات قومی گیر نموده وتبعات ان, مشکل زا, خواهد بود.

رجاء رفیق



پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*